ایسکانیوز - دین و اندیشه:  فمنیسم از جمله واژه هایی است که در جامعه ی ما شهرت بسیاری دارد و عموما با دیده ی مثبت به آن نگریسته نمی شود و افراد با پیشداوری با آن مقابله می کند. اما برای بررسی عالمانه ی این جریان اجتماعی و مباحث نظری پیرامون آن لازم است در ابتدا فهمی درست از آن و سیر تطور و گرایشات مختلفی که ذیل ان شناخته می شوند داشته باشیم. دکتر الهه کولایی، محقق، نویسنده و استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، در نشستی صمیمی با دانشجویان جریان تاریخی شکل گیری و تطور فمنیسم را شرح می دهد و گزاریش های مختلف آن را معرفی می کند. آنچه در ادامه می خوانید بخش اول این گفتار است. او در این بخش از آغاز اندیشه های فمنیستی و مبانی فلسفی آن می گوید.


بخش دوم این گفتار را که به موج سوم اندیشه های فمنیستی و گرایش فمنیسم رادیکال می پردازد، در آینده در ایسکانیوز بخوانید.


کولایی


الهه کولایی: واژه «فمین» در معنای مونث به عنوان بیان یک جنس مورد استفاده قرار می گیرد و وقتی «ایسم» به آن اضافه می شود، معرف یک نظریه و مکتب می شود. اما فمنیسم صرفا یک اندیشه و ایده نیست، بلکه جنبشی اجتماعی است. در اینجا ما به این سوال می پردازیم که فمنیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی چه آثار و پیامدهایی داشته و چه مسیری را طی کرده است.


پس از انقلاب اسلامی ایران، اتفاقی افتاد که تاثیر بسیاری در جایگاه و موقعیت زنان در کشور داشت. در 22 بهمن، موقعیت و نگاه به زن در ایران به طور اساسی عوض شد. اگر تجربه افغانستان و عراق را نگاه کنید می بینید که آمریکایی ها در آن دولت ها را ملزم کردند که بیست و پنج درصد از کرسی های پارلمان را به زنان اختصاص دهند. در این کشورها روند اصلاح وضعیت زنان به صورت برنامه ای از خارج از کشور به آن دیکته شد. اما در سال 57 در کشور ما امام خمینی، یک فقیه و رهبر مردمی، می گوید زنان باید حضور اجتماعی داشته باشند. این سخن امام در شرایطی بیان می شود که بسیاری از فقها معتقد بودند جای زن در خانه است و حتی بهتر است در نماز جماعت، با اینکه فضیلت بسیاری دارد، شرکت نکند و در خانه بماند. پس آزادی زن و حقوق زن تا پیش از انقلاب میان فقها چندان رواجی نداشت. اما امام خمینی می گوید که زنان باید در جامعه و مقدرات اساسی کشور حضور داشته باشند.


فمنیسم، اندیشه دفاع از حقوق زنان است. این اندیشه و جنبش، با مدرنیته و جنبش روشنگری پی گرفته شده است و ریشه های آن به بحث های قرارداد طبیعی جان لاک و قرارداد اجتماعی ژاک روسو برمی گردد. در این اندیشه ها، انسان به عنوان انسان طرح می شود و حقوقش در نظر گرفته می شود. در نظریه حقوق طبیعی گفته می شود که انسان به واسطه ی انسان بودنش حقوقی طبیعی دارد، پس زنان هم دارای این حقوق هستند. این اندیشه تحت عنوان فمنیسم لیبرال شناخته می شود. این گرایش از فمنیسم بر مبنای حقوق طبیعی است. مانند حق حیات، حق انتخاب چگونه زیستن و ... . این حقوق را خداوند داده است و کسی نمی تواند آنها را از انسان بگیرد. البته این اندیشه ها در زمانی که برای نخستین بار طرح می شدند، صرفا به صورت آرمان بیان بودند و ظرفیت اجتماعی برای بروز و شکل گیری آنها وجود ندارد. در این اندیشه انسان مبنای تحولات حیات و تحولات اجتماعی است و این انسان دو جنس است. از همین دوره ی عصر روشنگری است که اندیشه های فمنیستی زاده می شود. این بحث ها نخستین بار در اعلامیه استقلال امریکا و بعد در مقررات و بندهای اعلامیه حقوق بشر که در انقلاب فرانسه مطرح می شود گنجانده می شود.


در انقلاب فرانسه صحبت از حقوق سیاسی مردم می شود. زنان هم جزئی از مردم هستند و باید همانند مردان حقوق اولیه خود را داشته باشند. برخی از متفکران و فعالین اجتماعی در این دوره می گویند که اگر حقوق سیاسی زنان در اعلامیه های حقوقی گنجانده نشود، این اعلامیه ها قابل قبول نخواهند بود و این حکومت به حکومتی استبدادی بدل خواهد شد. این سخن توسط یکی از زنان فعال آن دوره طرح شد و به خاطر این سخنان ضدانقلابی گردنش با گیوتین زده شد. پس در آن زمان طرح این سخنان چندان آسان نبود.


