نئوکان رادیکال؛ دست خالی اخراج شد

اخراج «جان بولتون» به عنوان یک نئوکان رادیکال و در عین حال شکست خورده گویای یک بازی تاکتیکی جدید ایالات متحده با ظاهری استراتژیک است.

به گزارش گروه بین الملل ایسکانیوز، به عنوان مشاور جنگ و ستیز شناخته می شد. رویکرد مثبتی نسبت به سازمان و نهادهای بین المللی نداشت و خواستار فشار حداکثری به مخالفان آمریکا در عرصه جهانی بود. این ها تنها بخشی از ویژگی های نئوکان رادیکال و معمار جنگ طلب کاخ سفید یعنی «جان بولتون» است.

مشاور امنیت ملی ایالات متحده همچنین همفکری و همسویی عمیقی با «دونالد ترامپ» داشت و هر دو پیگیر تحقق دکترین «اول آمریکا» بودند. با این حال ماه ها بود گزارش های مختلفی درمورد اختلاف نظر این دو منتشر می شد. اگرچه کاخ سفید همچنان بر وجود یک تیم و یک دکترین واحد تاکید داشت اما در پایان و در اقدامی غافلگیر کننده ترامپ از پایان کار بولتون خبر داد.

در اینجا خواهیم پرسید که چرا به رغم همسویی فکری و تشابه راهبردی، رئیس جمهور ایالات متحده دست به چنین اقدامی زد و آیا این اقدام نشانگر یک تحول ساختاری در کاخ سفید و در قبال پرونده هایی همچون تعامل با برجام، کره شمالی، روسیه، صلح افغانستان ..... است یا خیر؟

پایان آقای سبیل

جان بولتون در تاریخ 9 آپریل 2018 به عنوان جانشین ژنرال «مکمستر» و سومین مشاور امنیت ملی در دولت ترامپ شروع به کار کرد. وی که کارنامه حضور در دولتهای رونالد ریگان، بوش پدر و بوش پسر داشت و به عنوان معماران جنگ عراق شناخته می شود بلافاصله پس از ورودش به کاخ سفید رویکرد فشار حداکثری و ستیز با مخالفان و رقبای آمریکا را تشدید کرد.

با این حال ماه عسل روابط بولتون و ترامپ دیری نپایید و پس از مدتی گزارش هایی درمورد اختلافات آنان به بیرون درز کرد.

هر دو طرف با حفظ ظاهر و صدور بیانیه های تکراری مبنی بر عدم وجود اختلاف به این حواشی پاسخ دادند. تا اینکه صلح با طالبان و مذاکره با این گروه ستیزه جو به مراحل حساس و پایانی خود رسید. این مساله باعث شد که دوباره آتش زیر خاکستر نمایان شود. گویا همین موضوع آخرین تیر را بر روابط تیره این دو زده است.

چند روز پیش روزنامه واشنگتنپست دوباره از این اختلاف پرده برداشت و گزارش داد که بولتون دراین مذاکرات به حاشیه رانده شده است.

این روزنامه همچنین یادآور شده بود که بولتون شدیدا مخالف توافق آمریکا با طالبان است و به همین دلیل از او در یک نشست مهم از مقامات امنیتی آمریکا برای بحث روی این مذاکرات در اوایل اوت دعوت نشده بود.

همچنین گزارش شده بود که «زلمی خلیلزاد»، نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان، کپی پیشنویس موافقتنامه میان آمریکا و طالبان را در اختیار جان بولتون قرار نداده بود.

پس از این «کیتلان کالینز» خبرنگار سی ان ان در کاخ سفید نیز در حساب توئیتری خود نوشت دو منبع آگاه به من خبر دادند ترامپ و بولتون شب گذشته (دوشنبه شب) بر سر میزبانی سرکردگان طالبان در کمپ دیوید به شدت با یکدیگر مشاجره کردند.

یک روز بعد ترامپ همچون یک بمب خبری در توئیتر نوشت دیشب(سه شنبه شب) به بولتون اطلاع دادم که دیگر به حضور او در کاخ سفید نیازی نیست. من و دیگر اعضای دولت با بسیاری از پیشنهادات او شدیدا مخالف بودیم، به همین دلیل از او خواستم استعفایش را تقدیم کند، او هم صبح این کار را کرد. از خدمات او بسیار ممنونم. و اینگونه پایان کار بولتون ملقب به آقای سبیل در کاخ سفید رقم خورد.

