شکست دومینووار دوستان ترامپ از کاخ سفید تا تل‌آویو

تیم چهار ضعلی «ب» که رویای جنگ با ایران و بازترسیم موازنه قوا در خاورمیانه را داشتند این روزها با میراثی از ورشکستگی سیاسی در آستانه فروپاشی و مرگ زودرس قرار گرفته است.

به گزارش گروه بین الملل ایسکانیوز، تیم «ب» اصطلاحی نام آشنا، که این روزها به وفور در رسانه ها و اندیشکده سیاسی و روابط بین المللی از آن می شنویم به لحاظ ترمینولوژی قدمت کوتاهی دارد و برای اولین بار در اردیبهشت(آپریل) ماه امسال توسط «محمد جواد ظریف» وزیر خارجه کشورمان به کار برده شد.

این اصطلاح با بیانی استعاری به سیاست های اهریمنی و اقتضائات جاه طلبانه محمد بن زاید (نایب فرمانده کل قوای مسلح امارات متحده عربی)، محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان)، بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر رژیم صهیونیستی) و جان بولتون (مشاور امنیت ملی سابق ترامپ) می پرداخت و آنان را به عنوان سلسله جنبان های جنگ و آتش افروزی در خاورمیانه و به ویژه علیه ایران تعریف می کرد.

تیم ب رسالتی بلندمدت برای خود ترسیم کرده بود که به عنوان مهره های رئیس جمهور آمریکا به پایان نظم موجود منطقه ای کمر همت بسته بودند. با این حال روند رخدادها سرنوشت دیگری برای آنان رقم زد و اکنون پیش از هر زمان دیگری پایان کار این مربع یحتمل تر به نظر می رسد.

در آخرین حلقه از سریال شکست های این تیم، نخست وزیر اسرائیل که رویای تمدید دوران نخست وزیری اش را در سر داشت با شکست در انتخابات پارلمانی آینده تیم ب را به طور کلی در اغما فرو برد. با این حال خواهیم پرسید آیا پایان کار این تیم جنگ طلب و منازعه‌جو فرارسیده است یا خیر؟

بی‌بی پیش به سوی زندان

برای پاسخ به پرسش فوق از حال و روز این روزهای نتانیاهو یا همان بی بی صهیونیست ها آغاز می کنیم. او که امیدوار بود با کوبیدن بر طبل راست گرایی افراطی به پیروزی در انتخابات پارلمانی دست یابد با شرایط متفاوتی و بعضا وارونه ای روبرو شد.

حزب لیکود با کسب 31 کرسی از مجموعه از 120 کرسی پارلمان اسرائیل رقابت را به حزب آبی-سفید با 33 کرسی باخت.

در یک جمع بندی کلی و براساس گزارش روزنامه «هاآرتص» جناح راست شامل لیکود و ارتدکس ها به رهبری نتانیاهو مجموعا ۵۵ کرسی را به‌دست آورده اند. جناح چپ میانه به رهبری «بنی گانتس» نیز ۵۷ کرسی را به‌دست آورده اند. به عبارت بهتر شکست حزبی نتانیاهو با شکست ائتلافی راست گرایان تکمیل شد. در این حالت سرنوشت و جایگاه سیاسی شکننده نخست وزیر به ائتلاف با حزب «اسرائیل خانه ما» بستگی دارد.

حال آنکه رهبر این حزب یعنی «آیگدور لیبرمن» که هشت کرسی پارلمانی را در اختیار دارد آنچنان با نتانیاهو و راست گرایان زاویه دارد که احتمال ائتلاف آنان بسیار ضعیف است؛ حتی لیبرمن پیش بینی کرده است در چنین شرایطی و حتی در صورت تشکیل کابینه، دولتی تشکیل خواهد شد که حداکثر تا یک سال دوام خواهد آورد.

در کنار این، بنی گانتس رهبر مخالفان نخست وزیر هرگونه ائتلاف با راست گرایان را مشروط به برکناری نتانیاهو و رسیدگی به پرونده فساد مالی او و خانواده اش کرده است.

این بن بست سیاسی و شکست پارلمانی آنچنان جایگاه نتانیاهو را تضعیف کرده که «دونالد ترامپ»، که پیش از این بارها نتانیاهو را دوست نزدیک خود قلمداد کرده بود، اکنون بسیار سرد با وی برخورد می کند.

