مجله خبری ایسکانیوز - هومن جعفری؛ چطور می شود بین رشد ۳ برابری قیمت بنزین، با وضعیت نیمکتهای مربیگری در لیگ برتر و تیم ملی فوتبال ارتباطی منطقی ایجاد کرد؟ چگونه می شود این دو مقوله را به هم ربط داد و در مورد آن به تحلیلی رسید که این دو وضعیت بی ربط را نهتنها به هم مرتبط کند بلکه بتواند این دو مورد را چنان به هم گره بزند که هر دو را در قالب و پیکره یک مشکل واحد دید؟ بگذارید کمی در این روزهای بیحوصلگی، برای ارتباط دادن این دو موضوع به ظاهر بیربط به یکدیگر تلاش کنیم.
بنزین سرانجام به گرانترین قیمت تاریخ خود رسید. لیتری ۳ هزار تومان؛ ۳ برابر گران تر از همیشه. کابوس بنزینی گران، برای کشورهای مختلف مدت هاست که برطرف شده است چرا که آنها بنزین و سایر انرژیها را به نرخ آزاد می فروشند و برای آن کمترین یارانه ممکن را پرداخت می کنند تا رهاسازی قیمتها به کامل ترین شکل ممکن صورت گیرد. هزینه بنزین یا به عبارت سادهتر هزینه حمل و نقل کالا روی قیمت تمام شده یک محصول سرشکن میشود. با این حال، اقتصاد کشورهایی که با خود تعارفی ندارند، زیر فشار قیمت بنزین تحت تاثیر قرار نمیگیرد. چون اقتصاد با ثبات یا به عبارت دیگر اقتصاد بدون تزلزل، به شهروندان این فرصت را می دهد تا خود را با ضربآهنگهای اقتصادی زندگی همسان کنند. اگر وضعت خوب است ماشینی بگیر. اگر آنقدر خوب نیست با «اوبر» برو. اگر وضعت آنقدرها هم خوب نیست مترو و اتوبوس بهترین گزینه ها هستند.
شیبی که ملایم نشد...
در ایران این آزادسازی باید سال ها قبل به آرامی صورت می گرفت که نگرفت. حتی دولت روحانی هم میتوانست در این ششسال، قیمت بنزین را از لیتری هزار تومان به تدریج به لیتری 2 هزار تومان یا هر قیمت دیگری برساند تا شوک بنزینی آخر سال ششم ریاست جمهوری وی، به کمرنگ شدن رویای کمرنگتر از همیشه طبقه متوسط و فرودست جامعه نینجامد.
مدتها قبل باید آوار گرانی قیمت بنزین به آرامی و به تدریج –یا به قول روحانی با شیب ملایم– به اقتصاد تحمیل می شد تا در لحظات آخر حکم چنین تیرخلاصی روی پیشانی رویاهای مردم نباشد. حالا اگر مسئولان نتوانند جلوی غول گرانی را بگیرند و به بازارهای دیگر هم بزند، خریدن هر چیزی –از جهاز بگیرید تا ماشین و خانه و زمین- از همیشه به رویا نزدیکتر و از دسترس دورتر خواهد بود. این آوار پلاسکو مانندِ قیمت بنزین را مجبور نبودیم اینگونه برسر مردم کم رمقتر از همیشه کشور خالی کنیم.
آزادسازی قیمت بنزین یا در حقیقت رهاسازی انبوه مطالبات یارانه ای دولت از جامعه، در قالب یارانه پنهان بنزین، چه ارتباطی به وضعیت فوتبال ایران و حضور مستشاران خارجی نشین روی نیمکت های لیگ برتری دارد؟ اگر در نظر بگیریم که در یک ساختار اقتصاد نفتی به شدت گریزان از نوآوری و فراری از شفافیت، همه دستگاه ها و اداره ها با یک نگاه نگریسته و اداره می شوند. از اداره ارزن پاک کنی شمس آباد تا فدراسیون پرحاشیه فوتبال، همه وابسته اند به نفت بادآورده و اقتصاد غیرشفاف و طاعون مدیریت دولتی یا به عبارت دیگر «بنداز گردن مدیر بعدی»!
