سلام حضرت آیت الله ، از این که با وجود گرفتاریهای بسیار و رسیدگی به امور افتاء و تدریس و تربیت طلاب وقتتان را در اختیار وبگاه almonitor قردادید ممنونیم.
موضوعی که به خاطر آن مزاحمتان شدیم، مسالهی افراط گرایی در منطقه است. امروز ۴۰ درصد از کشور عراق در اختیار یکی از تندروترین گروههای افراطی سنی قراردارد، این گروه ستیزه جو همچنین بخشهای زیادی از خاک سوریه را نیز در اختیار دارد، موضوعی که موجب نگرانی کشورهای منطقه و جامعهی جهانی نیز شده است. امروز بیش از ۴۰ کشور جهان ائتلافی را شکل دادهاند و در حال مبارزه با این گروه هستند، در این فضا کشور جمهوری اسلامی ایران یکی از نخستین کشورهای جهان بود که به کمک پیشمرگههای کرد در عراق شتافت و سلاح و کمک در اختیار این دولت خودمختار در مقابل داعش گذاشت، پرسش ما از خدمت آن مرجع تقلید این است که امروز از دیدگاه شما مهمترین راه مقابله با این گروه چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
لازم می دانم در ابتدا از طرح سؤالات کلیدی، مهم و مبتلابه جامعۀ جهانی تشکر می کنم.
نکته ای را نیز پیش از پاسخگوئی به سؤالات ارسالی، لازم به توضیح می دانم که اینجانب در کلان موضوع، تفکرات حاکم بر اندیشه داعش را تفکر اهل سنت نمی دانم اگرچه ممکن است برخی از سلفیان و اهل تسنن را نیز با خود همراه ساخته باشد بلکه معتقدم این اندیشۀ مخدوش که بخش های مختلف آن از بعضی فرق اسلامی گرفته شده، نیازمند نامگذاری جدید بوده و تلفیق آن به صورت مطلق با اندیشۀ اهل سنت، هدفی ست که برای اسلامی جلوه دادن روش غلط این فرقه انتخاب شده است. این مطلب و دقت در آن دقیقاً هدف من از نگارش پیامی بود که مدتی قبل آن را به رشتۀ تحریر درآوردم.
اما در پاسخ سؤال اول لازم می دانم توضیح دهم که مقابله با یک جریانی که مسلح به هر نوع امکانات بوده و با تکیه بر این توان به طور غیرقانونی و نامشروع، به دو کشور قانونی و مشروع تجاوز کرده و بخشی از آن دو کشور را نیز تحت سلطۀ خویش قرار داده، نیازمند مقدماتی ست که به طور فشرده به آنها اشاره می کنم.
اول- از نظر فکری و عقیدتی –در درجۀ اول – همۀ علمای اسلام اعم از سنی و شیعه به صورت اتفاق و اجماع، نظرشان را باید در قبال این فرقه اعلام کرده و محکومیت آنها باید حالت عمومی پیدا کند.
دوم- به اضافۀ علمای اسلام، رهبران دیگر ادیان الهی هم به دلیل اینکه این موضوع با سرنوشت همۀ بشریت گره خورده، باید اعلام موضع کنند.
سوم- سازمان ملل به طور رسمی، غیر قانونی بودن این گروه را اعلام و منتشر نموده و بر تروریسم بودن این حرکت تأکید ورزد و در صورتی که اقدام کرده، باید بر روی آن تأکید و استمرار ورزد.
چهارم- این فرقه نوظهور، منابع مالی و تسلیحاتی که دارند، به این دلیل که طبعاً خود مولّد آن نیستند، باید مشخص گردد که کدام کشور و دولت از آنها حمایت کرده و این امکانات را در اختیار آنان قرار داده است و جامعۀ جهانی، پس از مشخص شدن این امر، به تناسب با آن برخورد نماید.
پنجم- رسانه های گروهی عملکرد این فرقه را با بیان ملیت های اعضای آنان، مورد تحلیل و بررسی قرار داده و با روشنگری مناسب، افکار عمومی را نسبت به واقعیت موجود در آنها روشن نماید.
ششم -از دولت و تمامیت ارضی عراق بالخصوص از مواضع مدبرانه مرجعیت شیعه و نیز از تمامیت کشور سوریه برای مقابله با این گروه، حمایت جدی جهانی صورت گیرد.
هفتم) صاحبان قلم و اندیشه، نحوۀ شکل گیری، عوامل و خطرات موجود در اندیشۀ این فرقه را که همان افراط گرائی مدرن است، به صورت دقیق مورد تحلیل قرار داده و آن را در اختیار عموم قرار دهند تا چنین خطراتی از این پس دامنگیر جامعۀ جهانی نگردد.
