دروازه‌غار؛ زه‌کشی محلات آسیب‌دیده تهران

ماجرای خیابان هرندی، ماجرای امروز و دیروز نیست، قصه تلخ آدم‌هایی که به قول خودشان به آخر خط رسیده‌اند و مردمی است که ساکن این منطقه هستند و حق دارند زندگی و محله‌ای عادی داشته باشند.

به گزارش ایسکانیوز و به نقل از روزنامه شرق خیابان هرندی، دروازه‌غار و میدان شوش جزء مناطق آسیب‌پذیر اجتماعی تهران و پاتوق اصلی کارتن‌خواب‌ها و معتادان است. اقدامات چندساله شهرداری و مسئولان ذی‌ربط برای رسیدگی به آسیب‌ها هم دردی از این منطقه دوا نکرده است و پارک‌هایی که قرار بود محل امن و آسایش مردم باشد، به پاتوق و محل خواب کارتن‌خواب‌ها تبدیل شد و آنها که جایی برای تزریق و زندگی به شیوه خودشان نداشتند، به دروازه‌غار پناه برده‌اند. در یکی از روزهای آبان‌ماه لیلا، کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی و رئیس خانه خورشید، فاطمه دانشور، ریاست کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران و مدیر مؤسسه خیریه مهرآفرین، دکتر پرویز افشار معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکت‌های مردمی ستاد مواد مخدر، فرزاد هوشیار، ریاست سازمان رفاه‌، خدمات و مشارکت‌‌های اجتماعی شهرداری تهران و عباس دیلمی‌زاده، مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره در دفتر روزنامه «شرق» گرد هم آمدند تا درباره معضلات خیابان هرندی همفکری کنند.

این میزگرد یک هفته قبل از درگیری در خیابان هرندی و آتش‌زدن چادر کارتن‌خواب‌ها برگزار شد. چندین‌بار ضبط صوت خاموش شد، چندین‌بار بغض‌ها شکست و چندین بار بحث بالا گرفت، بحثی که منجر به یک نتیجه مهم شد؛ حل معضل خیابان هرندی جز با مدد مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد امکان‌پذیر نیست و البته چیزی که مدیرعامل دو سازمان مردم‌نهاد حاضر در جلسه به آن اذعان کردند: شهرداری و سازمان‌های ذی‌ربط این ماجرا نباید نقش مهم گروه‌های مردمی را فراموش کنند و باید در تصمیم‌گیری‌های‌شان آنها را سهیم کنند.

موقعیت سوق‌الجیشی خیابان هرندی چگونه است؟ چه اتفاقی افتاده که آسیب‌پذیرترین منطقه تهران همین خیابان هرندی است و حتی وقتی از شهرستان‌های دیگر افرادی که دارای آسیب‌های اجتماعی هستند به تهران مهاجرت می‌کنند به خیابان هرندی می‌روند؟
هوشیار: داستان این محله به ٤٠٠ سال پیش برمی‌گردد که اسرای عرب را به این گود آوردند. از همین گود عرب‌ها خاک برداشتند و دور تهران حصار کشیدند و بعدها این اسیران در این گودها زندگی کردند و از همان زمان آسیب در این منطقه وجود داشته است. قبل از انقلاب هم معتادهایی که همه‌چیزشان را از دست داده بودند در همین گودال‌ها پنهان می‌شدند. بین این گودال و شهرنو همیشه ارتباط وجود داشت، اما بیشتر معتادان ته‌خطی و زنان کارتن‌خواب ته‌خطی از قبل انقلاب اینجا بودند. بیشترین حضور و مداخله در این منطقه به دهه ٧٠ برمی‌گردد. شهردار وقت تهران این گودال‌ها را پر کرد و با بولدوزر خانه‌ها را صاف کرد. این مداخله شروع مداخلاتی بود که در تهران ادامه داشت و به نتایج خوبی نرسید؛ خراب‌کردن این خرابه‌ها با بولدوزر چه نتیجه‌ای دارد؟ این تغییر شکل باعث ایجاد آسیب بیشتری شد. می‌دانم که ٤٠ هکتار فضای سبز در خیابان هرندی ایجاد کردند و من در اولین دیدار با خانم ارشد گفتم این محله و پارک به فضایی برای سیزده‌به‌در کارتن‌خواب‌ها تبدیل شده است. زمانی در کل ٤٠ هکتار فضای سبز ایجادشده در دروازه‌غار پخش بودند و حالا یک‌جا هستند. باید به این نکته توجه کرد که مداخلات بعد از دهه ٧٠، مداخلات مردمی و گروه‌های مردمی و خیر بود و همچنان کارهای سازمان‌های حاکمیتی یا با تغییر مدیریت یا ضعف عملکرد و دلایل دیگر نصفه‌کاره می‌ماند و باید گفت منظم‌ترین مداخلات مربوط به همین گروه‌های مردمی بوده است.