بازخوانی دهه هشتاد و گوشهایی که شنوا نبود...
از دهه هشتاد به وزارت ورزش یا سازمان تربیت بدنی وقت هشدار دادیم و در رسانه های مختلف نوشتیم که اقتصاد فوتبال نه تنها نباید به بودجه دولتی و نفت وابسته شود، بلکه باید مثل تمام کشورهای دنیا ساختاری بینالمللی و جهانیسازی شده را پیش بگیرد تا به روز مبادایی چون امروز نرسد که آوار بدهیهای پلاسکومانندش، هر لحظه توان ریختن روی سر آدمهای بیخبر از همهجا را داشته باشد. از دهه هشتاد تا به امروز که در پایان دهه نودیم، بارها و بارها هشدارهای لازم داده شد و صد البته که گوش شنوایی نبود. بارها هشدار دادیم که بدهی های استقلال و پرسپولیس را تا وقتی که در حد یکی دو میلیارد است، صاف کنید و مدیرانی درست را بر سر کار بگذارید که این تیم ها را بدهکارتر و مفلس تر تحویل نفر بعدی ندهند. گوش شنوایی نبود و بدهی هایی که روزگاری با یکی دو میلیارد قابل پرداخت بود، حالا به صدها میلیارد تومان رسیده که حتی نمی شود رقم درستش را از روی کاغذ خواند.
سیاست های پوپولیستی بیست سال اخیر در حوزه فوتبال، همان دستاوردی را در اقتصاد این حوزه گذاشته که نگه داری قیمت بنزین دولتی تا چند روز گذشته و بعد رهاسازی دِهشتناک آن! استقلال و پرسپولیس و فدراسیون فوتبال، این روزها در باتلاق عمیق مشکلات اقتصادی چنان غرق شده اند که حتی نمی توان از آنها انتظار درست نفس کشیدن را داشت. فدراسیون فوتبال نه تنها پولی برای پرداخت به کشورهای دیگر جهت برگزاری بازی های دوستانه ندارد بلکه به مارک ویلموتس سرمربی بلژیکی خود این چراغ سبز را داده که در انتخاب های خود برای تیم ملی، تا جای ممکن به بازیکنان داخلی توجه کند. چون دعوت از هر بازیکن خارج از کشور به اردوی تیم ملی با در نظر گرفتن هزینه های بلیت رفت و برگشت، هزینه هایی کلان دارد. وقتی می شود یک بازیکن ذخیره را از اهواز یا مشهد به تیم ملی دعوت کرد چرا یکی از برایتون انگلیس یا هلند یا سوئد دعوت کنیم؟ تفاوت قیمت بلیتشان پول یک ماه ناهار و شام کارمندان فدراسیون فوتبال است.
در استقلال اوضاع آنقدر خراب است که بازیکنان این تیم تهدید به اعتصاب کردهاند؛ درست عین حریفشان نساجی قاثمشهر که آنها هم چند روز است درگیر اعتصاب بازیکنان هستند. در پرسپولیس اوضاع به همین بدی است با این تفاوت که تیم رسانهای باشگاه تا حد امکان سعی در آرام جلوه دادن اوضاع باشگاه دارد. در حقیقت تنها تفاوت فدراسیون فوتبال و استقلال با تیم پرسپولیس در همین مهندسی رسانه ای حداقلی است که صد البته آنهم در صورت سرریز شدن بحران مالی اجتناب ناپذیر، کارکردی ایده آل و مطلوب نخواهد داشت.
این را بگذارید کنار خبر مشترک هر سه تیم. شکایت ویلموتس بابت دریافت مطالبات خود، کار را به تعطیلی تمرینات و بست نشینی او در هتلی در استانبول کشاند. جایی که تاج رئیس فدراسیون به ناچار با چمدان پول به سمتش رفت تا بتواند او را به تمرینات برگرداند. نتیجه این اعتصاب مالی ویموتس هم در نتیجه بازی ایران و عراق صد البته اثرگذار بود. تیمی که بعد از باخت بسیار بد مقابل بحرین، به تمرینات بیشتر نیاز داشت، با روحیه ای آشفته و با تنها دو روز تمرین نیم بند در تهران به اردن رفت تا با عراق سراسر انگیزه مصاف دهد و نتیجه هم همان شد که دیدیم.
