از معصوم (ع) روایت شده که اگر کسی بخواهد رَذیلهای را که در وجودش هست برطرف کند، فرمودهاند 40 شبانهروز، خود را مقیّد کند تا آن رذیله را ترک کند یعنی این کار، مقدمهای میشود برای ریشهکن شدن آن رذیله در وجود آن مؤمن؛ و یا مثلاً مؤمنی فضیلتی را ندارد؛ اما به اخلاص و در دل آرزو دارد که آن فضیلت را در خود داشته باشد. معصوم (ع) فرموده که 40 شبانهروز بر خود واجب کند که به آن فضیلت عمل کند.
وعده داده شده که پس از 40 روز ممارست در این فعل، آن فضیلت در او استقرار و استمرار مییابد. عرفا همین صاف شدن جان آدمی در اثر ممارست 40 روزه را به رمزی تبدیل کردهاند و آن را به صافیشدن «مِی دُردآلود»[1] تشبیه کردهاند که چون چهل روز در شیشه بماند خالی از دُرد و ناخالصی میشود؛ حافظ میگوید:
«سحرگَه، رهرُوی در سرزمینی / همی گفت این معما با قَرینی[2]
که ای صوفی، شراب آنگه شود صاف / که در شیشه بماند اربـعینی».
و یا:
«چلهای در خُم برآر و چلهای اندر سبو / همچو مِی، صافی شو آنگه، در دل مینا نشین».
پس ماندن شراب به مدت چهل شبانهروز در خُم، نزد عرفا کنایه از به سر بردن عارف در چله است و همانگونه که شراب وقتی صاف میشود و دُردِ آن مینشیند و از کدورت و تیرگی میرهد که چهل روز در خُم بماند، سالک نیز برای رهایی از هرگونه کدورت باطن و تیرگی درون، باید چهل روز در خلوت خویش به عبادت و راز و نیاز بپردازد تا از پلیدیها و نادرستیها، صاف و تهی گردد.
اربعین عددی آسمانی است که در آن، رمز و رازها نهفته است و گویا، بخشی از برنامههای جهان آخرت نیز، بر محور اربعین تنظیم گردیده است؛ و حتی، حضرت رسول اکرم (ص) در سن 40 سالگی به رسالت برگزیده شدند.
خداوند متعال در قرآن کریم (سورۀ احقاف، آیۀ 15) میفرماید:
وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَی وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ:
و انسان را درخصوص پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او 30 ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به 40 سال برسد میگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتی را که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشتهای سپاس گویم و کار شایستهای انجام دهم که آن را خوش داری و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم».
همچنین، حضرت موسی (ع) 40 روز در کوه طور به راز و نیاز مشغول بود (سورۀ بقره، آیۀ 51):
«وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بعده وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ: و آنگاه که با موسی چهل شب قرار گذاشتیم آنگاه در غیاب وی شما گوساله را [به پرستش] گرفتید در حالی که ستمکار بودید».
حضرت پیامبر (ص) فرمودند:
«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَنَابِیعَ الْحِکمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ: هرکس 40 روز نیت خود را برای خدا خالص کند خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند».
حضرت امام صادق (ع) فرمودند:
«هریک از شیعیان ما 40 حدیث را حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم بر میانگیزد و او را عذاب نمیکند»؛ و نیز فرمودند: «آنگاه که مؤمنی بمیرد و چهل مؤمن بر جنازهاش حاضر شوند و بگویند خدایا! ما از او چیزی جز خیر ندیدیم و تو بر او از ما داناتری، خداوند تبارکوتعالی میفرمایند: شهادت شما را قبول کردم و او را آمرزیدم» (وسائلالشیعه، ج 27، ص 29).
در ضمن، در پی ترغیب و تشویقهایی که از سوی پیامبر اکرم (ص) و ائمۀ معصوم (علیهمالسلام) بر حفظ احادیث، بهویژه حفظ 40 حدیث به عمل آمد، سنت اربعیننویسی به عنوان یک سیرۀ پسندیده در میان دانشمندان شیعه و سنی رایج شد. درنتیجه، کتابهای متعددی در موضوعات مختلف دینی نگاشته شد و اربعینهایی در زمینۀ مسائل مختلف نظیر معارف، احکام، اخلاق، فضائل، آداب و غیره پدید آمد[3].
این رمز یعنی «آغاز یک تداوم» در اربعین حسینی به کمال و نقطۀ اوج خود رسیده است.
