گروه دانشگاه ایسکانیوز- مجید فاضلی؛ نفس زنان جلوی ساختمان وزارت امور خارجه میرسم. جمعیت حاضر در صحنه کم کم بیشتر میشود. کارگری که مشغول تمیز کردن و تعمیر در ورودی وزارت امورخارجه است، سعی میکند هر چه سریعتر کارش را به پایان برساند. هوای سرد زمستانی با حضور مردم گرم میشود، این حضور با قلمنگاری خبرنگاران و عکاسان حاضر رنگ و بوی دیگری گرفته است.
حضور نیروهای امنیتی سلامتی اعتراض مردمی امروز را تضمین میکند. این اعتراض در واکنش به سخن وزیر امورخارجه درباره احتمال مذاکره مجدد با آمریکا مانند آتش زیر خاکستر شعله گرفته است.
زنی در این میان با دلی پرخون میگوید: «بس است دیگر دم زدن از مذاکره با آمریکا.» سخن این زن گویی حرف افرادی است که روبروی وزارت امورخارجه جمع شدهاند.
کارمندی از داخل ساختمان وزارت خانه به بیرون نگاه میکند. انگار جمعیت تجمعکنندگان را ارزیابی میکند. مردی با صدایی بلند فریاد میزند: «این مردم روبروی وزارت امورخارجه جمع شدهاند تا اعتراضات خود را محکمتر اعلام کنند.»
اندک اندک مردم از راه میرسند و با صلواتهای بلند اتحاد خود را نشان میدهند.
صدای «هیهات منا الذلة» مردم که بلند میشود، ناخودآگاه نگاهها به روبروی وزارت خارجه معطوف میشود.
شعارهای «جنتلمن پای میز قاتل حاج قاسم است»، «هیهات منا الذلة»، «گفتند حکیم کشور مذاکره فریب است از ضعف دیپلماسی سردار ما شهید است» در فضا طنین میاندازد و برق نگاه مردم با پلاکاردهای برافراشته مثل آذرخش سکوت محیط را میشکند.
جمعیت متشکل از دانشجویان، طلاب و مردم همه مقابل وزارت امور خارجه ایستادهاند. جوانی در گوشهای خلوتتر جمعیت ایستاده و به مردم نگاه میکند، او دلیل حضورش را اینگونه توصیف میکند: «آمدهام که در تاریخ مرا بیغیرت نخوانند.»
پنجرههای وزارتخانه را میبندند، گویا مسئولان طبق 6 سال گذشته نمیخواهند صدای اعتراض مردم را به سیاستهای خود بشنوند. شعار «مذاکره با شیطان خیانت است به قرآن» از میان جمعیت بلند و بلندتر میشوند؛ تعداد حاضران در این تجمع نیز هر لحظه بیشتر و بیشتر میشود.
گوشی مردم زبان آنها شده تا پیامشان تنها مقابل در وزارت امورخارجه محصور نشود؛ مردم میخواهند با اشتراک گذاری در شبکههای اجتماعی صدای خود را به مقاماتی برسانند که به دنبال حقارت ایران هستند.
حضور رسانههای مختلف و عکاسان نظرها را به خود درگیر میکنند. زنان با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» برای لحظاتی میاندار عرصه شعارهای اعتراضی میشوند.
گویا پس از سالها، مقابل ساختمان وزارت امور خارجه عرصه اعتراض مردمی شده که از سیاستهای خارجی دولت دل پرخونی دارند، البته که حال دلشان از عملکرد اقتصادی دولتمردان نیز چندان خوش نیست.
پلاکاردها، شعارها، نگاه مردم یک مطالبه دارند و آن هم «انتقام» است، انتقامی سخت که باید منجر به خروج آمریکا از منطقه شود. همان چیزی که رهبر معظم انقلاب در بیانیه پس از شهادت سردار عزیز اسلام حاج قاسم سلیمانی فرمودند.
پسرکی با پلاکارد «مرگ بر آمریکا» سوژه عکاسی مردم شده؛ شاید هم نسلیهای او منتقمان خون حاج قاسم شوند.
