به گزارش ایسکانیوز و به نقل از همشهری محله نگاهی هم به داخل میاندازم اما کسی را نمیبینم. تنها صدای قرآن رادیو به گوش میرسد. لحظهای بعد صدایی میگوید: «چیزی خواستیبردار و برو... دور وبرم را نگاه میکنم، پشت صندلی خالی کسی نیست و عطار پیشکسوت خیابان طوس، کنار یخچال ویترینی روی زمین دراز کشیده است. با گرم شدن گفتوگو، پیرمرد لحاف و تشکش را جمع کرده و پشت صندلی مینشیند. محمدعلی محمدی دوست، قبل از اینکه عطار شود، مکانیک بوده و قریب ۵۵ سالی در این زمینه کار میکرده ولی حدود ۲۰ سالی است مکانیکی را رها کرده و به عطاری میپردازد. او در عین حال در زمینه ازدواج جوانان، ترک دخانیات و ترغیب افراد به گیاهخواری فعالیتهای خوبی انجام داده است. گفتوگویی با وی انجام دادهایم که میخوانید.
یادگیری سوادآموزی
نام اغلب گیاهان دارویی به همراه برگههایی که قیمت و نوع گیاهان روی آن نوشته شده و در قفسههایی دور تا دور مغازه چیده شده است طوری که هر مراجعهکننده بدون دردسر میتواند اجناس خود را پیدا کند حتی اگر محمدی دوست از جایش بلند نشود. او در گوشهای از مغازه روی صندلی نشسته است. با او احوالپرسی میکنیم و از او میخواهیم از گذشته و زندگی در این منطقه برایمان بگوید. عطار باشی با صدای گرم و صمیمیاش میگوید: «در سال ۱۳۱۰ در کاشان به دنیا آمدم، پدرم شاهسون بود و در قشون کار میکرد. تا ۱۰ سالگی در کاشان به کار کشاورزی پرداختیم، اما
دخل و خرج خانواده ۷ نفرهمان باعث شد سال ۱۳۲۰ به کهریزک مهاجرت کنیم. حدود ۱۵ سال هم با کار کشاورزی و باغداری توانستیم چرخ زندگی را بچرخانیم. برادر بزرگ ترم راننده اتومبیل سواری بود و در زمینه مکانیکی اطلاعات خوبی داشت. از اینرو در خیابان قصرالدشت با کمک هم کارگاه مکانیکی راه انداختیم. در کارگاه مکانیکهای ماهری فعالیت داشتندکه به ما کمک میکردند. از آنجایی که قدرت یادگیری بالایی داشتم توانستم کار مکانیکی را در همان ماههای اول یاد بگیرم و خود اوستا شوم.»همانطور که برایمان از گذشتههایش تعریف میکند دخترک جوانی وارد مغازه میشود و گیاه دارویی پنیرک میخواهد. پیرمرد قسمتی از قفسه مغازه را نشان میدهد و دخترک آن را پیدا میکند. او صحبتهایش را ادامه میدهد و میگوید: «بعد از 2سال کار در مکانیکی با استخارهای مجابم کردند، ازدواج کنم. بنابراین به همراه پدر و مادرم به روستای «وادقان کاشان» رفتیم و از همسرم خواستگاری کردیم.» بعد از ازدواج، ۵ سال به همراه برادر همسرش در مکانیکی خیابان قصرالدشت به تعمیر اتومبیلهای خارجی مشغول میشود. مشتریمداری و ارتباط با مشتریان قدیمی باعث میشود سرشان شلوغ شود. حتی جابهجایی از قصرالدشت به نواب و چهارراه جیحون هم نتوانست ارتباط او را با مشتریانش قطع کند. ۱۰ سال بدینترتیب سپری شد و حالا دیگر بدون کمک برادرش کارگاه مکانیکی را در خیابان طوس جنب مصالحفروشی تأسیس کرد. پیرمرد در طول این مدت توانست دوره سوادآموزی را هم در مدرسه دارالفنون طی کند و کوره سوادی یاد بگیرد.