اربعین سیدالشهدا (ع) در روایات شیعه دارای 4 شأن است:
ورود جابر و عطیه به صحرای کربلا و زیارت قبور شهدا؛
بازگشت اهلبیت (ع) به صحرای کربلا؛
دفن سرها و الحاق آنها به بدنهای مطهر شهدا؛
زیارت مخصوصۀ سیدالشهدا (ع) منقول از معصومین (ع).
الف) جابر بن عبدالله انصاری و عطیة بن سعد کوفی: نخستین زائران اربعین
یکی از شئون اربعین حسینی در روایات شیعه، زیارت جابر بن عبدالله انصاری و همراهش، عطیة بن سعد کوفی از قبور مطهر شهدای کربلا است. روایت شیخ مفید، شیخ طوسی و علامة حلّی در این باره متفقاً چنین است:
روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (ع) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص) برای زیارت امام حسین (ع) از مـدینه به کربلا آمد و او اولین کسی بود که قبر امام حسین (ع) را زیارت کرد.
جـابر بـن عبدالله بن عمرو بـن حـزام بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و چهار امام بعدی بوده است. وی در دوران طفولیت در جریان عقبۀ دوم، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بـود کـه با رسول خدا (ص) بیعت کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت.
کَشّی در کتاب رجال خود، دربارۀ جابر نوشته است: جابر از پیشتازان گردآمده اطراف وجود عـلی (ع) و جـزء گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبة دوم) و آخرین کس باقیمانده از اصحاب رسول خدا (ص) و از پیروان اهلبیت (علیهمالسلام) بود. وی در حالی که عمامة سیاه بر سر گذاشته بـود، در مـسجد مـینشست و صدا میزد: «یا باقر العلم!» و تکیهزنان بر عصایش در کوچههای مدینه و مجالس آنان میگـشت و مـیگفت: «علی (ع) برترین بشر است، هرکس نپذیرد، کافر است. ای گـروه انـصار! فـرزندانتان را بر محبت علی (ع) تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، دربارۀ نطفهاش از مادرش سـؤال کنید». چون وی در سنین کهولت و شیخوخیت بود، حجاج جرئت جسارت به وی را نداشت. وی را از جملۀ شرطةالخمیس حضرت علی (ع) شمردهاند. شیخ کلینی با سند صحیح خود از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمودند: «جابر هیچگاه دروغ نگفته است».
شیخ طوسی مینویسد که جـابر در جـنگ بـدر و هجده غزوۀ دیگر، پیامبر (ص) را هـمراهی کرده است. ذَهَبی در سیر اعلام النبلاء (ج 3، ص 190) وی را فقیه و مفتی مدینه در زمان خود معرفی کرده و تـعداد احـادیث وی را تـا 1540 حدیث نوشته است. جابر در سال 78 ق در حالی که بـیش از نـود سـال داشت، درگذشت.
شخص دیگری که در روایت اربعین نقش مهمی دارد، عطیة بن سعد کوفی است. به روایت محمد بن جریر طبری، عطیة بن سعد یکی از تـابعان و مـحدثان و مـفسران بزرگ شیعه است که توفیق همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین (ع) داشـته اسـت. او در زمـان خـلافت امـیرالمؤمنین (ع) به دنیا آمد. مادرش کنیزی رومی بود. نام عطیه را حضرت امام علی (ع) بر وی نهاد چنانکه وقتی عطیه متولد شد، پدرش از امیرالمؤمنین خواست که نامی بـرای فـرزندش انـتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیة الله: او هدیة خداوند است». حضرت صـد درهـم از بیتالمال برای او مقرر کرده و به پدرش سعد داد. او در جریان قیام عبدالرحمن بـن مـحمد بـن اشعث ضد حجاج بن یوسف ثقفی همراه عبدالرحمن بود و پس از شکست سپاه ابن اشعث، بـه فـارس گـریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی حاکم فارس، نوشت که عطیه را فـرا خوان و بـه او تکلیف کن که علی را لعن کند. اگر او از لعن علی سرباز زد، چهارصد ضربه شلاقش بزن و موی سر و ریـشش را بـتراش. عطیه چون حاضر به لعن علی (ع) نشد، ضربات شلاق و تـحمل اهـانت را در راه دوستی با امیرالمؤمنین (ع) بـه جـان خـرید. عطیه تا اواخر عمر در خراسان در تبعید بود تا اینکه در اواخر عمرش به او اجازه داده شد به کوفه بازگردد. وی پس از بازگشت، در سال 111 ق در کوفه درگذشت. وی از مفسران قرآن بوده و قرآن کریم را 3 بار از دید تفسیری و هفتاد بار با نگاه قرائتی بر ابن عباس عرضه داشته است (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 6، ص 296).