در خاورمیانه امروز از سوی گروههای مختلف نداهای مختلف شنیده میشود، در عراق و سوریه و یمن مشکلات بسیار است. در عربستان سعودی به مسجد شیعیان حمله بردند. در بحرین شیعیان روند انتخابات را تحریم کردند، آیا آن طور که در رسانههای کشورهای عربی مطرح میشود جمهوری اسلامی با شخصیتهای اسلامی شیعه با تحرکات شیعیان در کشورهای مختلف در ارتباط هستند؟
این که بتوان به صورت مستقیم از ارتباط بین یک دولت با جریانات سیاسی موجود در منطقه گفت، نیاز به اطلاعات دقیق و ریزی دارد که طبعاً در اختیار ما نیست اگرچه می توان به صورت کلی همانطوری که رسانه ها بر این ارتباط تأکید می کنند، با همان استدلال ها این ارتباط را رد کرد با این وجود طبیعی ست که عُلقه های فکری و عقیدتی بین همۀ شیعیان در سراسر دنیا وجود دارد کمااینکه این علقه های مشترک، بین دیگر مذاهب اسلامی، مسیحیان و یا پیروان دیگر ادیان الهی نیز وجود دارد.
تحلیل شما و نگاهتان به مساله ی شیعیان در خاورمیانه امروز چیست؟ آیا شیعیان میخواهند در یمن یا شرق عربستان سعودی کشور مستقلی برای خود داشته باشند؟
آنچه به ذهن اینجانب می رسد این است که شیعیان بیش از هر چیزی به دنبال احقاق حقوق از دست رفتۀ خود توسط حاکمیت های منطقه اند؛ این بدین معناست که شیعیان به عنوان شهروندان رسمی این کشورها، حقوقی دارند که گاهاً حتی ابتدائی ترین آنها مخدوش شده و ساده ترین آزادی های اجتماعی شان مورد تجاوز واقع شده است. این یک اصل مربوط به همۀ انسان ها بوده که حقوق خود را مطالبه می کنند و همان اصل امروز در بین شیعیان به عنوان فریاد اعتراض مطرح شده است. بنابراین نمی توان هر ندای اعتراضی را به منزلۀ تلاش برای تغییر حاکمیت و تشکیل یک حکومت جدید در خاک یک کشور دیگر تحلیل کرد.
دادستانی کل عربستان سعودی چندی قبل اعلام کرد که یک مجتهد از اقلیت شیعه در این کشور را به اعدام محکوم کرده است، چنین حکمی چه تاثیری میتواند در دامن زدن به اختلاف شیعهها و سنیها داشته باشد؟
بدیهی ست که هرگونه تلاش برای خدشه دار شدن رابطۀ بین مذاهب اسلامی، محکوم و خطرناک است و مورد سؤال با عنایت به اینکه حکمی صرفاً سیاسی بوده و مجتهد مظلوم محکوم، فقط به بهانۀ اعتراض مورد هجمه قرار گرفته است، طبعاً هم شیعیان ساکن کشور مذکور را نسبت به آن حکومت بدبین خواهد کرد و هم حساسیت شیعیان سراسر عالم را نسبت به خود تحریک خواهد نمود.
بنابراین اگر جلوی این حکم گرفته نشود، مطمئناً اولین جائی که صدمه خواهد دید، ارتباط بین مذاهب اسلامی خواهد بود کمااینکه دیگران هم موظفند در تلطیف روابط مذاهب اسلامی از هرگونه فکر و ایده استفاده کرده و از هر نوع سخن و عمل تحریک کننده و تفرقه انگیز خودداری نمایند.
وضعیت شیعیان بحرین را چه طور ارزیابی میکنید، آیا یک حکومت شیعه اگر در بحرینبه قدرت برسد به خواست اکثریت شیعه به جمهوری اسلامی نزدیک خواهد شد و یا با این کشور وارد اتحادی عقیدتی و سیاسی خواهد شد؟
پاسخ این سؤال پیشتر مورد اشاره قرار گرفت اگرچه می توان چنین تحلیل کرد که در صورت بوجود آمدن یک حکومت شیعه در منطقه، بین آن و دیگر حکومت های شیعه، ارتباط سیاسی مناسبی شکل خواهد گرفت.
