از انکار تا پذیرش، انصارالله معمار آینده یمن

درخواست برای مذاکره مستقیم با انصارالله از منظری رئالیستی، گویای تغییر موضع ایالات متحده و پذیرش این جنبش مردمی به عنوان شاه کلید قدرت و معمار یمن آینده است.

به گزارش گروه بین الملل ایسکانیوز، تورق در جنگ و مقاومت یمن بیش از هر چیز ذهن را به سمت و سوی شگفتی های فوق العاده و عجیب سوق می دهد. شگفتی هایی که پایانی برای آن وجود ندارد و هر از چندگاهی جهان سیاست و قدرت را به خود مشغول می سازند. در آخرین حلقه از این زنجیره طولانی، ایالات متحده به عنوان سلسله جنبان حمله به یمن خواستار مذاکره مستقیم با جنبش انصارالله شده است.

اگرچه در ابتدا روزنامه «وال استریت ژورنال» این موضوع را فاش ساخت اما بعدها حتی مشخص شد که آمریکایی ها مسئول مذاکرات آتی خود را نیز مشخص کرده اند. همین مساله گمانه زنی هایی مختلفی به ویژه در ارتباط با نیت و قصد نهایی کاخ سفید ایجاد کرده است.

با این حال و خارج از این حدس و گمان ها می پرسیم چه چیزی باعث تغییر رویه و رویکرد کاخ سفید شد؟ و آیا این مذاکرات احتمالی می تواند باعث چه تغییر یا تغییراتی در آینده یمن شود؟

واقعیت تلخ و غیرقابل گریز

برای روشن تر شدن این موضوع و دلایل پشت پرده این درخواست گریز کوتاهی به واقعیت های میدانی و وضعیت موجود توازن قوا در یمن و شبه جزیره عربستان می زنیم و از این رهگذر دلایل این چرخش را کدگشایی خواهیم کرد.

نبرد یمن پنج ساله شده است. قرار بود سعودی ها و متحدانش در عرض چند روز و یا حداکثر چند هفته پیروزمندانه به صنعا بازگردند و با محاصره جنبش انصارالله در استان «صعده» آنان را مجبور به خلع سلاح و پذیرش خواسته های سخت گیرانه خود کنند.

با این حال حوثی ها به شکل بسیار ماهرانه ای مانع از سقوط بخش هایی بزرگی از یمن شدند و با بسیج مردمی، قدرت سیاسی و مدیتریتی خود را نیز به رخ کشیدند. با تطویل نبرد نیز آنان موزانه تسلیحاتی را که پیشتر به نفع سعودی ها بود با ابزارآلات و تجهیزات نوین و کم هزینه تغییر دادند و اکنون موشک ها و پهپادهای یمنی عملا نبرد را از داخل این کشور به عمق خاک عربستان منتقل کرده اند.

این واقعیت جدید آنچنان اماراتی ها را نیز تحت تاثیر قرار داد که به طور غیرمترقبه ای خروج تدریجی خود از یمن را اعلام کردند. بنابراین در عرصه مقاومت نظامی و توازن تسلیحاتی نیز حوثی های برتری خود را به متحدان آمریکا تحمیل کرده اند.

در کنار این واقعیت های سیاسی و نظامی، کمک های تسلیحاتی آمریکا به عربستان و امارات، همچنین محاصره مردم غیرنظامی و شیوع بیماری هایی همچون وبا و افزایش سوءتغذیه، افکار عمومی جهانی را علیه این سه کشور بسیج کرده است.

این مساله زمانی بغرنج تر می شود که سازمان ملل بحران یمن را «بدترین بحران بشریم لقب داده است. بنابراین از منظر حقوق بشری و انسانی نیز تداوم این نبرد هزینه های بسیار سنگینی به آمریکا به متحدانش تحمیل خواهد کرد.

در کنار این سه عامل اصلی، یک متغییر فرعی نیز ائتلاف متجاوزین به یمن را دچار فرسایش دیگری کرده است. جدایی طلبی جنوبی ها در نتیجه سال های جنگ، دوباره سرباز کرده و همین مساله باعث شکاف استراتژیک در میان عربستان و امارات شده است. اکنون ابوظبی از جدایی طلبان جنوب حمایت می کند اما ریاض همچنان بر سیاست سابق خود تاکید دارد.

نظر به آنچه گفته شد اکنون ماشین نظامی و سیاسی عربستان و متحدینش فرسوده شده و توانایی تغییر معادلات را ندارند. جنبش انصارالله نیز به عنوان بزرگترین برنده سیاسی و میدانی بحران یمن قد علم کرده است بنابراین باید راه حل جدیدی توسط آمریکا اتخاذ می شد.