تشابه دکترینی

به رغم برخی از تمایزات اما ترامپ و بولتون در یک منظومه فکری و دکترینی قرار می گیردند و هر دو علاقه بسیاری به سیاست اول آمریکا دارند.

این راهبرد الهام بخش دکترین رسمی دولت فعلی ایالات متحده است و بازگشت عظمت و شکوه سابق این کشور بخش اعظمی از دستورکار آن را تشکیل می دهد. در همین راستا از سیاست های همچون حمایت گرایی اقتصادی، اجتناب از همکاری عمیق با سازمان های بین المللی، پایان دادن به سواری مجانی به متحدان و فشار حداکثری به رقبا و دشمنان ایالات متحده استقبال شد.

تا اینجای کار قطار ترامپ و بولتون در یک مسیر حرکت می کرد. اما ترامپ برای تحقق عظمت دوباره این کشور با منطقی تجاری گام برمی دارد یعنی می خواهد با تمرکز بر مسائل اقتصادی در داخل با کمترین هزینه رقبا و مخالفان ایالات متحده مهار سازد.

به عبارت بهتر ترامپ به این باور رسیده است که تداوم حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه به ویژه در افغانستان و مداخله نظامی گسترده در هر نقطه ای از جهان برای آمریکا بسیار سنگین تمام خواهد شد و نه تنها منابع محدود این کشور را نابود خواهد کرد بلکه زمینه را نیز برای کشورهایی همچون چین مهیا خواهد ساخت تا هرچه بیشتر به ایالات متحده نزدیک تر شوند.

در مقابل، منطقی نظامی و مبتنی بر زور، ذهنیت بولتون برای مقابله با افول آمریکا را شکل می دهد. تا جایی که ترامپ اعلام کرد که اگر توصیه های او را اجرا کنم باید با همه جهان وارد جنگ شویم. به بیان بهتر بولتون براین باور است عظمت آمریکا از مسیر نظامی گری و جنگ های هژمونیک می گذرد.

جان کلام اینکه ترامپ و بولتون یک هدف استراتژیک را دنبال می کنند اما مسیر تحقق آن را مجزا می دانند بنابراین تحلیل تمایز تاکتیکی به عنوان تفاوت راهبردی یک خطای فاحش خواهد بود.

تغییری از جنس تاکتیک

بدور از برداشت های تقلیل گرایانه و یا اغراق آمیز اخراج جان بولتون تاثیرات متعددی بر سیاست و دکترین ایالات متحده خواهد گذاشت و یک بار دیگر این مساله را عیان می سازد که کاخ سفید برای احیای آمریکا ظرفیت های محدود و محدودیت های بزرگی در پیش رو دارد.

مضاف براین که این رویدار نشانه قاطعی از شکست راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران است. همچنین برکناری بولتون شکست های دیگر تیم ب را تکمیل می کند و احتمالا بن زاید، بن سلمان و نتانیاهو نیز سرنوشت بهتری از مرشد خود پیدا نکنند.

به رغم همه این واقعیت ها اما نباید در این مساله اغراق کرد و تفکر رئالیستی را در سایه برداشت های خوشبیانه قرار داد. همچنان ایالات متحده به رغم محدودیت ها، کلان راهبرد خود را ادامه می دهد و تغییر فرم را نباید به عنوان تغییر در محتوی و ماهیت سیاست خارجی تحلیل کرد.

این مساله به ویژه زمانی اهمیت می یابد که دسته ای می خواهند این تغییر را به عنوان چراغ سبز ایالات متحده به ایران تحلیل کنند و از آن به عنوان یک چرخش معنی دار یاد می کنند. در حالی که این کارشناسان خروج یکجانبه آمریکا از برجام و تروریسم اقتصادی، طرح موضوعاتی همچون برنامه موشکی و نفوذ منطقه ای ایران را نایده می گیرند.

به نظر می رسد باید با دقت بیشتری این تغییر را تحلیل کرد تا یک بار دیگر در دام برداشت های رمانتیکی قرار نگیریم به ویژه آنکه اکنون جمهوری اسلامی ایران با توجه به واقعیت های جدید منطقه ای و جهانی در موضع برتری در مقابل ایالات متحده قرار دارد.

کد خبر: 1027162

وب گردی

وب گردی