به گزارش خبرنگار بینالملل ایسکانیوز، نشریه آمریکایی «نشنال اینترست» در تحلیلی به قلم «پل پیلار» به بررسی حوادث اخیر دریایی در خلیج عمان و واکنشهای مختلف نسبت به آن پرداخته است. از نظر این تحلیلگر شناخته شده، برای یافتن عامل یا عاملان حملات مذکور در خلیج عمان باید این سوال را مطرح کرد که چه کسی از افزایش تنش در منطقه سود میبرد. به اعتقاد وی، اگرچه طبق معمول چنین حوادثی در منطقه انگشت اتهام کشورهای غربی ایران را نشانه گرفت، اما به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی انگیزه لازم برای افزایش تنش در شرایط فعلی را داشته باشد؛ از همین رو، احتمالا کشورهایی که خواهان درگیری در خلیج فارس هستند، پشت این حملات قرار دارند.
پل پیلار ضمن اشاره به آنچه درگیری بین ایران و رژیم صهیونیستی خوانده میشود، حوادث اخیر را با حوادث «خلیج تونکین» مشابهت سازی میکند؛ به اعتقاد وی، همانطور که در حادثه مذکور انگشت اتهام به اشتباه در آن زمان به سمت ویتنام شمالی رفت، امروز نیز متهم کردن ایران برای حوادث خلیج عمان بیاساس است؛ آنطور که پیلار استدلال میکند، در دو حادثه یاد شده، علت اتهامزنی واشنگتن در دو حادثه، اشتیاق به مقابله با قدرت منطقهای ویتنام آن زمان و ایران امروز است.
متن کامل این تحلیل بدین شرح است:
در چند روز گذشته اتفاقات عجیبی در خلیج عمان رخ داده است. برخی از خدمه گزارش دادند که به طور موقت کنترل کشتیهای خود را به دلایل نامعلوم از دست دادند. یک کشتی دیگر رویدادی را تجربه کرد به نیروی دریایی انگلیس آن را «ربوده شدن بالقوه توسط افرادی غیر از دزدان دریایی» نامید؛ افراد مسلح ناشناس سوار آن کشتی شدند و سپس به همان صورت مرموز کشتی را ترک کردند. بیشترین توجه به کشتی دیگری متمرکز شد که توسط هواپیمای بدون سرنشین مورد حمله قرار گرفت و دو خدمه آن را کشته شدند. این کشتی که یک نفتکش به نام «مرسر استریت» است، توسط یک شرکت اسرائیلی اداره میشود؛ هرچند که کشتی مذکور با پرچم لیبریا حرکت میکند و متعلق به یک شرکت ژاپنی بود و اعضای کشته خدمه انگلیسی و رومانیایی بودند.
انگشت اتهام به یکباره به سمت ایران حرکت کرد. طبق معمول هر چیزی که مربوط به ایران باشد، مقامات اسرائیلی بلندترین صدار را در محکومیت داشتند و به سرعت شمشیر خود را بیرون کشیدند. بنی گانتز -معاون نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل- اعلام کرد: «جهان باید با ایران برخورد کند، منطقه باید با ایران برخورد کند و اسرائیل نیز باید نقش خود را در این شرایط ایفا کند». گانتز در پاسخ به سوالات خبرنگاران گفت که اسرائیل آماده حمله به ایران است و دیگران باید در این عملیات نظامی شرکت کنند.
بیانیه آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه ایالات متحده- کمتر جنگطلبانه بود و از واژههایی از قبیل «محکومیت شدید» استفاده میکرد. اما وعده داد تا مورد «پاسخ مناسب» با سایر دولتها مشورت کند. وی گفت: «ما اطمینان داریم که ایران این حمله را انجام داده است».
مشخص نیست چه چیزی به بلینکن چنین اطمینانی میدهد. باز هم مثل همیشه، اطلاعاتی که در دسترس افراد درون راهروهای داخل دولت قرار دارد، در دسترس افراد خارج از راهروها نیست. اما انتساب دقیق مسئولیت این نوع حملات کمی مبهم است.