آیت الله هاشمی رفسنجانی تلاش میکند رابطهی ایران و کشور پادشاهی عربستان سعودی را که به سردی گرائیده ، گرمتر کند، چرا این تلاشها در ایران با اقبال مواجه نیست؟ چرا آیت الله هاشمی از سوی مراجع و شخصیتهای شیعه مورد توجه قرار نمیگیرد؟
به عکس تصور سائل محترم، باید اشاره کنم که کلان روحانیت شیعه بالخصوص نهاد مرجعیت، از تلاش های جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی استقبال ئ دفاع می کند و بر این دفاع نیز تأکید می نماید. اینکه گاهی نداهائی به مخالفت با این روش به گوش می رسد، نه از سوی مراجع و روحانیت که از سوی افرادی ست که از دعواهای مذهبی و فرقه ای سود می برند.
مراجع تقلید شیعه در میانه ی نزاع میان مذهب شیعه و سنی که با تحولات عراق و سوریه شدت گرفته است، چه تلاشهای فرهنگیای برای کاهش اختلافها دنبال میکنند؟
مرجعیت تمام تلاشش در جهت تلطیف این ارتباط است اگرچه این تلاش با فعالیت های عظیم تبلیغاتی جریان مخالف، گاهی به گوش نمی رسد. با این وجود اگر این تلاش ها نبود، چه بسا فضای بسیار ناگوارتری را شاهد می بودیم. بهترین گواه بر این قضیه آراء فقهی و نظراتی ست که در قبال سؤالات مطرح شده پیرامون هرگونه تلاش و اقدامات توهین آمیز نسبت به مقدسات مذاهب صورت گرفته و عامه مراجع نظر بر حرمت آن داده اند.
ما می خواهیم در این فرصتی که در اختیار almonitor قرار گرفته است بیشتر استفاده کنیم و اندکی به موضوعات روز ایران نیز بپردازیم.
در این بخش از حضرت آیت الله میپرسیم که با توجه به حضور پررنگ ایشان در شکل گیری نهادهای جمهوری اسلامی ، همانند مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس شورای اسلامی، میخواهیم نظر ایشان را دربارهی وضعیت کنونی مجلس خبرگان رهبری جویا شویم.
اینجانب کمااینکه در شورای بازنگری قانون اساسی نیز عرض کرده ام، معتقدم که نباید خبرگان صرفاً جمعی از فقها باشند بلکه به غیر از فقها، باید از صاحب نظران دیگر علوم مانند جامعه شناسی، اقتصاد، مدیریت و امثال آن نیز در خبرگان بهره جست. استدلال بنده نیز این بوده و هست که یکی از ویژگی های رهبری اجتهاد است که طبعاً فقها توان تشخیص و نظارت بر آن را دارند اما رهبری باید مدیر، مدبر، آگاه به زمان و آگاه به مسائل سیاسی و اقتصادی نیز باشد که طبعاً با وجود متخصصین و خبرگانی در این علوم، انتخاب و نظارت معنا پیدا می کند.
از طرفی خبرگان به دلیل اینکه ولی فقیه را برای رهبری جمهوری اسلامی انتخاب می کنند، باید از معروفیت و مقبولیت مراکز علمی سنتی و دانشگاهی برخوردار باشند. اینجاست که اینجانب پیشنهاد دیگری هم داشته و دارم و آن اینکه صلاحیت حضور در خبرگان، باید توسط علمای بلاد و نیز نهادهای معتبر علمی مستقل صورت گیرد نه توسط شورای نگهبان که عموماً اعضای آن خود از کاندیداهای انتخابات خبرگان اند. بنابراین معتقدم باید این دو اصل در مورد خبرگان اعمال گردد.
آیا حضرت آیت الله با آقای حسن روحانی رئیس جمهور در تماس هستند؟
پس از انتخابات ریاست جمهوری هیچگونه تماسی بین ایشان و بنده نبوده است اگر چه بواسطۀ فضای موجود در کشور، این عدم ارتباط برای اینجانب قابل درک است.
آیا رابطی میان دفتر آیت الله با دولت برای بازتاب دادن نظرات ایشان در مورد امور کشور با دولت وجود دارد؟
از پاسخ سؤال قبل، پاسخ این سؤال نیز مشخص می گردد.
آیا دولت و آقای روحانی ارتباط خوبی با قم و شخصیتهای مذهبی دارند؟
آیا حضرت آیت الله از ارتباط دولت و حوزهی عملیه راضی هستند؟
کمااینکه توضیح داده شد، بین بنده و دولت ارتباطی وجود ندارد اما با توجه به اخباری که در اختیار است، ارتباط این دولت با عمدۀ مراجع و علما، دارای چارچوب منطقی تری نسبت به دولت قبل است.