‌ فکر نمی‌کنید صاف‌کردن خاک‌سفید تشدید‌کننده وضعیت هرندی بود؟


هوشیار: خاک‌سفید آسیب نبود. آنجا یک جریان ضدحاکمیتی شکل گرفته بود. مثلا ماشین بستنی میهن رد می‌شد، جلویش را با چاقو می‌گرفتند و می‌گفتند اول بستنی‌هایت را خالی کن و بعد برو. همسایه بچه همسایه را می‌کشت و به چاه می‌انداخت و همه می‌دانستند و کسی نمی‌توانست اعتراض کند. یعنی یک جزیره خود مختار شکل گرفته بود که ساکنان آن نه تنها پول آب و برق نمی‌دادند، بلکه مشکلات گوناگونی را به وجود می‌آوردند. پراکنده‌کردن آنها به‌معنای انکار آسیب‌شان نبود، اما چون یک حاکمیت معکوس شکل گرفته بود، باید برچیده می‌شد. قطعا خروجی‌های خاک‌سفید تنها در هرندی نیستند، در همه‌جای تهران هستند.
افشار: مقایسه منطقه هرندی با خاک‌سفید قیاس‌ مع‌الفارق است. در خاک‌سفید، جرم و جنایت ناشی از قاچاق مواد مخدر و یک‌سری جرم و جنایات خرد و کلان و حتی سازمان‌یافته بود. اگر می‌خواهیم درباره هرندی صحبت کنیم، موضوع بحث‌مان افرادی است که معلول آسیب‌های اجتماعی به شمار می‌روند و به آخر خط رسیده‌اند. باید پرسید که آیا جمع‌شدن آنها در یک‌جا خوب است یا نه؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند حضور معتادان در سطح جامعه خاص کشور ماست و یک اتفاق عجیب و غیرمنتظره است. مصرف مواد مخدر در کشور ما ریشه در سنتی چندهزارساله دارد. یک نگاه دیگر می‌گوید حضور آسیب‌دیدگان اجتماعی در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه‌یافته پذیرفته‌شده است. این شرایط در دیگر شهرهای بزرگ دنیا هم وجود دارد و حتی در مقایسه با هرندی وضعیت اسف‌بارتری دارند. اما آنها معتدند، این آسیبی است که اگر ما بخواهیم چوب برداریم و آنها را از بین ببریم، تبدیل به کلونی‌های بزرگ‌تری شده و در سطح اجتماع پخش می‌شوند. اتفاقی که در محله کینک‌کراس استرالیا می‌افتد این است که هیچ معتاد تزریقی‌ای وجود ندارد که حتی یک بار تزریق مشترک با لوازم آلوده انجام دهد یا رفتارهای مخاطره‌آمیز جنسی و بدون محافظت داشته باشد. بنابراین چرخه انتقال بیماری‌های عفونی بازپدید و نوپدید، از طریق مداخلات اجتماعی گروه‌ها و دولت به حداقل رسیده است. پلیس هم در کنار افرادی که خدمات می‌دهند حضور دارد. درعین‌حال افرادی آسیب‌دیده که به ته‌ خط رسیده‌اند وقتی می‌بیند یک‌سری افراد برایشان کاری می‌کنند پیش خودش فکر می‌کنند پس من در این اجتماع یک توجهی دارم یا حداقل می‌توانم یک نقشی ایفا کنم و کم‌کم به سمت پذیرش درمان می‌رود. این شرایط در ایران دچار نوسان و بی‌برنامه است، ابتدا با برخورد فیزیکی جلو می‌رویم و بعد که می‌بینیم در معرض بلای اچ‌آی‌وی، هستیم مداخلات کاهش آسیب را شروع می‌کنیم. از نظر من جنس نگاه قانون‌گذار درباره ماده ١٥ و ١٦ یک نگاه کاملا درمانگرانه بوده و مشخص کرده که دولت و وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی مکلف است خدمات را فراهم کند و معتادان بی‌بضاعت را حمایت کند تا امکان زندگی و درمان داشته باشند. قانون‌گذار از این هم فراتر رفته و گفته حتی پوشش بیمه درمان هم باید فراهم شود. ما فکر می‌کنیم هرکس را در خیابان دیدیم باید جمع‌آوری کنیم درحالی‌که این شرایط نه نگاه قانون و نه منطق است. اگر این راه جواب می‌داد کشورهایی که امکانات بیشتری داشتند این راه را تجربه می‌کردند. مگر از کمپ‌های اجباری تجربه خوبی داشتیم؟ آیا شاهد اشاعه اچ‌‌آی‌وی و ایدز در آنجا نبودیم؟ آیا تجربه مناطق و جزایر ایزوله و دورافتاده را تجربه نکردیم؟ درحال‌حاضر در آمریکا رویکرد را از آن برخوردهای سلبی به سمت معادلات کاهش تقاضا برده‌اند و به دنبال آن، الگوهای در معرض خطر را آموزش می‌دهند. اگر کسی از این سد مصونیت پیدا نکرد، بحث درمان پیش می‌آید که یک درمان صرفا سم‌زدایی نیست و یک پکیج کامل است که با سم‌زدایی شروع می‌شود. ما اکنون می‌بینیم که در شهرداری این اتفاق در حال وقوع است. یعنی کسی رها نمی‌شود و بعد از سم‌زدایی تازه اول کار است؛ باید این کار استمرار پیدا کند تا فرد بیمار تبدیل به کسی شود که به آغوش جامعه برمی‌گردد.
ارشد: به نکات خیلی خوبی اشاره کردید آقای دکتر. ما که لالایی بلدیم پس چرا خوابمان نمی‌برد؟
افشار: ما لالایی را می‌خوانیم اما فقط قرار نیست من خوابم ببرد. وقتی از پلیس و دادگاه درمان‌محور حرف می‌زنیم یعنی همه سیستم باید هم‌نظر باشد.
ارشد: این کار چه کسی است آقای افشار؟
افشار: این سؤالی است که شما باید جواب بدهید.
ارشد: ما با یک بحران انسانی روبه‌رو هستیم و بیماری در این منطقه بیداد می‌کند. اداره بهداشت شهرداری یک شب در این منطقه هفت ‌میلیون تومان دارو توزیع کرد. شما ممکن است از جایی صحبت کنید که در یک فضای محدود آدم‌ها آزادانه رفت‌وآمد کنند و بکشند و بروند. اما سؤال اینجاست که اگر ماده ١٥ داریم چرا ماده ١٦ را بعدش گذاشتیم؟ من در تلویزیون دیدم که کارت سبز خانه خورشید دست زنی معتاد در حال درمان بود و به مأمور می‌گفت من را نبر، من در حال درمان هستم، اما کارتش را پاره کردند و گفتند حالا ماده ١٦ را اجرا می‌کنیم، سوار شو... ما با این مدل رفتارها مواجه هستیم و نمی‌توانیم بدون مداخله حاکمیت و استادان دانشگاه کاری از پیش ببریم.

افشار: باید از خودمان بپرسیم که چرا این بیماران از مناطق معدودی مثل هرندی به سراسر تهران توزیع شده‌اند؟ بعضی مسائل مثل تغییر الگوی مصرف یا زنانه شدن اعتیاد مطرح است. اینها عواملی است اما شما فکر نمی‌کنید برخوردهای سلبی و رفتن به سمت کلونی‌های شکل‌گرفته هم باعث پخش‌شدن ماجرا شده؟
ارشد: این یکی از دلایل است و بحث ما اشتغال است. ١٧ مهرماه یک ماراتن برگزار کردیم و نزدیک ٣٠٠ نفر زن سه کیلومتر را در چهار پارک محله رفتیم. وضعیت فاجعه بود آنها می‌گفتند من سه سال پاکی داشتم و کار پیدا نکردم و دوباره به چرخه اعتیاد برگشتم. پدیده‌های اجتماعی به هم مرتبط هستند، فقط خاک سفید و فرحزاد نیست. نباید عامل را فقط تغییر الگوی مصرف دانست. ما برای بچه‌هایمان چه کردیم؟ برای اوقات فراغت و شادی جوان‌هایمان چه کار کردیم؟ ‌مجبوریم همه این مسائل را با هم ببینیم.