فرد با گذشتی است
برخلاف سایر کسبه، پیرمرد دوست دارد با دوستانش گپوگفتی داشته باشد. کمکم سروکله سایر بازنشستههای همسایه پیدا میشود. صندلیهای کنار یخچال ویترینی پاتوق دوستان قدیمی است. قدیر زمانی جعفری، از دوستان قدیمی محمدی است. او هم وارد مغازه میشود و وقتی موضوع گفتوگوی ما را میفهمد بدون درنگ درباره محمدی دوست میگوید: «اغلب کاسبان از رفتار و کردارش در محله تعریف میکنند.۵۰ سالی است که با هم ارتباط داریم. فرد باگذشتی است و کمترحرص و جوش مال دنیا را میخورد. به نظرم آخرت را بر دنیا ترجیح میدهد با اینکه کارگاه بزرگ مکانیکی داشتند ولی آن را رها و به کار عطاری بسنده کرد. با مشتریان ارتباط خوبی دارد و درمحله بهعنوان ریشسفید مورد احترام کاسبان و مردم است. پیرمرد، حدود 80 سال دارد. تک سرفهها گاهی کلامش را قطع میکند، اما دوست دارد درباره فعالیتهای دیگرخود مطالبی را بیان کند با مراجعه مشتریان گاهی این ارتباط کلامی قطع میشود برای کمک به او دنبال زیره و دارچین میگردم، نامگذاری گیانهان دارویی به کمکم میآید و مشتری را روانه میکنم.
مردم داری و برخورد خوش با اهالی
این بار خود محمدی دوست انگار چیزی را به یاد آورده باشد سررشته کلام را به دست میگیرد و درباره فرزندان و زندگیاش توضیح میدهد: «۵ تا بچه دارم، ۳ پسر و 2 دختر. خوشبختانه همه آنها عاقبت به خیر شدند، ۱۷ نوه دارم و ۵ تا نتیجه، خدا میداند، عمرم کفاف میدهد تا ندیدهام را ببینم یا نه! به نظرم بعداز ۷۸ سال آدم دچار بیماری و ناتوانی میشود. بنابراین باید مراقب بود تا زمینگیر نشوی. در طول این سالها سعی کردم با زندگی اسلامی ـ ایرانی خود را تطبیق دهم. در طول کار مکانیکی تلاش کردم تا انصاف را درباره مشتریان رعایت کنم. شایدسلامتی این سالها به نحوه ارتباط خوب با مردم برگردد، مردمداری و برخورد خوش، دعای آنها را در پی داشته است. البته با رعایت قاعده گیاهخواری در طول ۵۰ سال توانستهام تاحد زیادی سلامتی خود را حفظ کنم. گرایش به گیاهخواری باعث شده در کنار کارگاه مکانیکی، عطاری کوچکی را راه بیندازم. گیاهخواری را مدیون ابوالقاسم، رئیس راهآهن سابق تهران و مسیو آوانسیان هستم اتفاقاً مسیو آوانسیان، زیر پل کریم خانه رستوران مخصوصی برای گیاهخواری داشت که بارها برای یادگیری نحوه پخت غذاهای گیاهی به این رستوران رفتوآمد داشتم. مسیو، اتومبیل بنزی داشت که برای تعمیربه کارگاه مکانیکی بنده میآورد. بعدها درباره گیاهان دارویی مطالعاتی داشتم که توانستم اطلاعات خوبی درباره آنها کسب کنم.
مبارزه با سیگار
پیرمرد علاوه بر گیاهخواری تجربههای خوبی در زمینه ترک اعتیاد به سیگار و راهاندازی کانون ازدواج دارد. او درباره این فعالیتها میگوید: «از همان زمان شکلگیری جمعیت مبارزه با دخانیات با دکتر منافی، دکتر عارفی، دکتر شیبانی و حسین عالی همکاری داشتم و در اغلب جلسات جمعیت مبارزه با دخانیات شرکت میکردم. سعی کردم افراد بسیاری را به ترک اعتیاد سیگار تشویق کنم. برخی از این افراد توانستند سیگار را ترک کنند یا حداقل کشیدن سیگاردر مجامع عمومی را بهطورموقت کناربگذارند. مسعود اکبریان، کمک فنرسازی خیابان طوس درباره او میگوید: «بیش از۳۰ سالی است که وی را میشناسم، با مشتریان برخورد خوبی دارد و اغلب کسانی که با او ارتباط دارند این دوستی را ادامه میدهند به همین خاطردر مغازهاش اغلب دوستان دورهم جمع میشوند. آدم پاک و خوش برخوردی است و تاکنون بدی از وی ندیدهام. او تلاش میکند افراد دودی را ترک بدهد. بارها شاهد گفتوگوی او با افراد سیگاری بودم برخی توانستند ترک کنند اما برخی به احترام او در مغازه سیگار نمیکشند.»