روزنامه هاآرتص واکنش سرد روز چهارشنبه ترامپ به نتیجه انتخابات رژیم صهیونیستی و وضعیت نتانیاهو را یک وضعیت دراماتیک قلمداد کرده است. ترامپ در واکنش خود نه تنها به نام نتانیاهو اشاره‌ای نکرد بلکه گفت که روابط ویژه ایالات متحده با اسرائیل است (نه با شخص نتانیاهو)

بسیاری از کارشناسان و ناظران مسائل اسرائیل براین باور هستند کارنامه ضعیف نتانیاهو و تشدید تهدیدات علیه امنیت ملی این رژیم باعث روی گردانی صهیونیست ها از وی شده است و بعید به نظر می رسد بتواند به تداوم حیات سیاسی خود ادامه دهد.

احتمالا حتی اگر او موفق به تشکیل کوتاه مدت کابینه شود دولتش آنچنان ضعیف و شکننده خواهد بود که نتواند به نقش آفرینی های منطقه ای ادامه دهد و یکی از اضلاع تیم ب حتی اگر همچنان در عرصه سیاست حضور داشته باشد همچون یک مار فرسوده و بدون نیش خواهد بود که هیچ گونه قدرت و توانایی ندارد.

سرنوشت شوم بولتون و دوستان

سرنوشت شوم تیم ب تنها به نتانیاهو منتهی نمی شود. «جان بولتون» مشاور امنیت ملی سابق آمریکا هم به واسطه سیاست های جنگ طلبانه که تطابق چندانی با واقعیت های قدرت آمریکا و قابلیت های رقبا نداشت مورد غضب رئیس جمهور قرار گرفت و از کار برکنار شد.

برکناری بولتون که به عنوان معمار این جریان شناخته می شد و با حضور در کاخ سفید موتور محرک تقابل با جمهوری اسلامی ایران را شکل می دهد، ضربه سهمگینی به این تیم و همچنان تروریسم سیاسی و اقتصادی ایالات متحده علیه تهران وارد کرد.

اکنون شیرازه تیم ب از هم پاشیده، مرشد بزرگ یا همان آقای سبیل مشغول گذراندن اوقات فراغت خود است و کمر نتانیاهو نیز تحت فشار و انباشت بحران های داخلی راست نمی شود. در این میان پرداختن به سرنوشت دو ضلع دیگر این مربع چندان خالی از لطف نخواهد بود.

بن زاید و بن سلمان که بیشتر در نقش صادرکننده دلار به آمریکا و باج دهی به اسرائیل ظاهر می شدند حال و روز بهتری از دوستانشان ندارند. این دو با برداشت و منطقی مبتنی بر خود بزرگ بینی و کوچک بینی رقیب امیدوار بودند با کارت واشنگتن و بعضا تل آویو توازن منطقه ای را به نفع خود تغییر دهند. به عبارت دیگر امیدوار بودند آنچه را که خود ناتوان از انجامش هستند با کارت متحدان خود به سرمنزل مقصود برسانند.

با این حال نه تنها آمریکا و اسرائیل توفیقی در این باره به دست نیاوردند. در سطح منطقه ای نیز دامنه فشارها، عربستان و امارات را در گوشه رینگ قرار داده است. در این میان به ویژه جنگ یمن بازبینی هایی در افکار و برداشت امنیتی، نظامی بن سلمان و بن زاید ایجاد کرده است. به نحوی که حتی امارات از بیم حملات تلافی جویانه انصارالله خبر از خروج از یمن می دهد.

عربستان نیز با حمله به پالایشگاه و میادین نفتی اش به ویژه در «بقیق» آنچنان در مخصمه قرار گرفته که برخی از گزارش ها براین امر تاکید دارند که ریاض مایل به پایان آبرومندانه جنگ یمن است.

بحران یمن همراه با مسائل منطقه ای و در راس آن روند دامنه دار گسترش قدرت و نفوذ ایران، اعتبار بن سلمان و بن زاید را به طور کامل نابود کرد. جان کلام اینکه یک ضلع تیم ب از عرصه سیاست به بیرون انداخته شد. ضلع دیگر آن در یک باتلاق عمیق مشغول دست و پا زدن است و توانایی هیچ گونه ابتکار عملی ندارد.

دو ضلع دیگر نیز با قرار گرفتن در موضع ضعف به این امیدوار هستند از نقش حداقلی خود در خاورمیانه دفاع کنند و بیش از پیش به حاشیه نشین قدرت در منطقه تبدیل نشوند.

کد خبر: 1028107

وب گردی

وب گردی