عمادالدین طبری (وفات: 525 ق) در کتاب بشارة المصطفی از عطیة بن سـعد نقل کرده که گفت:
«با جابر بن عبدالله بهقصد زیارت امام حسین (ع) حرکت کردیم، چـون بـه کربلا رسیدیم، جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد. سپس پارچهای بـه کـمر بست و پارچهای به دوش انداخت و عطر زد. سـپس ذکرگویان به سوی قـبر امـام (ع) رفت. وقتی نـزدیک قـبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را بـه روی قـبر انداخت و آن قدر گریه کرد کـه بـیهـوش شد. بر او آب پاشـیدم تـا به هوش آمد. آنگـاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمیدهد؟ بعد ادامه داد: تـو چـگونه جواب دهی در حالی که رگهای گـردنت را بـریدند و بین سـر و بـدنت جـدایی انداختند. گواهی میدهـم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و همپیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نـفر از اصـحاب کسائی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فـاطمه (س) سـرور زنـانی و چرا چنین نـباشی کـه سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شدهای و از سینۀ ایمان، شیر خوردهای و از دامان اسـلام بـرآمدهای. خـوشا به حالت در حیات و ممات؛ اما دل مؤمنان در فـراق تـو نـاخرسند اسـت و شـک نـدارد که آنچه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت میدهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکـریا پیمود. آنگاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین (ع) فرود آمدید. گواهی میدهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداخـتید، امربهمعروف و نهیازمنکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آنکه مرگ شما را فرارسید. سوگند به خدایی که محمد (ص) را بهحق فرستاد، مـا در راهـی که رفتید، شریک شماییم. به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کـوه بـالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، امـا ایـنان سر از پیکرهایشان جدا شد، فرزندانشان یتیم گشتند و همسرانشان بیوه شدند؟ جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا (ص) شنیدم که میفـرمود: هـرکس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شـریک اسـت. سوگند بـه آنکه محمد (ص) را بهحق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حـسین (ع) و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانههای کوفیان بـبر. چـون مـقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوسـتدارِ خـاندان محمد (ص) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان مـحمد (ص) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هرچند اهل نماز و روزة بسیار باشد. با دوسـتدارِ آل محمد (علیهمالسلام) مدارا کن؛ او هرچند به سبب گناهانش بلغزد، اما گـام دیگرش با محبت ایـن خـاندان ثابت میماند. دوستدارِ آل محمد (علیهمالسلام) به بهشت میرود و دشمنانشان به دوزخ».
ب) بازگشت اهلبیت (علیهمالسلام) به صحرای کربلا
شأن دیگر اربعین سیدالشهدا (ع) روایت بازگشت اهلبیت (علیهمالسلام) به صحرای کربلا و زیارت قبور شهدای کربلا است. سید بن طاووس افزون بر روایت معروف زیارت جابر، آورده است که در این روز، جابر و عطیه با اسرایی که از شام بازمیگشتند و به زیارت قبر شهدای کربلا رفته بودند، هم ملاقات کردند. زنان منطقه نیز نزد اهلبیت (علیهمالسلام) آمدند و تا چند روز بر مزار شهدا عزاداری کردند.
این روایت مخالفانی در میان علمای شیعه دارد که خارج از بحث است.
ج) الحاق سرهای مطهر شهدا به بدنهای شریف
شأن سوم اربعین سیدالشهدا (ع) الحاق سرهای مطهر شهدای کربلا به بدنهای شریف ایشان است. سید مرتضی (وفات: 436 ق) مینویسد: «انّ رأس الحسین (ع) اعید الی بـدنه فـی کربلا: همانا سـر مـطهر امام حسین (ع) در کربلا به پیکر مقدس آن حضرت، عودت داده شد»؛ اما تاریخ این اقدام را نیاورده است.
در این میان، مهمترین روایت، روایت ابوریحان بیرونی است.