در امریکا هم برخی همین بحث را مطرح می کنند و می خواهند که زنان در حقوق اساسی، تابع شوهرانشان قرار نگیرند و حقوق انسانی شان مورد توجه باشد. این وقایع در قرن 18 اتفاق می افتد اما می دانیم که تا قرن بیستم زنان در بسیاری از کشورهای اروپایی حق رای نداشتند و این مباحث پس از دو قرن تا حدی جا باز می کند.


در این جوامع، هم زمان با این تحولات سیاسی، تغییرات اجتماعی و اقتصادی هم شکل می گیرد و جامعه به سمت صنعتی شدن حرکت می کند. یکی از ویژگی های این جامعه صنعتی این است که حوزه خصوصی و عمومی به تدریج از هم جدا می شود. زنان کم کم به حوزه خصوصی محدود و محصور می شوند و مردان در حوزه عمومی حضور می یابند. حوزه خصوصی، حوزه ی خانه و حوزه عمومی، حوزه فعالیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگ است. نکته جالب آن است که در نظریه های عدالت، اندیشمندان معمولا منظورشان از انسان، مرد است و به زنان توجهی ندارند. منظور لاک هم از حقوق طبیعی، حقوق زنان نیست و او مردان را مخاطب سخن خود می داند. زیرا مردان هستند که شهروندند. اما پس از آن افرادی بر این تاکید می کنند که زنان هم انسانند و باید انسان بودن آنان را پذیرفت و در این صورت حقوق انسانی به آنان هم تعلق می گیرد.


البته در نظر داشته باشید که بین جنس و جنسیت باید تفاوت قائل شد. جنسیت یک برساخته اجتماعی است و به کودکان آموزش داده می شود. همه می دانیم که ما برای دختربچه ها عروسک می خریم و برای پسربچه ها تفنگ. پسرها را از گریه کردن منع می کنیم و دختران را در موارد زیادی به رفتار خاصی تشویق می کنیم و در همین حین به بچه ها نقش های اجتماعی را یاد می دهیم. در اینجا موضوع مورد بحث، جنسیت است.


بحث حقوق طبیعی و فمنیسم لیبرال تا اواخر قرن نوزده و  اوایل قرن بیستم سیطره داشت. اما پس از آن تحولی در اندیشه های فمنیستی ایجاد می شود و از اندیشه های لیبرال عبور می کند. در موج اول به نوعی به جای آنکه صرفا به برابری زن و مرد تاکید شود، رویکرد عاطفی احساسی مطرح می شود و سعی می شود که برتری زنان از طریق حس قدرتمند عاطفه مورد توجه قرار گیرد. این یک نگاه فرهنگی است. در کنار این، نگاه مارکسیستی هم وجود دارد. در این نگاه بحث از نهاد خانواده و مالکیت و دولت می شود. قائلین به این رویکرد، نهاد خانواده را برساخته ی نظام سرمایه داری می دانند. نظام خانواده ی هسته ای، برآمده از این نظام سلطه است که بر مبنای تظاد طبقاتی است. انگلس نهاد خانواده را برآمده از نظام سلطه طبقاتی می داند و به باور او وقتی نظام سلطه از بین رود، خانواده هم از بین خواهد رفت. او برای اثبات حرف خود، به سنن کهن اشاره می کند که مادرسالاری در آن رواج داشته و زن، کمون را اراده می کرد. پس این اندیشمندان معتقدند نظام هسته ای خانواده باید برچیده شود زیرا در آن به زن ظلم می شود. در اینجا رابطه زن و شوهر رابطه ای انحرافی و مصنوعی تلقی می شود و استثمار زن توسط مرد در خانه بخشی از نظام سلطه است که ناشی از روابط اقتصادی خاصی است. در روسیه پس از انقلاب اکتبر، نظام خانواده برای مدت کوتاهی برچیده می شود و  این نظام بی خانواده تجربه می شود. در نتیجه ی این تغییر، هرج و مرجی شکل می گیرد و خودشان در می یابند که این شرایط قابل تحمل نیست و به سرعت به حالت عادی بر می گردند و نهاد خانواده را به رسمیت می شناسند.


در ادامه بحث های دیگری در فمنیسم بروز می کند. سوال محوری در این جنبش و نزد متفکران این نحله آن است که چرا میان زنان و مردان تبعیض هست و زنان پایین تر از مردان قرار می گیرند. اندیشمندان فمنیسم می خواهند رابطه ی عمودی موجود میان زن و مرد را به رابطه ای افقی تبدیل کنند و برای این کار هر یک از زاویه ای مختلف به موضوع می نگرد.  اندیشه های فمنیستی موج اول ما را در قرن بیستم به موج دوم وارد می کند. موج دوم طیفی از دیدگاه ها را مطرح می کند و هر یک از اندیشمندان می کوشند با رویکردهای مختلف روانشناسانه، استفاده از داروینیسم اجتماعی و ... تفاوت جایگاه زن و مرد را تبیین کنند.


برای آشنایی بیشتر با این اندیشه ها می توانید به دو کتاب مبانی فلسفی فمنیسم اثر دکتر خسرو باقری و کتاب مقدمه ای بر مطالعات زنان اثر دکتر مشیرزاده مراجعه نمایید.

کد خبر: 225652

وب گردی

وب گردی