شنبه یک نامه به شهردار این ناحیه نوشتم و از او خواهش کردم که این پیاده‌روها را با مواد ضدعفونی‌کننده روزانه بشویند و از کسانی که غذا پخش می‌کنند بخواهند تا زباله‌ها و پسماندهای باقی‌مانده از پخش غذا را جمع کند و ببرند. آن‌قدر آنجا غذا می‌آورند که اینها دارند انتخاب می‌کنند. شهرداری آمده کارت حمام به اینها داده، برایشان توالت درست کرده، ولی در پشت چادرها بوی مدفوع خفه‌مان می‌کند. اینها به معتادان همه بیماری‌های عفونی و میکروب را انتقال می‌دهند. به معتاد می‌گویم چرا نمی‌روی دستشویی کارت را بکنی؟ می‌گوید اگر از اینجا بروم چادرو اسبابم را می‌دزدند. به کسی که غذا می‌دهد می‌گویم این واکنش که به معتاد می‌گویی خواهش می‌کنم این غذا را بگیر درست نیست! باید در بزنی و غذایت را بدهی تا هرکسی خواست بردارد. یعنی سیستم تشویق و تنبیه را بلد نیستیم. نمی‌دانیم ‌آدمی که برای خودش قدم برمی‌دارد و حاضر است دست‌هایش را بشوید، با آدمی ‌که افتاده در چادر و فقط ارتباط جنسی دارد فرق دارد. چرا ما صفر یا صد هستیم؟ ‌
یک روز به قول شما اینها را کتک زدیم حالا امروز وانت می‌آید با روغن داغ سوسیس و سیب‌زمینی می‌آورد، یکی قورمه‌سبزی می‌آورد، یکی قیمه... من امروز با پزشکان بدون‌مرز وارد مذاکره شدم و گفتم تو را به خدا به ما پماد بدهید من چند بیمار زن دارم که چرت می‌زنند و می‌افتند توی آتش و می‌سوزند. اگر آن طرف دنیا این بیماران را نگه می‌دارند در یک‌جا، این‌طوری نگه می‌دارند؟
افشار: شما ناراحت و متأثر هستید اما من بسیار خوشحال شدم. ما با وجود این برخوردهای سلبی نامناسب، به این نقطه رسیده‌ایم که همه می‌خواهند کمک کنند. این اتفاق نشان‌دهنده این است که ما به این حدومرز و بلوغ رسیدیم که ظرفیت مشارکت‌ها بالا رفته است. شما خیرین مدرسه‌ساز و مسجدساز دارید. اما چرا مردم ما در این زمینه هم کمک می‌کنند؟ چون احساس می‌کنند این درد یک هزینه کمرشکن است. ما خیلی تلاش کردیم تا بگوییم هزینه کمرشکن‌تر از هزینه خانواده یک معتاد و خود نیست.
دانشور: مسئله مجاورت هرندی با بازار، پیچیدگی آسیب‌ها را بیشتر کرده است. فقر، فحشا، کودکِ‌کار و اوباشگری... همه اینها به علت مجاورت با بازار است که اقتصاد غیررسمی‌ای را برای عده‌ای خاص شکل داده است؛ اوباشی که به‌نوعی از این اقتصاد مواظبت می‌کنند. نیرویی در حال کمک‌کردن است که این پدیده اینجا باقی بماند. ما در کمیته اجتماعی شورای شهر بعضا بازرس را می‌بریم که با اینها صحبت کند. بازرس می‌بیند اکثر اینها کلانتری را با دوربین‌های داخل خانه‌شان چک می‌کنند. بازار هم در حال جذب کارگران مهاجر کم‌هزینه است. آنجا هم به خاطر نوع بافتی که هست، خانه‌ها را ارزان‌تر و راحت‌تر در اختیار می‌گیرند. خود کارگران فصلی یا کارگران مهاجر یک‌سری نیازهایی دارند و نیازهای جنسی‌شان را از طریق روسپی‌های منطقه تأمین می‌کنند و چون ارزان هستند، شما می‌بینید نرخ روسپیگری به‌شدت پایین آمده است.
