به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز، به منظور افزایش کیفیت زندگی فردی و اجتماعی، همه انسانها از زمانی که به دنیا میآیند ، نیاز به آموزش دارند. اگرچه خود افراد نیز میتوانند با مطالعه رشد کنند، اما قطعاً برای دریافت آموزش به شخص دیگری احتیاج دارند.
مهمترین آموزشها در خانواده اتفاق میافتد، بهگونهای دیگر میتوان گفت خانواده اولین نهاد آموزش برای دانشآموزان تلقی میشود.
آموزش چیست؟
بر اساس تعریف محققان، آموزش به کلیه فرآیندهای یادگیری عمومی و شخصی اطلاق میشود که بتواند مطالب و هنرهای مختلف را به بهترین شکل ممکن به افراد انتقال دهد. آموزش ممکن است به منظور تغییر رفتار آگاهانه یک فرد یا رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده صورت گیرد. بدون شک میتوان گفت آموزش زندگی انسان را تسهیل میکند، انتقال انسان از غارها به کنار رودخانهها، سفر در دنیا و حتی رفتن به فضا را میتوان از نتایج آموزش در نظر گرفت.
همگامسازی با فرآیندهای آموزشی؛ مسیری بیپایان
همگامسازی با فرآیندهای آموزشی هرگز به پایان نمیرسد؛ زیرا هم از نظر فردی و هم در سطح جهانی یک مسئولیت انسانی در زمینه آموزش دارد و در راستای تحقق آن تلاش میکند.
از آنجا که دستیابی به اطلاعات و پردازش آن در عصر ما آسانتر است، زندگی انسان در چنین شرایطی میتواند معیارهای متفاوتی داشته باشد. فناوریهایی که 20 سال پیش تصورشان برایمان دشوار بود، در حال حاضر به عناصری تبدیل شده که زندگی ما را آسانتر میکند. برای پیگیری این تغییر سریع، مشخص است که دانشآموزان باید از یک فرایند آموزشی مناسب و مؤثر عبور کنند.
هر پدر و مادری آرزو میکند که فرزندش فردی مفید برای اطرافیان و جامعه باشد، در همین راستا نمیتوان اهمیت خانواده در آموزش و پرورش فرزندان و تحصیل آنان را نادیده گرفت.
نقش خانواده در آموزش دانشآموزان
هوش تنها عامل مؤثر در موفقیت در آموزش نیست؛ بلکه توانایی استفاده از هوش در دانشآموزان از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مرحله ویژگیها و عادتهای شخصیتی فرد هدف قرار داده میشود.
رشد شخصیتی دانشآموزان تا سن 6 سالگی
خانوادهها میتوانند در کشف پتانسیل ذهنی فرزندان خود و با استفاده از بازیهای سرگرم کننده، در راستای پیشرفت مهارتهای ذهنی آنان تلاش کنند. مطالعات نشان میدهد که به 56 درصد رشد شخصیت کودکان در محدوده سنی 0-6 اتفاق میافتد. نتایج این تحقیق بار دیگر بر اهمیت خانواده در رشد شخصیت کودک تأکید میکند.
آموزشهای خانواده به کودکان و علاقه کودکان به این نهاد در دوره پیش از دبستان، از اهمیت ویژهای برخوردار است. نگرش مثبت خانواده در دوره پیش از دبستان (0-6 ساله) و تربیت آگاهانه دانشآموزان در دوره مدرسه، منجر به ایجاد موفقیت پایدار در کودکان خواهد شد. در مقابل تحقیقات نشان داده است کودکانی که در زندگی خود مشکل دارند؛ معمولا در درون تحصیل خود در مدرسه چندان موفق نبوده و متحمل شکست شدهاند. نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که کودکان مبتلا به اختلالات شخصیتی و رفتاری معمولاً هنگام رفتن به مدرسه با مشکلاتی مانند عدم سازگاری با محیط مواجه هستند.
بهعنوان مثال کودکی که همیشه مورد هجوم اعضای خانواده بوده است، در پذیرش این مسئله که با شروع مدرسه تمامی آرزوهایش برآورده خواهد کرد، مشکل دارد. معمولاً کودکانی که به یکباره با چنین واقعیتهایی روبرو شوند، واکنشهایی مانند عصبانیت یا پرخاشگری دارند.
چنین رفتارهایی میتواند به طرد اجتماعی دانشآموز یا ایجاد فشارهای روانی مختلف در آنان منجر شود. در مواجهه با چنین شرایطی، دانشآموز ممکن است اعتماد به نفس خود را از دست دهد و علاوه بر احساس ناراحتی در مدرسه، تمایل داشته باشد هر چه بیشتر از این محیط فاصله بگیرد. در چنین شرایطی با بهانههایی مانند سرماخوردگی، عدم علاقه به درس و غیره از مدرسه و درس فراری بوده و در نتیجه در دانشگاه نیز نمیتواند چندان موفق عمل کند. همانطور که مشاهده میکنید، آموزش همیشه با عناصر داخلی و خارجی در همتنیده شده است.
