به گزارش گروه دانشگاه ایسکانیوز- مجید فرج فائد، 5 اسفند برای خیلیها تداعی کننده رویاهایی است که بهتدریج و بهبهای جوانی بر باد رفته و امروز بیش از 10 سال است که از دوران تاخت و تاز رشتههای مهندسی در دانشگاهها و مهندسان در جامعه حرفهای کشور میگذرد. همین موج خطرناکی که امروز برای رشتههای پزشکی بین داوطلبان آزمون سراسری شکل گرفته تقریباً 15 سال پیش برای رشتههای مهندسی وجود داشت. البته باید اذعان کرد چیزی هم عوض نشده، والدین هم آن موقعها میگفتند بخوانید «مهندس» شوید، برق و مکانیک و عمران هم در بورس بود. موسسات کنکوری آن زمانها هم میگفتند بیایید فلان جا «مهندس» شوید، امروز میگویند بیایید فلان جا «دکتر» شوید.
تعداد نجومی داوطلبان آن روزها در کنار ظرفیت پایین دانشگاهها، قبولی در رشتههای مهندسی را حسابی سخت کرده بود ولی فارغالتحصیلی در رشتههای مهندسی همچنان هم ارزنده و باصرفه بود. سوال اساسی اینجاست که چه بر سر شأن و منزلت مهندسی آمد؟ چه شد که فارغالتحصیلان مهندسی به این حد سطح از بیکاری و تنزل دچار شدند؟ اگر چرخه تربیت نیروهای مستعد مهندسی را از دانشگاه تا پروژه تلقی کنیم، کدام نهاد مسئولیت تنزل جایگاه مهندسی در جامعه را گردن میگیرد؟
قصه پرغصه مهندسی از آنجا شروع میشود که نظام آموزشی عالی بهصورت جدی از اواخر دهه 80 بهجای ساماندهی و مدیریت داوطلبان و متقاضیان رشتههای مهندسی به توسعه کمی این رشتهها در مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی و دانشگاه پیام نور روی آورد. پس از اتخاذ چنین رویهای بعد از 10 سال، صبح یکی از روزهای اواخر دهه 90 بیدار شدیم و دیدیم سیل عظیمی از فارغالتحصیلان مهندسی بهدنبال اشتغال غیرمهندسی هستند.
نه آمایش سرزمینی در کار بود و نه سنجش ظرفیتهای منطقهای! رویه آن سالهای موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی معلوم بود، بازار جذب دانشجویان مهندسی داغ است، پس دانشجو بگیرید. سال 90 بود که چشممان به رشتههای مهندسی نفت و مهندسی برق و بسیاری از مهندسیهای دیگر ذیل جداول دانشگاه پیام نور هم منور شد، نکته دردناک آنجا بود که توسعه رشتههای مهندسی در آن زمانها نه با اعضای هیئت علمی این دانشگاهها همخوانی داشت و نه با تجهیزات آزمایشگاهی و زیرساختهای آموزشی! نتیجه شد آنچه نباید میشد.
اکنون فارغالتحصیلانی از آن سالها بهجای ماندهاند که یا مشغول بهکاری غیر از حرفه مهندسی هستند یا همچنان در تقلای ورود به حرفه مهندسی بهسر میبرند. شرکت در آزمونهای چند هزار نفره و لزوم کسب 50 درصد از امتیاز آزمون ورودی سازمان نظام مهندسی ساختمان از دیگر معصیتهایی است که دانشآموختگان باید در راه مهندس شدن تجربه کنند. صدای فاجعه آن سالها اکنون به گوش میرسد، چراکه بهجز اندک داوطلبانی که مهندسی را نوعی سبک زندگی تلقی میکنند، دیگر کسی حاضر نیست آینده شغلی خود را براساس سیاستهای نامعلوم آمایش سرزمینی به خطر بیندازد.
آمار مهاجرت نخبگان رشتههای مهندسی نیز در سالهای اخیر، خود مؤید جایگاه نامطلوب این ساحت آموزشی و حرفهای است. روندی که داوطبان ورود به دانشگاه در چند سال اخیر با انتخاب رشتههای پزشکی و پیراپزشکی پیش گرفتهاند شباهت بسیاری با سرگذشت 15 سال پیش رشتههای مهندسی دارد، ولی با افزودن فاکتور خوشبینی، امید این است که فاجعه مهندسی در 10 سال آینده بر سر رشتههای پزشکی نازل نشود.
با تمامی این تفاسیر دعا میکنیم روزی وزرا و مدیران آموزش عالی کشور بهعنوان اثرگذارترین حلقه تربیت نیروهای مهندسی، پاسخی درخور برای نسلی که اولین انتخاب زندگی خود را در مهندسی خلاصه کردند، داشته باشند. مهندسی نه یک رشته و حرفه، بلکه طرحی برای پیشرفت جوامع است. سیاستهای نادرست آموزشی در تربیت نیروهایی متناسب با فرصتهای شغلی، به مرور زمان نیازهای آینده کشور را به تخصصهای مهندسی بیپاسخ خواهد گذاشت.
انتهای پیام/