چربش رئالیسم بر ایدالیسم

در چنین شرایطی آمریکایی ها باید در میان دو گزینه دست به انتخاب بزنند یا اینکه به تداوم نبرد بدون نتیجه همراه با افزایش روزافزون قدرت انصارالله ادامه دهند یا اینکه با پذیرش این جنبش مردمی به عنوان شاه کلید قدرت یمن آینده به این بحران سیاسی و نظامی دامنه دار خاتمه دهند.

به نظر می رسد آمریکایی ها از منظری رئالیستی و با پذیرش واقعیت ها، گزینه دوم را انتخاب کرده اند. در همین ارتباط خبرگزاری «د.پ.آ» آلمان این فرضیه را تقویت می کند. این خبرگزاری فاش ساخت که احتمالاً ریاست هیأت مذاکره کننده آمریکایی با انصارالله یمن را «کریستوفر هنزل» سفیر منتخب ایالات متحده در آن کشور بر عهده خواهد گرفت و کاخ سفید دیگر نمی خواهد به سیاست پنج سال گذشته ادامه دهد.

خبرگزاری بلومبرگ نیز در این باره نوشت که دولت «دونالد ترامپ» امیدوار است با متقاعد کردن عربستان اولین دور مذاکرات با حوثی ها در عمان برگزار کند و آمریکا نیز به عنوان میانجی گر در آن حضور یابد.

بلافاصله پس از این تحولات دولت آمریکا از شاهزاده «خالد بن سلمان»، فرزند پادشاه سعودی و معاون وزیر دفاع این کشور برای سفر به واشنگتن و ملاقات با «مایک پامپئو»، دعوت به عمل آورد. احتمال می رود دو طرف در این دیدار دستورکار مذاکرت های پیش رو را تهیه و تنظیم کنند.

همزمان با این تغییرات کلان، «خالد بن محمد آل نهیان» رئیس دستگاه امنیتی امارات با «محمد عبدالسلام» سخنگوی انصارالله و برخی از رهبران این جنبش بدور از چشمان خبرنگاران، در پشت درهای بسته و با حضور مسئولان دستگاه اطلاعاتی عمان در مسقط دیدار کردند. در این دیدار پیرامون خروج تدریجی نیروهای امارات از یمن و در مقابل عدم حمله به خاک امارات بحث و تبادل نظر شده است.

عربستان و دوگانه تلخ

تا اینجای کار به نظر می رسد اماراتی ها با چرخش نسبی در سیاست های خود به این باور رسیده اند که لوله توپ دیگر راهکار قابل اعتمادی برای بحران یمن نیست، بنابراین با قبول واقعیت ها برای کاهش هزینه ها و دستیابی به دستارودهای حداقلی تلاش می کنند.

همین مساله درمورد آمریکا نیز صادق است. آنان با طرح موضوع مذاکره، عملا انصارالله را به رسمیت شناخته اند و با این مساله نیز کنار آمده اند که جنبش مردمی یمن کارکتر اصلی قدرت و سیاست در آینده این کشور خواهد بود.

در این میان اما عربستان در یک دوگانه استراتژیک تلخ گرفتار شده است. اگر به جنگ ادامه دهد احتمالا همراهی امارات را به تدریج از دست می دهد و آمریکایی ها نیز درصورت تداوم حمایت ها نمی توانند چیزی از واقعیت های میدانی نبرد را تغییر دهند. بنابراین با تداوم جنگ به استقبال یک باتلاق واقعی خواهد رفت.

اما اگر به جنگ با مردم یمن خاتمه دهد با گزینه تلخ دیگری روبرو می شوند. به لخاظ استراتژیک به رسمیت شناختن انصارالله به معنی پایان اقتدار عربستان در حیات خلوتش خواهد بود. همچنین این مساله به معنی وجود یک تهدید عمیق امنیتی و نظامی در کنار مرزهای عربستان خواهد بود که امنیت ملی این کشور را برای دهه ها به مخاطره خواهد انداخت.

ضمن آنکه هرگونه مذاکره با انصارالله، اعتبار جهانی و منطقه ای عربستان را نابود خواهد کرد، قدرت پوشالی ماشین نظامی آل سعود را عیان تر می سازد و در موزانه قوای منطقه ای نیز شکست دیگری به کارنامه شکست های عریض و طویل عربستان اضافه خواهد کرد. بنابراین می توان گفت عربستان بازنده بزرگ این نبرد است.

به نظر می رسد در نتیجه این تحولات جدید، یمن نوینی متولد خواهد شد که مایل ها با نسخه مدنظر عربستان، امارات و آمریکا فاصله دارد.

کد خبر: 1026234

وب گردی

وب گردی