ایسکانیوز - دین و اندیشه: شناخت ادیان دیگر و درک و تلقی ای که آنان از مفهوم خداوند، جایگاه پیغمبر و معنای وحی دارند، به مصداق «تعرف الاشياء باضدادها» می تواند به عمق و غنای شناخت ما از دین خود بیفزاید. مسیحیت از ادیان ابراهیمی است که پیروان بسیاری در جهان دارد. رابطه ای که مسیحیان با خداوند و مسیح برقرار می کنند و نگاهی که به متن مقدس خود دارند، تفاوت چشمگیری با نسبت و رابطه ای دارد که ما با خداوند، پیامبر عظیم الشأن اسلام و قرآن کریم برقرار می کنیم. از این حیث، مقایسه اسلام و مسیحیت می توان به خصوص بسیار آموزنده باشد.


در مواجهه با مسیحیت، سوالات بسیاری برای فرد مسلمان با جهان بینی ای که دارد پیش می آید. اناجیل چهارگانه که از طریق حواریون مسیح، نه شخص او، نقل شده اند و تفاوت هایی نیز با هم دارند، به چه معنا مقدسند؟ کلیسا در جامعه مسیحیت چه نقشی دارد؟ معنای ظهور تاریخی خدا در شخص مسیح چیست و این آموزه چه تاثیری بر جهان بینی مسیحیان دارد؟


دکتر محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه و ادیان، در گفتگو با سرویس دین و اندیشه ایسکانیوز کوشید با بیانی ساده به این سوالات پاسخ گوید. این گفتگو در چند بخش و به تدریج در این صفحه منتشر خواهد شد. قسمت اول این گفتگو، که درباره اناجیل چهارگانه و حجیت آنان و جایگاه عهد قدیم در مسیحیت است را در ادامه می خوانید:


بهشتی2و


به نظر می رسد که مسیحیت از جهاتی تفاوت های عمده ای با اسلام و یهودیت دارد که اگر به آنان توجه نکنیم، باعث می شوند درک ما از این دین با مانع مواجه شود. تفاوت جایگاه مسیح و کتاب مقدس در این آیین با ادیان اسلام و یهودیت چیست؟


تفاوت اصلی میان مسیحیت و دو دین ابراهیمی دیگر (یهودیت و اسلام) که با هم، هم خانواده هستند، این است که در مسیحیت ما با ظهور خداوند در چهره عیسی روبرو هستیم. بنابراین برخلاف دو دین دیگر، که بر وحی به عنوان پیام شفاهی و بعدا مکتوب تکیه دارند، در مسیحیت تکیه بر شخص است. این مسئله، تفاوتی قابل ملاحظه را ایجاد می کند. در اینجا پیام الهی در واقع خود شخص عیسی است، نه آنچه که عیسی به عنوان رسول و ابلاغ کننده می گوید.


مسیح در مسیحیت، نقش مهمی را ایفا می کند و ظهور عیسی، ظهوری الهی است که از آغاز خلقت تا پایان جهان روی داده است و حرکت به سمت نجات را ممکن کرده است. بنابراین اگر کسی بخواهد تلقیِ همخوانی با مسیحیت داشته باشد، باید از دریچه مسئله نجات به آن نگاه کند. سخنان عیسی و زندگی او نیز، حدود سی تا چهل سال پس از حضور زمینی عیسی ثبت و ضبط شده است و جایگاهی که کتاب در دو دین یهودیت و اسلام دارد، در اینجا به شخص داده شده است. این تفاوتی قابل ملاحظه است و حتی در تعلیم و تربیت و نظام آموزشی پیروان این سه دین نیز خود را بروز داده است. ما کتاب محور هستیم اما در آنجا شخص اهمیت دارد.


با در نظر گرفتن این نکته مشخص می شود که اطلاق عنوان مسیحیت بر این آیین درست است. اما برخی به قرینه ی آیین مسیحیت، به اسلام نیز محمدیسم می گفتند. ولی در اسلام این اطلاق درستی نیست. جایگاهی که مسیح در آن آیین دارد، پیامبر ما در این آیین ندارد. بلکه قرآن کریم دارد.


چنان که می دانیم، انجیل های چهارگانه ی مورد قبول مسیحیان، توسط شخص مسیح به نگارش درنیامده اند، بلکه روایتی از چهار تن از حواریون آن حضرت است. با در نظر گرفتن این نکته و همچنین با توجه به تفاوت هایی که در محتوای این چهار انجیل وجود دارد، این کتب به چه معنا مقدس تلقی می شوند؟


همگان می دانند که کتب مقدس و اناجیل موجود تالیف انسان هاست، با تاخیری نسبت به فوت مسیح شکل گرفته و محتوایشان با یکدیگر تفاوت دارد. اینها چیزی نیست که مورد اذعان مسیحیت نبوده باشد. اما ظهور عیسی بر حواریون و اینکه روح القدس بر همه سایه می افکند باعث می شود که این افراد هر آنچه را که می گویند و می نویسند را با الهام از روح القدس انجام دهند. پس تلقی مقدس بودن این کتاب از این باب است که گرچه نگارش با افراد است، اما تحت رهبری روح القدس صورت گرفته است. بنابراین مقدس است. پس اگر مسیحی مومنی به روایت یکی از این حواریان استناد می کند، معتقد است که دارد به امر مقدسی استناد می کند، نه به روایت یک تاریخ نگار.


bible


آیا عهد عتیق هم در دین مسیحیت، از جایگاه مشابهی با انجیل های چهارگانه برخوردار است؟


مسیحیت خود را امتداد و تکمیل کننده و تصحیح کننده آیین یهود می بیند، به همین دلیل عهد قدیم را هم به عنوان کتاب مقدس می شمارد. کتب مقدس مسیحیان، شامل هر دو بخش عهد جدید و قدیم است و مجموعه اینها کتاب مقدس را تشکیل می دهد. اگرچه نویسندگان مختلفی در ادوار گوناگون تاریخ عهد جدید و قدیم را می نویسند، اما همچنان تحت هدایت روح القدس هستند. پس این کتب نزد مسیحیان حجیتی فراانسانی دارند و معتبرند.


البته تلقی مسیحیت این است که آنچه در عهد قدیم، تلاش می شد به صورت پیام و با واسطه به انسان بیان شود، با آمدن عیسی که خودش حضور لوگوس است معنای حقیقی خود را پیدا می کند. بنابراین مسیحیان تلاش می کنند عهد عتیق را در پرتوی عهد جدید بفهمند. پس تا پیش از ظهور مسیحیت، معنای ظاهر عهد قدیم حجیت داشت، اما معانی نهفته آن فقط با ظهور مسیح و گشوده شدن امکان تماس مستقیم انسان و لوگوس گشوده می شود. به عبارت دیگر چیزهایی در عهد عتیق یک معنا می داد و الان در پرتوی عهد جدید معنای دیگری می دهد. برای مثال سه روز ماندن یونس در دل نهنگ، ممکن است به داستان اراج تلقی شوند. به این تفسیرها، تفسیر تیپولوژیک می گویند.

کد خبر: 207541

وب گردی

وب گردی