راهاندازی کانون ازدواج
پیرمرد 2بسته زونکن اداری حاوی عکس و مشخصات جویندگان ازدواج را نشانم میدهد، در یک زونکن مشخصات دختران و در زونکن دیگری مشخصات پسران ثبت شده است. هریک از افراد بدون پرداخت مبلغی صرفاً با ارائه یک قطعه عکس و مشخصات شناسنامه در این کانون ازدواج ثبتنام میکنند. آنهایی که ازدواج کردهاند حاضر نشدند در اینباره صبحت کنند، اما جوانان متقاضی ازدواج گفتوگوی کوتاهی داشتند. حسین آقا، کارگر کبابی ابتدا از تماس تلفنی متعجب میشود و تلاش دارد به پرسشهایم پاسخی ندهد، اما در نهایت وقتی موضوع گزارش را مطرح میکنم میگوید: «از طریق دوستان با پیرمرد آشنا شدم، چند مورد دختر برای ازدواج پیشنهاد دادند، اما به توافق نرسیدیم. اغلب افرادپر توقع هستند و از خواستگار تقاضای ماشین و خانه را دارند. با یکی 2 نفر به خواستگاری افراد معرفی شده رفتیم، اما نشد که نشد. راستی شما موردی دارید به من پیشنهاد بدهید چون خبرنگارید شاید اطلاعات خوبی در این زمینهها داشته باشید؟!»
مجید راننده، متقاضی ازدواج از تماس تلفنی ما کمی تعجب می کند و سعی دارد طفره برود، اما او را هم تا حدودی مجاب میکنم تا درباره نحوه آشنایی با کانون ازدواج و شیوه پیرمرد برای آشنایی جوانان با هم توضیحهایی بدهد. او میگوید: «چند بار ایشان خانمهایی را برای ازدواج معرفی کردند، اما هنوز به جایی نرسیدیم به نظرم باید مدتی بگذرد تا بتوانم فرد مورد نظر را پیدا کنم. پیرمرد تلاش خودش را کرده باید دختران متقاضی ازدواج کوتاه بیایند. آنها اغلب شرایط افراد متقاضی ازدواج را نمیسنجند و معمولاً تقاضای نامتعارفی دارند. ۳ ماهه با این پیرمرد خوش مشرب از طریق یکی از دوستان آشنا شدم. بخشی از این توافقها به خود طرف برمیگردد همه دوست دارند در شرایط ازدواج برنده میدان باشند شاید افراد مناسبی را معرفی کرده باشد، اما هنوز نتوانستهام به نتیجه خوبی برسم.» عطا الله، صاحب کارگاه کوچکی است، اما تاکنون موفق به ازدواج نشده است. او نیز از طریق یکی از دوستانش به محمدی دوست معرفی میشود و تاکنون نیز 2بار به خواستگاری افراد معرفی شده از سوی پیرمردرفته، اما نتیجهای نگرفته است. با اینحال باید دوباره تلاش کند تا بلکه فرد مناسبی را برای ازدواج پیدا کند.
انسان خوب بودن مشکل است
عباس یوسفی، بنای بازنشستهای است که گاهی گداری به پیرمرد سر میزند، به عبارتی دیگر عطاری به پاتوق افراد بازنشسته محل هم تبدیل شده است. او درباره پیرمرد میگوید: «به خاطر تردد به این محله با محمدعلی دوست هستم. او مثل یک انسان واقعی است. در این دنیا انسان خوب بودن مشکل است. او اهل مسجد و هیئتهای حسینی است و در زمینه ازدواج به بچههای مردم کمکهای خوبی میدهد. این نوع کارها حوصله میخواهد که از عهده امثال بنده خارج است.» او اغلب به مساجد حضرت فاطمه(س) و اولیا و ۱۲ امام(ع) رفتوآمد دارد. در هیئت مذهبی ۱۴معصوم کاشانیهای مقیم تهران جزو هیئت امناست. به گفته پیرمرد در مناسبتهای مذهبی ماه رمضان، محرم و صفر، این هیئت برنامههای مفصل روضهخوانی و عزاداری حسینی دارند. پیرمرد در زمینه آب درمانی تجربیات خوبی دارد که آن را در نوشتهای به مراجعان ارائه میکند. به گفته او آب درمانی به روش او میتواند سیستم گوارشی افراد را تقویت کند.
محمد اکبری، باتریساز خیابان طوس هم روایت خوبی از پیرمرد دارد. او با مزاح درباره شاگردپروری اوستا محمدعلی محمدی دوست میگوید: «از نظر اخلاقی با شاگردانش خوب برخورد میکرد و به آنها چیزهایی که بلد بود یاد میداد. از همان ابتدا در داخل مکانیکی خیابان طوس عطاری داشت. آن هم در راهروی مکانیکی، بنابراین برای مشتریان گیاهخواری و خام خواری را تبلیغ میکرد. معمولاً به هرکاری علاقه پیدا میکرد سعی داشت آن را به مشتریانش تبلیغ کند. بی تردید در زمینه مردمداری و ارتباط با مردم از قابلیتهای خوبی برخوردار است با اینکه مکانیکی را مدتی است تعطیل کرده ولی همچنان رابطه دوستی مکانیکهای محل با او پابرجاست.
105105