مهمترین سند دراینباره روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (ص 331) است که در حوادث ماه صفر مینویسد:
«فی الیـوم الأوّل، ادخـل رأس الحسین (ع) مدینه دمشق و فی العشرین ردّ رأس الحسین (ع) الی مجثمه حتی دفن مع جثّته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بـعد انـصرافهم مـن الشام:
روز اول ماه صفر، سرِ حسین (ع) وارد دمشق شد و در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین (ع) به بدنش ملحق و در همان مکان دفن گردید و زیـارت اربـعین دربـارۀ این روز (بیستم صفر) است و آنان (چهل نفر) اهلبیت او بودند (که) پس از بـازگشت از شـام قبر امام (علیه السلام) را زیارت کردند».
این قدیمیترین سند تاریخی (غیرروایی) است که نام اربعین برای این روز در آن، ذکر شده است.
د) زیارت مخصوصۀ سیدالشهدا (ع) در روز اربعین
یکی دیگر از شئون اربعین حسینی زیارت مخصوصۀ سیدالشهدا (ع) در این روز است. تا پیش از شهادت حضرت امام حسین (ع)، واژۀ اربعین صرفاً درخصوص زیارت هیچیک از معصومان (علیهمالسلام) پیش از سیدالشهدا (ع) وارد نشده است و این ویژگی و امتیاز، تنها از آنِ حضرت امام حسین (ع) است. قدیمیترین سند دربارۀ استحباب زیارت اربعین آن است که حضرت امام صادق (ع) آداب زیارت اربعین سیدالشهدا (ع) را به صفوان بن مهران جمّال تعلیم داده است و در متن روایت، آن حضرت بر بزرگداشت اربعین سیدالشهدا (ع) تصریح و تأکید کردهاند. این روایت را شیخ طوسی در مصباح المتهجد (ص 788- 789) و تهذیبالاحـکام (ج 6، ص 113- 114) و ابن طاووس در الاقبال باعمال الحسنه (ج 3، ص 101- 103) و علامه مجلسی در بـحارالانـوار (ج 98، ص 331 -332) آوردهاند.
سند دیگر لزوم بزرگداشت اربعین سیدالشهدا (ع) حدیث بسیار مستندی از حضرت امام حسن عـسکری (ع) است که فرمودهاند:
«علامة المؤمن خمس: صلاة الاحدی و الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم بالیمین، وتعفیر الجبین و الجهر: نشانة مؤمن، پنج چیز است: [خواندن] پنجاه و یک رکعت نماز (هفده رکـعت واجـب و سیوچهار رکعت مستحبی)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیـشانی بـه خاک مالیدن و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحـیم».
این حدیث را شیخ مفید در المزار (ص 53)، شیخ طوسی در مصباحالمتهجد (س 787-788)، ابن فتال نیشابوری در روضةالواعظین (ص 215)، ابن طاووس در الاقبال باعمال الحسنه (ج 3، ص 100) آوردهاند.
از مجموع آنچه گفته آمد، برمیآید که اربعین چنانکه همواره رمز تداوم یک فضیلت یا دوری از رذیله است، در اربعین حسینی به کمال و تمام، مظهر تداوم خون شهدا و آغاز «ظلمستیزی» و «حقطلبی» شیعه است. خداوند اقدام شیعیان را در این مسیر حقه و خداپسندانه ثابت داراد – انشاءالله.
[1]. مرحوم دهخدا در لغتنامه، دُرد را هر کدورتی دانسته که در چیزی رقیق تهنشین شود. خاقانی میفرماید: «بس کن خاقانی از مطایبه زیرا / باطن او دُرد و ظاهرش همه صاف است» و سعدی میفرماید: «هر کو شراب شوق نخورده است و دَردِ دُرد / آن است کز حیات جهانش نصیب نیست».
[2]. صاحب منتهیالارب، قرین را همنشین و همراه و رفیق معنی کرده است چنانکه این مثل در عرب، معروف است: «عن المرء لا تسئل و سل عن قرینِه».
[3]. به نوشتۀ حاجی خلیفه (کشفالظنون، ج 2، ص 1036) ظاهراً عبدالله بن مبارک (متوفا: 181 ق) از نخستین کسانی است که به اربعیننویسی اقدام کرده است. درنتیجه، نگارش اربعین حداقل از اواخر قرن دوم هجری آغاز شده و تا به امروز ادامه یافته است.
دکتر علی اکبر ولایتی*
رئیس هیئت موسس و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی
انتهای پیام/