این یک قانون است به زعم من .پشت بعضی کلمهها حس قشنگی پنهان است و آدم با گفتن و نوشتن آنها پرت میشود به دنیایی پر از رنگ و تصویر و زیبایی .
من معتقدم پشت بعضی اسمها و کلمهها میتوانی سنگر بگیری میتوانی به احساست اجازه بدهی گسترده شود و همه اطرافت را پر کنند .
میتوانی به احترام بعضی اسمها بلند شوی، بایستی و با افتخار از آنها یاد کنی .
می توانی در مقابل عظمت اراده و از خود گذشتگی شان تعظیم کنی ومبهوت بمانی که مگر میشود کسی تا این اندازه از مال و ثروت که شیرینترین گزینه این دنیایی است بگذرد .
حالا من ایستادهام کنار نامهایی که میتوانم به آنها تکیه کنم . در کنارشان نفس بکشم و با افتخار به مردم معرفی شان کنم .
میتوانم اینجا پشت درختان تنومند توت بایستم و آمد و شد مردان و زنانی را نگاه کنم که دستمزد کارشان را در لبخند یک فرزند بی سرپرست، دو دو زدن چشمهای یک معلول ذهنی ، گرفتن دست یک نابینا ، هل دادن ویلچر یک ضایعه نخاعی و ...جستجو میکنند و با تبسم آنها جان دوباره میگیرند .
می توانم اینجابایستم و به قرچ قرچ کردن استخوان های مادریاران و پدر یارانی گوش کنم که حاصل سالها کار کردن در مراکز نگهداری معلولان است.
سلاحام دوربین نیست چند برگه سفید و یک خودکار کافی است تا مهربانی را معنی کنم . بنشینم کنار عدهای که دلشان با لبخند و خوشحالی دختر بچههای بی سرپرست غنج میرود. همین ...
*روزنامه نگار
700