آیا انتظار مراجع تقلید و به ویژه حضرت آیت الله بیات از رئیس دولت ، با توجه به این که ایشان شخصیتی حوزوی هستند، برآورده شده است؟
اگرچه ابتدائاً باید انتظار را تعریف کرد، اما کمااینکه گفته شد نسبت به دولت گذشته، این ارتباط منطقی تر و طبعاً قابل دفاع است.
نظر حضرت آیت الله که یکی از مهمترین مراجع تقلید شیعه در صحنه ی سیاسی جمهوری اسلامی هستند، دربارهی موفقیت دولت آقای حسن روحانی چیست؟ آیت الله چه مقدار این دولت را در عمل به وعدههای خود موفق میدانند؟ مراجع تقلید تا چه اندازه میتوانند به موفقیت دولتهای برآمده از رای مردم کمک کنند؟ آیا تلاشهای این دولت برای برداشته شدن حصر از دکتر رهنورد، مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی را کافی میدانند؟
اینجانب غیر از اینکه همیشه برای موفقیت این دولت دعا می کنم چراکه آن را برآورده از رأی واقعی مردم می دانم، اما لازم می دانم توضیح دهم که آنچه از آمارهای رسمی و غیر رسمی به دست می آید این است که در طول یک زمان کوتاه که از استقرار دولت می گذرد، در بسیاری از عرصه ها، عملکرد دولت قابل دفاع است و این عملکرد به جز از طریق برنامه ریزی مناسب و ارتباطات منطقی و تعریف صحیح از شرایط موجود و دارائی های کشور، بوجود نمی آید.
با این وصف با شناختی که وجود دارد، می توان گفت که دولت تلاش های خود را برای رفع حصر نیز صورت داده اگرچه ممکن است بین نگاه اینجانب با دولت در اینگونه تلاش ها و شکل آن اختلافاتی وجود داشته باشد اما نمی توان به صورت مطلق، مدعی این شد که دولت موضوع رفع حصر را به فراموشی سپرده چراکه هم در شعارهای انتخابی اش بوده و هم در ادامه برخی تلاش را نیز صورت داده. بنابراین امیدواریم این تلاش ها در کنار تلاش کلان روحانیت و مرجعیت، به رفع حصر از این عزیزان منتهی گردد.
آیا حضرت آیت الله برای برداشن حصر به دولت پیشنهادی دادهاند؟
با واسطه هائی پیشنهاداتی داده شده که امیداوریم نتیجه دهد.
چه تلاشی را میتوان از سوی شخصیتهای مذهبی برجسته جمهوری اسلامی ایران برای برداشتن حصر با کمک ظرفیتهای اجتماعی مراجع تقلید دنبال کرد؟
مراجع تقلید ابزار اجرائی به صورت بالمباشرة ندارند اما آنطور که ما می دانیم، از ظرفیت های موجود برای اثرگذاری استفاده شده است که می توان به طور مثال به دیدارهای مختلف و ملاقات های برخی مراجع با شخصیت های مختلف، اشاره کرد.
البته این را می توان گفت که اگر کلان مرجعیت به صورت جمعی این خواسته را مطرح نمایند، توان اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.
حضرت آیت الله به نظر شما برای امر به معروف و نهی از منکر تا چه اندازه میتوان از قوهی قهریه بهره گرفت و به خشونت متوسل شد؟
کمااینکه بارها در پاسخ به سؤالات مختلف به آن اشاره کرده ام، معتقدم امربه معروف و نهی از منکر بیش از قوۀ قهریه، بار فرهنگی دارد. از طرفی آنچیزیکه به عنوان “أفضل الجهاد” معرفی شده است، امربه معروف شدن حاکمیت توسط مردم است. بنابراین باید تصریح کرد که این موضوع نیازمند مقدمات فرهنگی ست و نمی توان به سادگی آن را به مرحلۀ قوۀ قهریه و امثالهم برد و الا ممکن است منکر به معروف بدل شده و یا معروف، منکر گردد.
آیا توسل به قوه ی قهریه در امر به معروف و نهی از منکر وظیفه شهروندان عادی است؟
پاسخ سؤال قبل، پاسخ این سؤال را نیز در بر دارد.