انباشتگی مشکلات به دلیل برنامه‌ریزی‌هایی است که در برنامه‌های مختلف بوده و اجرا نشده و مغفول مانده است. درعین‌حال، چون فعال‌های اجتماعی را درگیر سیاست‌گذاری نمی‌کنند، مشکلات وارد عرصه‌های واقعی نمی‌شود و آنها هم در انزوا می‌مانند. درعین‌حال، به دلیل سیاست دولت‌ها در هر دوره‌ای گروه‌های مردمی، منبسط‌ومنقبض شده‌اند. از سوی دیگر، تمام کلان‌شهرها که تهران هم یکی از آنهاست، ‌در معرض مهاجرت و خیلی از آسیب‌هایی هستند که پدیده‌هایی مثل تن‌فروشی و کودکِ‌کار در آن رشد می‌کند. کشور همسایه ما هم که تولیدکننده مواد مخدر است و بنابراین آن‌قدر که این آسیب وجود داشته، ما به سیاست‌گذاری نپرداختیم و مطالعات جامع هم صورت ندادیم. در نتیجه این مشکلات است که با سعی و خطا و احساس پیش می‌رویم و مثلا آن‌قدر برای معتاد غذا می‌آورند که انتخاب می‌کند. یعنی مطالعه نداریم و عده‌ای براساس احساساتشان تصمیم منطقی نگرفتند و اقدامشان اثرگذار نیست.
خلائی که در مداخلات مردمی داریم اقدامات بی مطالعه مردمی است. متأسفانه در کارمان فکر نمی‌کنیم و این توزیع غذا یکی از این کارهاست. مردم نباید با شتاب‌زدگی و بدون مطالعه اقدام کنند باید این اقدامات خود را در اختیار گروه‌های مردمی که اطلاع بیشتری دارند، بگذارند.
افشار: یعنی حرکت ساماندهی‌شده باشد. گروهی دارو دهد، یک گروه غذا دهد و یکی دیگر کار درمانی کند.
دانشور: خلأ بزرگ دیگر مددکاری اجتماعی است. از آنجایی که سیاست‌های اجتماعی‌مان از ضعف بالایی برخوردار است، قوانین مربوط به مسائل اجتماعی‌مان در مجلس ضعف دارد. مددکاران ما صاحب اختیار و متخصص نیستند. در خارج از کشور ارائه کارت مددکار کمتر از سطح یک قاضی نیست درصورتی‌که در کشور ما با این‌همه دامنه آسیب، ما این اختیار را برای مددکار قائل نشده‌ایم. چرا تابه‌حال این قانون درست نشده و مجلس کاری نکرده؟ این نشانه همان بی‌اطلاعی است و حساسیت ایجاد نشده است. دلیلش آن است که گروه‌های مردمی توان مالی اندکی دارند و اجازه ارائه خودشان را هم ندارند تا مردم متوجه این پدیده شوند مثل اتفاقی که در مورد محک یا کهریزک افتاد. اگر ما الان معلول و سالمند رهاشده نداریم، به خاطر وجود کهریزک و مردمی است که به آن کمک می‌کنند.
دیلمی‌زاده: بیایید لایه‌ها را از بالاتر نگاه کنیم. آقای افشار، چند میلیارد تومان هزینه کاهش آسیب است. به سازمان‌های غیردولتی پول می‌دهید تا سرنگ و سوزن دهیم. شما پول سرنگ را می‌دهید، اما آیا فکر کرده‌اید کجا تزریق کند؟ یعنی خود شما مداخله کرده‌اید، سرنگ می‌دهید و می‌دانید معتاد مکانی برای اقامت و زندگی ندارد. بیایید کمی خودمان را نقد کنیم. نمودار عملکرد ما نوسان دارد اما نشان‌دهنده اتفاقی دیگر هم هست و نشان می‌دهد کار ما سخت است و نمی‌شود برای ایران فرمول کشور پرتغال را به‌عنوان یکی از مدل‌های موفق مدیریت مصرف تجویز کرد.