اگر ویلموتس در اولین طغیان خود مقابل فدراسیون، آنقدر سیاست یا بخت و اقبال داشت که پولش را با چمدانی بگیرد، گابریل کالدرون مربی آرژانتینی پرسپولیس و آندرا استراماچونی سرمربی ایتالیایی استقلال، در رسیدن به هدفی مشابه ناتوان مانده اند. هر دو مربی باشگاه های خود را تهدید به استعفا و کناره گیری کرده اند. استراماچونی حتی مهلتی را تعیین کرده که به زودی به پایان خواهد رسید. کالدرون هم تهدید مشابهی کرده که خیلی رسانه ای نشده اما خبرش در محافل رسانهای پیچیده است.
بدهی روی بدهی
نکته تلختر اینکه بدهی های استقلال و پرسپولیس در محافل و محاکم بین المللی هم رو به افزایش است و هر روز بازیکن جدیدی از این دو تیم به فیفا شکایت می کند. کوه بدهی های برجای مانده از مدیران قبلی، عین بهمنی به سمت تیم سرازیر شده است و مدیران ترسیده و مضطرب می کوشند تا با کمتر ظاهر شدن در انظار عمومی، ترس و نگرانی خود را پنهان کنند. دو تیم بالای یک صد میلیارد بدهی دارند – آخرین روایت رسمی بدهی استقلال را صد و بدهی پرسپولیس را دویست میلیاردتومان ارزیابی کرده بود- و این غیر از پرونده های بین المللی آنها در فیفا، پرونده های مالیاتی سرشار از جریمه شان در اداره مالیات و صد البته هزینه های کلان تیمداری امسال است که خود داستان دیگری دارد. در چنین شرایطی شکایت این مربیان و تهدید به کنارهگیری از تیم ها به همراه تهدیدات مکرر فیفا و ایافسی برای عدم مماشات با پرونده های بین المللی ، کاسه صبر هوادارانی را لبریز کرده که برای تداوم زندگی دشوارشان، همانقدر به بنزین ارزان نیاز دارند که به روحیه ای خوش یا دستکم یک دلخوشی حداقلی به نام فوتبال.
استقلال و پرسپولیس و دیگر تیم های لیگ برتری، نیازمند آزادسازی فوتبال از قید و بند سوبسیدهای صدقهای دولتاند. فوتبال ایران با داشتن حق پخش و برخورداری از قرارداد غیرفرمایشی و لازمالپرداخت تبلیغات دور زمین – نه به شکل حال حاضرش که قرارداد داریم اما گردن کلفتی مانع از پرداخت پول باشگاه ها می شود- و همچنین با استفاده از ظرفیت های «دیجیتال مارکتینگ» و از همه مهمتر، با تمام شدن توهم فوتبال دولتی نفتی و مدیریت بدون مسئولیت و پرهیز از دورریختن پول، می تواند کمی شانس برای فرار از له شدن زیر آوار پلاسکوی بعدی داشته باشد به شرط اینکه برای این کار آنقدر صبر نکنیم تا روزی برسد که مثل قصه امروز بنزین، بیش از اندازه دیر شده باشد. حقیقت این است که دولت سال ها بر سر قصه بنزین مماشات بیهوده – و صد البته فرار از یافتن راهکارهای مناسب- پیشه کرد تا کار به اوضاع بحرانی امروز رسیده باشد. وای به حال فوتبال و شوک پلاسکویی تلخی که روزی از همین روزها بر سر هواداران نگونبخت فرود بیاید.
فوتبالی که سراسر بدهی و ورشکستگی است حق دورریز پول به سبب عدم مدیریت درست را ندارد. ارزان شدن فوتبال تنها راه ممکن برای ورشکسته نشدن فوتبال است. قبل از سقوط ساختمان ترمیم یا سبکش کنیم.
* کارشناس ورزشی و خبرنگار ایسکانیوز