سرزمین واژه‌ها یارای توصیف سردار را ندارد

خیابان منتهی به مهدیه صاحب‌الزمان (عج) مملو از جمعیتی است که به مزار سردار دل‌ها آمده‌اند و نغمه «ایران» سالار عقیلی در فضای بیرونی مهدیه طنین افکنده است.

مجید فاضلی- گروه دانشگاه ایسکانیوز، خیابان منتهی به مهدیه صاحب‌الزمان (عج) مملو از جمعیتی است که به مزار سردار دل‌ها آمده‌اند. نغمه «ایران» سالار عقیلی در فضای بیرونی مهدیه طنین افکنده است.

گلاپ‌پاش، عطر محمدی را بر فراز مرقد مطهر سردار عزیز اسلام پخش می‌کند.

خیل جمعیت عاشقان سردار در صف ایستاده‌اند. صدای روضه خوانی نوجوان می‌آید. صدایش سوز شعرهای محتشم را دارد.

نوجوانی که از تهران تا کرمان آمده، می‌گوید: «حتی فکرش را هم نمی‌کرده روزی بر سر مزار سردار قاسم سلیمانی بیاید.» نسیمی وزیدن گرفته است. صدای هق‌هق گریه بین روضه گم نمی‌شود. خورشید اینجا بر قبر سرباز وطن می‌تابد؛ اما یاد فرد دیگری می‌افتم که بعد از رفتن زیر سُم اسب‌ها تا مدت‌ها فقط آسمان سقف بالای سرش بود.

پسری در آغوش گرم مادرش، پرچمی را تکان می‌دهد که امروز همه مردم زیر آن جمع شده‌اند تا چهل‌ویکمین سال از انقلاب را در ۲۲ بهمن دیگری جشن بگیرند؛ انقلابی که برخی اعتقاد دارند ریشه در دوران مشروطه دارد. انقلاب اسلامی ایران راهگشای بسیاری از آزادی‌خواهان جهان شد تا در برابر ظلم و ستم ظالمان بایستند.

صدای سخنرانی «حاج قاسم» می‌آید. یاد روزهای پرافتخار حضورش زنده می‌شود؛ روزهایی که وعده داد داعش در عرض سه ماه نابود می‌شود و همین همین طور هم شد. معلولی آن طرف مزار ایستاده که به عشق «حاجی»، خودش را به مهدیه رسانده است.

پیرمردی می‌گوید به عشق حاجی قاسم آمده‌ام. اینجا عشق، زبان مردم است در برابر سرداری که عمری در جهاد و تلاش بود؛ سرداری که امروز با خون خود، مردم دنیا را بیدار کرده است تا ستمگرانی چون آمریکا در عراق و دیگر کشور‌ها امنیت نداشته باشند.

جوانی سر بر قبر شهید سلیمانی می‌گذارد. سیل اشک او جاری می‌شود و زیر لب با شهید نجوا می‌کند. انگار غم دل را باید با خود شهید درمیان بگذارد.

پدری، دخترش را از سر قبر شهید بلند می‌کند؛ اما دختر همچنان نگاهش به قبر شهید میخکوب شده است. نگاه این نسل کوچک روزی به عزت و اقتدار بی‌چون و چرای ایران باز خواهد شد.

مردی آن‌طرف‌تر از مزار شهید ایستاده است. روضه حضرت رقیه (س) می‌خواند. اشک تنها این روضه را می‌فهمد.

پلاکاردی بزرگ که بر سر در ورودی مهدیه نصب شده، با وزش باد، نظر‌ها را به خود جلب می‌کند. روی آن نوشته شده: «شهادت پاداش بی‌وقفه او در همه این سالیان بود.» این جمله را رهبر معظم انقلاب بعد از شهادت سردار عزیز اسلام گفتند.

موکبی کوچک پایین‌تر از مزار سردار با چای از مهمانان سردار قاسم سلیمانی میزبانی می‌کند. اینجا پر از سنگ قبر شهید است. سنگ قبر سرباز وطن نیز مثل بقیه. هیچ فرقی ندارد. خاکی بودن رسم سردار بود.

دختران و پسران کوچکی به دیدار خاک قاسم آمده‌اند. آنها منتقمان خون سردار دل‌ها خواهند بود. گل نرگس در دست مردم حکایتی دارد. آنها با گل نرگس، مزار سلیمانی را مزین کرده‌اند.

صف عاشقان سردار بعد از مدت کوتاهی طویل و حجم جمعیت زیاد می‌شود. روزی هم که سردار در شهرهای ایران تشییع شد، مردم برای سرباز خود کم نگذاشتند؛ کاری کردند کارستان. به‌گونه‌ای شهید سلیمانی را بدرقه کردند که دنیا انگشت به دهان ماند از این حضور پرشور.

مردمی که «حاج قاسم» را در زمان زندگی خود از نزدیک درک نکرده بودند، حال بر سر مزار او با ماکت اینستاگرامی سردار عکس می‌اندازند. کودکی با چشمان اشکبار از پشت پنجره مهدیه به جمعیت نگاه می‌کند. انگار او نیز آتش غم این مردم را درک کرده است.

مردی که گوشه چشمش اشک غلت می‌خورد با تلفن همراه، حس و حال خود را برای مخاطبانش در فضای مجازی روایت می‌کند.

سه جوان که از شهرهای قزوین، شیراز و اصفهان آمده‌اند، در مهدیه جمع شده‌اند. از آنها می‌پرسم: «اگر بخواهید حاج قاسم را توصیف کنید، چه می‌گویید؟» یکی از آن‌ها می‌گوید: «حاج قاسم قابل توصیف نیست.» راست می‌گوید. کلمات عاجز از توصیف سردار دل‌ها هستند.

صدای اذان بلند می‌شود. سرزمین واژه‌ها یارای توصیف سردار را ندارد. دیگر بغض توانم نمی‌دهد.

انتهای پیام/

کد خبر: 1060698

وب گردی

وب گردی