ما با هر دو طرف موافقیم اما به شرطی که یک رویه داشته باشد. این سیاست دوگانه در حوزه مصرف و کاهش آسیب، ما را دچار آسیب کرده، یعنی سیستم انتظامی و تفکری که می‌گوید همه اینها را جمع کنیم و ببریم را نقد می‌کنیم و می‌گوییم غلط است. آنها هم می‌گویند نمی‌شود سرنگ بدهید و او مصرف کند، خب، موادش را از کجا تأمین کند و کجا مصرف کند؟ ‌اینها معضل است. تا این پارادوکس در تصمیم‌گیری حل نشود، مشکل ما همچنان ادامه دارد. در شرایط فعلی کسی جلوتر حرکت نمی‌کند چون منتقد زیادی دارد. کسی جرئت زیادی نمی‌کند بگوید به آنها مکان و ساختمان، سرنگ و مواد دهیم تا آنها حداقل وارد جامعه نشوند. ما با یک پدیده مواجهیم و باید آن را بپذیریم و مدیریتش کنیم.
مثال می‌زنم؛ خرج هر معتاد کارتن‌خواب برای هر دستگاهی ماهی یک‌ میلیون تومان است. این معتاد یک خانواده دارد، خانواده‌اش فقیرند، ما اگر به این خانواده فقیر ماهی ٢٠٠ ‌هزارتومان بدهیم و بگوییم معتادت را در خانه نگه دار بگذار در خانه تزریق کند، ٨٠٠‌ هزار تومان را هم از آن یک‌میلیون تومان ذخیره می‌کنیم. چند درصد از خانواده‌های این معتادان کارتن‌خواب حاضر هستند معتادشان را در خانه نگه دارند اما یارانه بیشتری بگیرند؟ من به شما می‌گویم هر مداخله‌ای که در تهران شروع کنیم، به شما قول می‌دهم ٢٠ تا ٣٠ درصد اینها به شهرهای دیگر کوچ خواهند کرد، یعنی اگر همین الان شروع به بگیروببند و مداخله کنیم همه کوچ خواهند کرد؟
افشار: نگاه این یا آن، مشکل ما را حل نمی‌کند. من می‌گویم اگر شرایط اجرای ماده ١٥ و فضای فیزیکی فراهم شود، این بحران قابل کنترل است. من هم معتقدم هر معتاد حداقل روزی ٢٠‌ هزار تومان هزینه دارد. با فضای فیزیکی به یک‌ میلیون شما نزدیک می‌شویم. شما می‌گویید ١٥ ‌هزار معتاد خیابانی در تهران وجود دارد. حساب بکنید در طول سال چقدر هزینه دارند، اگر خوش‌بینانه در نظر بگیریم ١٢٠‌میلیارد تومان در سال هزینه دارد و مجموع اعتباراتی که ما برای درمان معتادان داریم بخش دیگری است و برای همین می‌گوییم این کار صرفا حاکمیتی نیست و مردم باید پای کار باشند و همه اجزا کنار قصه باشند، اگر این شرایط فراهم بشود خیلی آسان‌تر از ساماندهی مددیار و مددکار و پیداکردن خانواده آنهاست.
دیلمی‌زاده: پیش‌نیاز این کار این است که صدای حاکمیت واحد باشد. متأسفانه در دولت و مجلس و در مجموع سیاست‌گذاری‌مان صدای واحدی درباره این رویکرد نمی‌شنویم. ستاد مبارزه با مواد مخدر، مجلس و دیگران هرکدام نگاه خودشان را دارند. آیا وقت آن نرسیده که حاکمیت بنشیند و یک صدای واحد بدهد و بگوید سیاست واحد ما به‌صورت واحد این‌گونه است و ما مجریان آن را انجام بدهیم؟
افشار: آقای دیلمی‌زاده شما فرد کارکشته‌ای هستید. به‌هیچ‌وجه در هیچ کجای دنیا صدای مشترکی از قانون‌گذاران و سیاست‌مداران و کسانی که دراین‌زمینه کار می‌کنند بیرون نخواهد آمد. متأسفانه نماینده دائما در معرض فشار اجتماعی است. او نسخه‌ای می‌خواهد که مثل یک مسکن قوی و فوری حداقل الان مشکل را حل کند اما نگاه من و شما به‌عنوان کارشناس موضوع این است که این آسیب را کلی عوامل ایجاد کرده تا یک فرد را از بالای پله‌ها به کف جوب انداخته است.