به اعتقاد حضرت آیت الله ورود جمهوری اسلامی به مساله ی پوشش شهروندان را درست میدانید؟
با توجه به تجربهی ۳۶ سال گذشته در زمینهی تعیین نوع پوشش برای زنان در جمهوری اسلامی، این تجربه را در علاقه مند کردن شهروندان به ویژه زنان به نوع پوششی که حکومت پیشنهاد میکند را مفید میدانید؟
آیا در فقه شیعه فصلی دربارهی نظارت دولت بر شیوهی پوشش مردان و زنان وجود دارد؟
اصل پوشش یک اصل قرآنی و روائی ست و قطعاً نمی توان آن را رد کرد ولی کیفیت آن تابع عرف، فرهنگ و سنن اقوام است و به همین دلیل در فقه باب خاصی برای این امر نیست؛ بنابراین لازم به تأکید است که نمی توان این اصل را نادیده انگاشت و از کنار آن گذشت اما بدیهی ست که وقتی اصل دین با اکراه قابل جمع نیست، حجاب و پوشش نیز به عنوان جزئی از دین، نمی تواند با اکراه صورت گیرد.
پوشش و حجاب نیز مانند خیلی از اصول دیگر، نیازمند بستر سازی های فرهنگی ست و حکومت ها می بایست با استفاده از ابزارهای فرهنگی، زمینۀ پوشش درست را برای زنان و مردان فراهم سازند و اینجاست که اگر زیربناهای فرهنگی، بسترسازی مناسب شده و طبعاً مردم با میل و رغبت آن را پذیرفتند، می توان برخوردهای قانونی با متخلفان را که البته متناسب با کرامت انسانی و احترام به شهروندان تدوین خواهد شد را توجیه کرد.
دیگر پرسش ما از خدمت آن مرجع عالیقدر این است که در نگاه نخست به عنوان یک اسلام شناس و مرجع تقلید شیعه، مهمترین دغدغههای فرهنگی ، سیاسی، اقتصادی و دینی حضرت آیت الله در حال حاضر چیست؟
مهمترین دغدغه و نگرانی اینجانب، ارائه دین و فرهنگ دینی به صورت غیرمنطقی، غیر قابل دفاع و خشن توسط برخی جریانات است که باعث نوعی بدبینی به اصل دین و نتیجتاً دین گریزی در بخش هائی از نسل جوان شده است و لااقل شخصاً تمام تلاشم این بوده و هست که قرائتی از دین را ارائه کنم که هم توان جذب نیروهای علاقمند و فرهیخته را داشته باشد و هم قدرت دفاع و استدلال از ناحیۀ متدینان را به دنبال داشته باشد.
اما مهمترین دغدغه اقتصادی اینجانب، صدمه دیدن زیربناهای اقتصادی بواسطۀ رفتار غلط و غیر قابل توجیه برخی دولتمردان گذشته است که منتهی به فقر و تنگدستی بخشی از جامعه شده که نتیجتاً ناراحتی و گرفتاری بیشتری را برای آنان بوجود آورده که امیدوارم این مشکلات با تلاش های دولت فعلی که لااقل صداقت را به عنوان یک اصل پیش روی خود قرار داده برطرف گردد.
آیا حضرت آیت الله حضور مراجع دینی در عرصه ی سیاسی را مفید میدانند؟
اگر مقصود از حضور در فضای سیاسی، ارائۀ تحلیل های راهگشا و تذکر دادن به مسؤولین در جائی ست که خطائی کرده اند، این یک وظیفۀ اصیل بوده و هست و باید بدان عمل شود چراکه امر به معروف و نهی از منکر، مصداقی بالاتر از این ندارد اما اگر مقصود حضور به عنوان توجیه گر رفتارهای غلط سیاست مدارن است، بدون شک فاصله گرفتن با جایگاهی ست که مرجعیت و روحانیت بدان تعلق دارند.
با توجه به این که شخص آیت الله بیات زنجانی تجربه ی نمایندگی مجلس شورای اسلامی را نیز داشته اند، مهمترین انتظارشان از یک نماینده ی مجلس چسیت؟
حضرت آیت الله نظرشان درباره ی مجلس کنونی چیست؟
همانگونه که حضرت امام(ره)فرمودند که مجلس در رأس امور است، اینجانب نیز این حرف را یک شعار ندانسته و بدان معتقدم چراکه مجلس با در دست داشتن سه عنصر قانون، بودجه و نظارت می تواند خیلی از رخدادهای مبارک را در کشور بوجود آورد و طبعاً اگر از این عناصر درست استفاده نکند، زمینه ساز قانون شکنی، تخلف و بی عدالتی خواهد شد و به تدریج خواهد توانست که بواسطۀ رفتار غلط، منجر به استبداد نیز گردد.
بنابراین دولت قوی در گرو مجلس قوی ست و اگر دولتی ضعیف باشد، مجلس قوی می تواند آن را مدیریت کرده و به سمت صلاح ببرد کمااینکه می تواند با نظارت بر عملکرد دستگاه قضائی، با رفتارهای نادرست احتمالی نیز برخورد کند.