به گزارش خبرنگار اندیشه باشگاه خبرنگاران دانشجویی (ایسکانیوز)، متن پیش رو یادداشتی است از حجت الاسلام احمد غفاری قره باغ، عضو هیأت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در واکنش به اظهارات آیت الله علوی بروجردی که در ادامه از نظر می گذرد؛
اخیراً سخنانی از سوی جناب آقای حجتالاسلام علوی بروجردی، که از اساتید فقه حوزهی علمیه قم میباشد، در نفی اقتصاد اسلامی طرح شده است.
نکات ذیل در پاسخ به سخنان وی، به حضور مخاطبان محترم تقدیم میشود.
۱. اینکه فرمود پیامبر اکرم «فقط» برای اخلاق و معنویت آمده است، با کدامین مستند قرآنی یا روایی است؟ اگر بگوید به دلیل روایت «انما بعثت...» به ایشان خواهیم گفت این روایت در هیچ یک از منابع شیعی نیامده است. چگونه است که با یک روایت موجود در منابع اهل سنت، درباره نظام اقتصادی و سیاسی و اجتماعی اسلام نظر می دهند؟
۲. اصلا فرض میکنیم و سلّمنا که پیامبر اکرم(ص) فقط برای معنویت مبعوث شده باشند، پرسش این است که آیا معنویت، حقیقتی خارج از زندگی روزمره ما را دارد، یا تنیده در آنهاست؟
به عبارت دیگر، آیا سلوک خانوادگی ما تقسیم به سلوک معنوی و غیر معنوی نمی شود؟ آیا سلوک اجتماعی ما قابل تقسیم به سلوک معنوی و غیر معنوی نیست؟ آیا تعاملات اقتصادی ما قابل تقسیم به تعاملات معنوی و غیر معنوی نیست؟ همچنین تعاملات سیاسی و فرهنگی ما در معاشرتها و روابط اجتماعی.
۳. این که یک علم می تواند اسلامی بشود یا اسلامی نشود، برای گوینده این سخنان باید معنا شناسی شود. تمسخر یک مفهوم علمی بدون فهم صحیح از مدلول آن مفهوم علمی، منجر به کم مایگی محتوایی سخنان خود شخص می شود، و خود او ضرر خواهد کرد نه آن مفهوم علمی.
۴. اینکه بگوییم ما در علم اقتصاد و علوم مختلف دیگر همچون سیاست و فرهنگ، به رویه عقلایی مراجعه خواهیم کرد، سخن غلطی نیست، لکن تمام سخن در یافتن همین رویکرد عقلایی است.
مارکسیستها رویکرد عقلایی را در اقتصاد به گونه ای ترسیم می کنند و لیبرالها به گونهای دیگر. حال پرسش ما از گوینده محترم این است که کدام رویکرد، عقلایی است؟ گویا ایشان تصور کرده است که فقط یک رویه عقلایی در اقتصاد و همچنین در علوم مختلف وجود دارد و بقیه رویکردها میگویند ما عقلایی نیستیم!
۵. درباره اسلامی شدن علم، دیدگاههای متنوعی طرح شده است که دیدگاه منتخب و مختار، عبارت است از بازسازی علوم موجود بر اساس نفی خودبسندگی فیزیکال و لزوم نقش ورزی متافیزیک؛ همچنین، غنابخشی به علم از حیث نقشورزی روشمند وحی و عقل و خارج ساختن علم از انحصار تجربه. این دو نکته بنیادین برای دینی شدن علوم، یعنی دخالت دادن متافیزیک در علم موجود و اصلاح روشی علم موجود، دقیقاً همان دو نقیصه است که عالمان اندیشهورز به خاطر این دو نقیصه، ضرورت دینی شدن علوم را متذکر میشوند. با توجه به تعریف مذکور به خوبی معلوم میشود که گویندهی محترم هیچ بهرهای از معنای دینی شدن علوم نبرده است و بیاطلاع از مدعا، به نقد آنها میپردازد.
۶. در سخنی تعجب برانگیز، گوینده محترم بیان می کند که در کجای اسلام آمده است که برای کنترل نرخ تورم چه کار باید کرد؟ در پاسخ به سخنان ایشان باید متذکر شد که اصولاً علم در دو ساحت توصیف و توصیه، به تبیین اموری میپردازد که اگر رعایت آن ها شود، اصولاً آسیبی پیش نخواهد آمد. برای فهم آسان تر این سخن، مثال از دانش منطق میزنم که همه منطقدانان گفتهاند رعایت توصیههای منطقی، مانع از خطای در فکر میشود. حال این غلط است که بگوییم کدام منطقدان برای رهایی از خطای در فکر، راهکار ارائه کرده است؟! طبیعی است که یک منطق دان در پاسخ به این سوال بسیط، پاسخ خواهد داد که توصیههای من اساساً امکان خطای در فکر را باقی نمیگذارد؛ به عبارت دیگر، توصیههای من در نقطهی پیش از آسیب قرار دارند، نه پس از آسیب.
۷. جالب اینکه در همین موضوع کنترل نرخ تورم، توصیه بسیار روشنی را میتوان از مضامین اسلامی نشان داد. اسلام بر اساس قاعده نفی ضرر، تمامی منافذ ضرر و ضرار اجتماعی را میبندد. حال در اقتصاد کلان، چنانچه مالکیت از واسطه و دلال حذف شود، تمام روند مسیر تولید تا نقطهی نهایی مصرف، در امنیت کامل از ضرر اقتصادی خواهد بود و هم تولید کننده و هم مصرف کننده به سود واقعی دست پیدا خواهند کرد و از ضرر در امان خواهند ماند. ایده فوق که طرح اقتصادی برخی اقتصاددانان اسلامی است و متّخذ از مضامین دینی و روایی است، به روشنی نشان میدهد که شریعت اسلامی توانا در مدیریت اقتصاد کلان است.
۸. به عنوان آخرین نکته در پاسخ به این ادعای سست، به گوینده محترم باید متذکر شد که اسلام دارای شریعتی است مشتمل بر بایدها و نبایدها، که کلیه رفتارهای انسان را پوشش می دهد و یک متدین به دین اسلام موظف است تمام رفتارهای خودش را مطابق با دستورات شرع مقدس کند.
چنانچه بگوییم اسلام برای رفتارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ما هیچ پاسخی ندارد، به معنای این خواهد بود که اسلام در اکثریت حوزه های رفتاری انسان دارای راهبرد و توصیه موثر نیست و بدین ترتیب اساساً اسلام از شکل دادن به سبک زندگی ناکام خواهد ماند.
نظر شما