در صورت عدم ارائه شواهد موثق برای عموم، باید این سوال را مطرح کرد «که این ماجرا به نفع چه کسی است»؟ به تازگی یک رئیس جمهور اصولگرا در ایران سوگند [ریاست جمهوری] را انجام داد که باید به سرعت اقتصاد بیمار ایران را ترمیم کند. بر همین اساس، وی نیز همچون [آیت الله] علی خامنهای -رهبر جمهوری اسلامی- امیدوار است که بتواند از طریق بازگرداندن توافقنامهای که برنامه هستهای ایران را محدود میکند، از تحریمهای آمریکا خلاص شود. دیگر یک رئیس جمهور معتدل ایرانی روی کار نیست که تندروها بتوانند او را زیر سوال ببرند و در حال حاضر پذیرش خطر یک رویارویی نظامی جزء دستور کار تندروهای روی کار آمده نیست.
ایران دخالت خود در این حمله را رد کرده است؛ این احتمال که نظام ایران بخواهد از طریق چنین عملیاتی پیامی ارسال کند، چندان محتمل به نظر نمیرسد. این تکذیبها نباید خیلی جدی گرفته شود اما در عین حال نباید این واقعیت را از ذهن دور کرد که عامل این حمله کسی بوده که از اقدامات نظامی در خلیج فارس و همچنین تبعات دیپلماتیکی که به دنبال خواهد داشت، استقبال میکند و نظام ایران دلیلی برای این کار ندارد.
طرف مقابل درگیری
حتی اگر نظام ایران مسئول [این حادثه] بود –و ارتباط اسرائیل با «مرسر استریت» عامل هدف قرار گرفتن آن باشد- این حادثه آخرین مورد از رقابت مخفیانه اسرائیلی-ایرانی است که در آن اسرائیل حداقل به اندازه ایران تهاجمی نبوده و دست کم به عنوان آغازگر آن عمل نکرده است. سابقه اسرائیل در زمینه خرابکاری، ترور و سایر اقدامات تهاجمی و تجاوزکارانه علیه ایران گسترده است. این امر شامل اقدامات خرابکارانه در داخل ایران است که ایران هیچگاه مشابه آن را در داخل اسرائیل انجام نداده است.
اکثر اهداف به برنامه هستهای ایران مرتبط بودهاند اما تأسیسات دیگری از قبیل انبارها و کارخانههای پتروشیمی نیز مورد حمله قرار گرفتهاند. علاوه بر این، تلاشهای دیگری برای حمله صورت گرفته که مقامات ایرانی مدعی هستند آنها را خنثی کردهاند. ماهیت مخفیانه این خرابکاریها مثل اسلحه نیست که دود از آن خارج شود؛ اما دست اسرائیل در این حملات حداقل به همان اندازه قابل پذیرش به نظر میرسد که دست ایران در آنچه در خلیج عمان رخ داد.
حملات اسرائیل به کشتیها در دریای آزاد نیز کشیده شده است. اهداف دریایی صرفا شامل کشتیهای نظامی نبوده و کشتیهای تجاری را نیز در بر میگیرد؛ از جمله نفتکشها- مانند مرسر استریت. اسرائیل دست کم دهها کشتی ایرانی که عازم سوریه بودهاند را هدف قرار داده است که بیشتر آنها نفتکش بودهاند.
علاوه بر همه اینها، حملات هوایی مداوم اسرائیل در سوریه است که بیشتر به اهداف مرتبط با ایران -متحد سوریه- مرتبط میشود و تلفات انسانی بیشماری را در پی داشته است.
در هر رقابت طولانی مدت که شامل تلافیهای «این به آن در» میشود، به راحتی نمیتوان نحوه آغاز شدن همه چیز را تشخیص داد و تعیین اینکه کدام «این» و کدام «آن» است، دشوار به نظر میرسد. اما بررسی زد و خورد اسرائیل-ایران نشان میدهد که حداقل بر اساس آنچه تا کنون اتفاق افتاده، اسرائیل آغازگر و ایران پاسخ دهنده بوده است. به عنوان مثال، ترورهای سریالی چند سال پیش اسرائیل علیه دانشمندان هستهای ایران، شباهتی با هیچ یک از اقداماتی که ایران علیه اسرائیل انجام داده، ندارد. این درحالی است که به نظر میرسد آنچه عموماً دانشمندان هستهای اسرائیل به طور مخفیانه انجام دادهاند، -از نظر نظامی- بسیار فراتر از آن چیزی است که ایران انجام داده است. در حالی که ایران بعدها حملات نه چندان موفقی را علیه اهداف دیپلماتیک اسرائیل در خارج از مرزهایش انجام داد، تلاش برای پاسخگویی به ترور دانشمندان، کاملا به تقلید از روشهای حملات اسرائیل بود.