دیلمی‌زاده: من می‌خواهم براساس یافته‌هایی که براساس یک تحقیق روی دوهزارو ٥٠٠ معتاد خیابانی به دست آمده به شما آمار بدهم. ٦٣ درصد از معتادان شهر تهران کارگران صنعتی و حرفه‌ای بودند که بخش اعظم آنها در مناطق جنوبی نفتی کار می‌کردند و مسئولیت اجتماعی صنایعی که از آنها کار کشیدند و پول اندوختند کجاست‌؟ این صنایع چه وظیفه‌ای دارند و چه کاری خواهند کرد؟ این مطالبه بسیار مهم است که صنعت باید جلو بیاید و هزینه‌اش را بدهد.
دانشور: این افزایش تعداد کارتن‌خواب‌ها به زمانی برمی‌گردد که قیمت دلار افزایش یافت و هزینه‌های زندگی چند برابر شد و تعداد زیادی از افراد طبقه وسط کارتن‌خواب شدند و طبقه کارفرما هم یک طبقه پایین آمد. ما در کشوری هستیم که مفاهیم نوین مدیریتی مثل مسئولیت‌پذیری اجتماعی بنگاه‌های اقتصادی در ایران مغفول مانده. من به‌عنوان نماینده بخش خصوصی در پارلمان اقتصادی کشور این موضوع را به اتاق بازرگانی بردم و این مسئله یک کمیسیون شد. کمیسیون مسئولیت اجتماعی اتاق بازرگانی پنج سال عمر دارد و کار می‌کند. اوایل همه می‌گفتند مسئولیت اجتماعی کار بهزیستی و سازمان تأمین اجتماعی است. ما با آنها صحبت کردیم تا جا بیندازیم که بنگاه اقتصادی هم باید پیوسته باشد.
افشار: آنهایی که جرم می‌کنند، آنهایی که با وجود نرم اجتماعی و با وجود فراهم‌بودن شرایط برای جلوگیری از خرده‌جرایم باز هم بزه انجام می‌دهند باید به ماده ١٦ سپرد. آسیب‌دیده اجتماعی برای دو منظور جرم انجام می‌دهد؛ یکی برای تهیه قوت‌لایموت و یکی هم برای مصرفش. پس اگر این دو فراهم شد مجددا جرم انجام داد او مستحق برخوردهای دیگری است. تازه قبل از ماده ١٦ یک دادگاه درمان مدار داریم.
هوشیار: ‌شهرداری تهران به‌عنوان یک نهاد عمومی غیردولتی مسئولیت حاکمیتی مداخله در این سطح را ندارد. باید چند زیرساخت آماده کند و به نهادهای مسئول بدهد. اما با نگاهی که نمایندگان مردم دارند و شخص شهردار نسبت به اینکه ما مدیر این شهریم و باید وارد شویم از صفر تا صد وارد شده‌ایم. خانه‌های هرندی پلاک به پلاک بررسی شده‌اند، ٧٠٠ پلاک قرمز شناسایی شده. ما در بازبینی سه پلاک مشخص کرده‌ایم، پلاک‌های سبز که می‌توانند در بازبینی و شناسایی به شما کمک کنند، پلاک‌های زرد که در معرض آسیب هستند و پلاک‌های قرمز که آسیب‌دیده‌اند. دلیل حضور کارتن‌خواب‌ها در هرندی همین حضور ٧٠٠ پلاک قرمز است. این پلاک‌ها اعم‌از خانه‌های مجردی، فروش مواد، ‌آشپزخانه‌ها شناسایی شده و یک سند اقدام هفت‌خوشه‌ای تهیه شده و نیازمند ارائه این سند هستیم. ما به این نقطه رسیده‌ایم که مداخله در این مسئله یک بودجه ١٢٠‌میلیاردی می‌خواهد که ما نداریم و قطعا با مداخله مردمی این بودجه را می‌توان تامین کرد. همه‌جای دنیا این معضلات را دارند. اما چرا هرندی؟ مطابق گزارش آقای افشار ٤٠ کلونی آسیب وجود دارد که حداقل پنج‌تا از آنها مثل هرندی است. ما معتقدیم هرندی زه‌کش آسیب‌های اجتماعی شهر است، ٦٠ درصد کارتن‌خواب‌های تهران از روستاها و شهرهای زیر صد‌هزار نفر آمده‌اند. ما اعلام می‌کنیم که سند هرندی در هشت خوشه ارائه شده و منتظر تصویب هستیم تا برویم کارمان را شروع کنیم و آماده‌ایم سند را به نقد رسانه‌های عمومی بگذاریم و نظرات را دریافت کنیم.

105105

کد خبر: 546550

وب گردی

وب گردی