اشتباهات متداول در آموزش خانواده
یکی از رایجترین اشتباهاتی که والدین مرتکب میشوند، این است که با فرزندان خود مانند شخص حقیقی رفتار نمیکنند. عدم پذیرش فرزندان به عنوان شخص حقیقی منجر میشود والدین رفتارهای فرزندان خود عجیب و غلط در نظر بگیرند، در این حالت شخصیت واقعی کودک نمایان نخواهد شد.
همه انسانها همواره سعی میکنند شخصیت خود را به دست آورند. در این حالت والدین معمولاً به جای اینکه به شکلگیری شخصیت آنها توجه کنند؛ سعی میکنند شخصیت خود را به آنها منتقل کنند؛ بیشتر والدین این امر را نوعی آموزش در نظر میگیرند. چنین روش آموزشی تأثیر منفی بر زندگی دانشآموزان خواهد داشت؛ زیرا ممکن است منجر به ایجاد مشکلات شخصیتی در کودک شود.
بیش از حد مضطرب بودن و دیدن جهان خارج، به عنوان یک تهدید برای کودک تلقی شده و تأثیر منفی بر رشد اجتماعی او میگذارد. مخصوصاً جلوگیری از معاشرت کودک با این فکر که ممکن است در دایره دوستان خود دچار آسیب شود، منجر به محدود کردن کودکان میشود. والدین باید توجه داشته باشند انسان موجودی اجتماعی است و باید در اجتماع حضور داشته باشد. رشد اجتماعی کودک موضوع برای موفقیت در آموزش امر مهمی تلقی میشود.
والدینی که نتوانستهاند به رویاهای خود برسند، آرزو میکنند فرزندانشان به آن آرزوها برسند و این امر یک اشتباه بزرگ است. به عنوان مثال ، معمولا پدری که نتوانسته وکیل شود؛ دائما فرزند خود را به سمت وکالت یا نمونههای مشابه آن هدایت میکند. والدین باید توجه داشته باشند هر فرد ویژگیها و علایق خاص خود را دارد. کودکان نیز یک فرد (شخص حقیقی) هستند و باید علایق آنها مورد بررسی و رهنمودهای صحیح قرار گیرد.
والدین باید بررسی کنند که آیا فرزندانشان به وظایف خود عمل میکنند یا خیر. باید از کودکان هم پیش از دبستان و هم در زمان مدرسه مراقبت شود، همچنین والدین باید چگونگی انجام تکالیف درسی را بررسی و در انجام فعالیتهای آموزشی با دانشآموزان مشارکت داشته باشند.
والدین باید توجه داشته باشند مقایسه کودکان با دوستان و همسالان خود صحیح نیست. اگر قرار باشد مقایسهای انجام شود، باید در راستای رشد کودکان صورت گیرد، همچنین این مقایسه نباید مبتنی بر شخص باشد؛ بلکه باید با گروه هم سن و سالان او مقایسه شود. علاوه بر این، کودک نیازی به آگاهی از این مقایسه ندارد، علاقه و شخصیت هر کودک متفاوت است. والدین نباید کودکان را با شخص دیگری مقایسه کنند، این امر کاملاً اشتباه است.
آموزش و نگرش خانواده
رشد روانی، عاطفی و اجتماعی کودکان باید مورد پیگیری قرار گیرد. طبق نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون، انسان در هر سنی اهداف توسعه و درگیریهای توام با رشد دارد. اریکسون زندگی بشر را از نظر رشد روانی اجتماعی به 8 مرحله تقسیم میکند و میگوید: درگیریهای ذهنی انسان باید در هر مرحلهای از زندگیاش با موفقیت برطرف شود. به عنوان مثال درگیریهای اجتماعی حل نشده دانشآموزان در دورههای دیگر نیز منعکس میشود و تا زمانی که برای آن راهحلی پیدا نشود، به مشکلات شخصیتی تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی اهمیت خانواده بیشتر احساس میشود.
دانشآموز باید بتواند کودکی خود را زندگی کند. رویکردهایی مانند «شما اکنون بزرگ شدهاید، یک مرد هستید و کودک نیستید!» نه تنها آموزش تلقی نمیشود؛ بلکه امید را از دانشآموزان میگیرد. کودکان باید بازی کنند، پویا باشند، سنگ و خاک را لمس کنند، حتی هنگام بازی کثیف شوند؛ اما باید در کودکی زندگی کنند.
بهطور کلی به خانواده و معلمان توصیه میشود نقش بازی را در رشد دانشآموزان دستهکم نگیرند؛ بازیها مهمترین ابزار برای رشد هوش دانشآموزان است.
انتهای پیام/