در مورد ترور ایرانیان، اسرائیل اخیرا نیز این کار را کرده است. نوامبر گذشته یک دانشمند [ایرانی] برجسته دیگر ترور شد. به سختی میتوان فهمید که این اقدام در تلافی چه چیزی بوده است.
اگر دولت بایدن میخواهد از دریانوردی آزاد و صلحآمیز در دریاها حمایت کند و با اقدامات مخرب و بیثباتکننده در منطقه خلیج فارس مخالفت کند، هیچ دلیلی ندارد که یکی از شرکتکنندگان در رقابت را کنار گذاشته و اقدامات مخرب و بیثباتکننده طرف دیگر را نادیده بگیرد. انجام این کار نشان میدهد که سیاست ایالات متحده بر اساس احترام به هنجارهای بین المللی نیست و بر اساس علاقمندی تعریف میشود که دلایل دیگری برای آن وجود دارد. علاوه بر این، طرفی که منزوی شده، همچنان به تلافی خسارتی که متحمل شده است ادامه خواهد داد.
داستان دو خلیج
واکنشها به آنچه تا کنون در خلیج عمان اتفاق افتاده، شباهتهای زیادی به حادثه پنجاه و هفت سال پیش در خلیج دیگر دارد. در هر دو مورد، یک برخورد مبهم در دریا اتفاق میافتد، اشتیاق زیادی برای نتیجهگیری در مورد مقاصد شیطانی یک قدرت منطقهای وجود دارد. نتیجه گیری در مورد رویدادی در خلیج تونکین در سال 1964 این بود که کشتیهای ویتنام شمالی در 4 آگوست در آبهای بینالمللی به ناوشکن آمریکایی «یواساس مدوکس» حمله کردند. چنین حملهای هرگز رخ نداده بود. این نتیجه گیری نادرست، ناشی از اشتیاق سیاسی در واشنگتن برای نسبت دادن تجاوز به ویتنام شمالی و تفسیر نادرست دریانوردان از تصاویر مبهم امواج شب اقیانوس و اسیلوسکوپهای آنان، بود.
شباهت دیگر این است که قدرت منطقهای که مورد سرزنش قرار میگیرد، بارها توسط یک دولت دیگر در منطقه که مورد پسند واشنگتن قرار داشته، تحریک شده است. یکی از دلایلی که ملوانان «یواساس مدوکس» را تحت فشار قرار دادند این است که قایقهای گشت ویتنام شمالی واقعا دو روز قبل به سمت ناوشکن شلیک کردند؛ زمانی که «یواساس مدوکس» در آبهای سرزمینی ویتنام شمالی بود. علاوه بر این، «یواساس مدوکس» نزدیک جزیرهای بود که درست سه روز قبل مورد حمله کماندوهای ویتنام جنوبی قرار گرفته بود؛ یکی از سری حملات ویتنام جنوبی که کشتیهای جنگی ایالات متحده مانند «یواساس مدوکس» با شناسایی اهداف از آن پشتیبانی میکردند.
بنابراین پاسخ قوی ویتنام شمالی کاملا قابل درک بود. اما شباهت دیگر این دو حادثه این است که ویتنام شمالی در سال 1964 هیچ دلیلی برای جنگ بیشتر با ایالات متحده –که هزینههای هنگفتی برای یتنام شمالی به ارمغان میآورد- نداشت؛ همانطور که ایران در سال 2021 ندارد.
احتمالا این شباهت تا آنجا پیش نخواهد رفت که منجر به تصویب قطعنامه خلیج عمان توسط کنگره در مقایسه با قطعنامه خلیج تونکین شود که به مجوز کنگره برای جنگ ویتنام تبدیل شد. اما با توجه به غیرقابل اتکا بودن مجوزهای استفاده از نیروی نظامی در دوران اخیر، این امر به سختی میتواند اطمینان بخش باشد. امروز برخی از جمهوری خواهان کنگره در برابر لغو مجوز 2002 برای جنگ در عراق مقاومت میکنند؛ جنگی که برای سرنگونی صدام حسین -دشمن سرسخت ایران- به وقوع پیوست. زیرا [نمایندگان جمهوری خواهان کنگره] آنطور که سناتور تد کروز میگوید، لغو مجوز جنگ، «به عنوان توجیهی برای ادامه رفتار نرم با ایران» استفاده میشود.
انتهای پیام/
نظر شما