پیرمردی احمد نام که در میان جمعیت حضور دارد، میگوید: «رهبر معظم انقلاب باید به چه زبانی بگویند مذاکره بس است. هنوز خون حاج قاسم خشک نشده که حرف از مذاکره میزنند.»
با اینکه پنجرهها بسته شده اما مسئولان وزارتخانه پردهها را کنار میزنند تا جمعیت حاضر را ببیند، شاید این نگاهها تلنگری باشد برایشان.
ناگهان مردی به دور از جمعیت حاضر شعار میدهد «زنده باد ظریف» و خطاب به جمعیت حاضر میگوید: «شما دستیاران ترامپ هستید.» همین شعار منجر به برآشفته شدن مردم میشود؛ اما ماجرا ختم به خیر شده و درگیری صورت نمیگیرد.
هیاهوی مردم به سکوت تبدیل میشود. مردی بر بلندی میایستد و از انتقام میگوید، انتقامی که باید ادامه دار باشد؛ اما اولین گام آن با زدن پایگاه آمریکای عین الاسد برداشته شد. اقدامی که هیمنه نظامی و قدرت آمریکا را در هم شکست. چرا که کشوری بعد از جنگ جهانی دوم نتوانسته بود به منافع آمریکا و پایگاههای نظامی آن حتی یک سنگ پرتاب کند.
در این بین مردی بلند فریاد میزند: «شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروهایی است که میخواهند قدس را آزاد کنند. اگر میخواهید همه مشکلات حل شود، باید اسرائیل نابود شود.» سکوت محیط با شعارهای مردم بار دیگر میشکند و به هیاهویی از شور و شعور تبدیل میشود، هیاهویی که گرمای آن حتی برای خورشید آسمان نیز قابل حس است.
مردی میان سال بر روی ستونهای کوتاه جلوی در وزارت امورخارجه ایستاده تا همه او را خوب ببینند؛ بلند میگوید: «برجام را کسی ترور نکرد؛ بلکه بوی تعفن آن همه جا را برداشته است.» تکبیر مردم بلند میشود. پرچمهای سرخ برافراشته شده به دست مردم در ایام فاطمیه گویی معنای خاصی برای برخی از مسئولان دارد، پیامی خاص برای آن عده که حتی از عاشورا نیز درس مذاکره گرفتهاند.
گویی در ورود به فضای وزارتخانه را بستهاند. چند قدمی به سمت در ورودی میروم اما نه، در باز است و مردم حاضر روبروی وزارتخانه بیشتر و بیشتر میشوند.
بازار بیانیهخوانی حسابی داغ شده؛ هر کسی که میرود بیانیه بخواند انتقادی به سیاستهای منفعلانه دستگاه دیپلماسی میکند. در بین این بیانیهخوانیها، جوانی پرچم آمریکا را به آتش میکشد، گرمای این آتش در بین حضور پر حرارت مردم گم میشود.
جوانی ناگهان شروع به سخن میکند: «برفرض اینکه آقای ظریف رفت، با تفکرش چه میکنید که سرتاسر ساختمان وزارت امورخارجه را گرفته است.»
بیانیه پایانی را یک جوان میخواند. بیانیهای که انتقادهای فراوانی به وزیر امورخارجه و سیاست خارجی دولت دارد. این بیانیه با نهیب «هیهات منا الذلة» جمعیت به پایان میرسد، مردم به سمت در ورودی وزارتخانه حرکت میکنند. دخترکی پرچم آمریکا را به دست دارد. آن را پیش پای مردم بر زمین میگذارد و مردی دیگر که گویا پدرش است، با کبریتی این پرچم را به آتش میکشد.
این اعتراض با پیاده روی مردم از روبروی وزارت امورخارجه به سمت در ورودی به پایان میرسد؛ اما نارضایتی مردم زیر خاکستر هرگز فراموش نخواهد ماند؛ بلکه روز به روز بر اثر عملکرد نامناسب دولت بیشتر میشود.
انتهای پیام/