به گزارش ایسکانیوز علی نانآور مادر، خواهر، برادر3ساله و پدر معتادش است. هر روز صبح ساعت 7 از اسلامشهر شال و کلاه کرده و راهی منطقه ما میشود. تپههای اطراف میدان آزادی پاتوقش است. گاهی وقتها بسته آدامسی میخرد و به رهگذران میفروشد و گاهی هم لنگ و اسپری شیشه شویی را برمیدارد و لابه لای ماشینها میرود و گرد و خاک از روی شیشههای خودروها پاک میکند تا آدمهای پشت فرمان بتوانند دود و دم شهر را بهتر ببینند. سرگذشت علی، داستان دهها کودک کار منطقه است که هرچند شاید بسیاری از آنها ساکن منطقه ما نباشند، اما تقریباً بیشتر ساعت شبانهروز را در منطقه ما سپری میکنند. اکنون شهرداری منطقه با اجرای طرحی میخواهد زمستانی امن را برای کودکانکار فراهم کند. شاید با اجرای آن روی چهره خسته علی و امثال او لبخند رضایت بنشیند.
با علی برای نخستین بار وقتی آشنا شدم که داشتم روی دیوار مهربانی منطقه در بوستان المهدی لباس میگذاشتم. سر ظهر بود، جلو آمد و گفت: «خاله گشنمه، ناهار نخوردم. یه پولی بده شکمم را سیر کنم.» پولی را از جیبم در آوردم و او هم پول را گرفت و رفت. کمی از من فاصله گرفته بود که با ذوق پول را نشان چند کودک دیگر داد و گفت برم یه چیزی بخرم. تازه متوجه شدم که 3کودک دیگر هم لابه لای بوتهها روی چمن نشستهاند و هر 4نفر آنها کودکانکار هستند. دوباره صدایش کردم و گفتم «بیایید از این لباسها هرکدام به دردتان میخورد بردارید.»
با حرف من دوستانش را صدا زد و همه به سمت لباسها آمدند. لباسها را زیر و رو میکردند تا چیزی قد و قواره خودشان پیدا کنند. یکی شلوار برداشت و دیگری تی شرت. علی از من سؤال کرد، میتوانم برای مصطفی داداش کوچکم هم چیزی بردارم. وقتی سرم را به علامت تأیید تکان دادم، سریع لباس بچگانهای را به همراه جوراب برداشت و تشکر کرد. لباسهایی را که برداشته بودند در جیب یا زیر کاپشنهایشان پنهان کردند. میخواستند خداحافظی کنند که گفتم: «ناهار مهمان من، اما به شرط آنکه با من که خبرنگار هستم حرف بزنید.» 3نفر همراه علی برای خوردن ناهار بیمیل نبودند، اما برای حرف زدن و تعریف زندگیشان هرکدام بهانهای آورند، اما علی قبول کرد.
اوضاع بر وفق مراد باشد 20تومان کاسبم
هرچند هوا آفتابی است اما سرما، سوز تیزی دارد. به همین خاطر علی دستهایش را که برای خوردن ناهار شسته در جیبهایش میکند تا کمی گرم شود. میگوید: «اسمم علی است. 8سال بیشتر ندارم، اما بیشتر از اینها بههم میخوره.» در حال خوردن ساندویچ است که از او میپرسم، خانهتان در همین منطقه است؟ و او با دهانی پر جوابم میدهد: «نه، از اسلامشهر میام. ساعت 7صبح از خانه میزنم بیرون و تا حدود 10شب همین اطراف میچرخم.» میپرسم روزی چقدر کار میکنی و او میگوید: «اگر هوا خوب باشد و اوضاع بر وفق مراد، حدود 20 تومانی کاسبم، اما چه فایده، همین که به خانه میرسم بابام پولم را برای در اومدن از خماری برمیداره و میره بیرون. بقیه پولی را هم که ته این جیب و اون جیبم قایم کردم را به مادرم میدم برای سیر کردن شکم برادر و خواهر کوچکترم. هرچند بعضی وقتها پدرم، خواهرم را هم مجبور میکنه همراه من بیاد و اونم پولی دربیاره.» راست میگوید، سنش کم است اما زمانه و سختی روزگار حسابی پختهاش کرده. با همه کوچکیاش گاز بزرگی به ساندویچ میزند. با هم خندهمان میگیرد.
میخوام برم مدرسه
حواسش به نگهبان پارک است که از دور اشاره میکند از روی چمنها بلند شوید. در حال بلند شدن است که میپرسم چرا مدرسه نمیروی؟ علی نگاهش را از صورت نگهبان برمیدارد و میگوید: «پارسال رفتم، اما یک ماه نشد که مجبور شدم برگردم سر دستفروشی. اگر من درس بخونم پس کی خرج خانوادهام را بده. دوست دارم برم، وقتی نمیشه، نمیشه دیگه.» هنوز حرفهایمان به آخر نرسیده که ساندویچش تمام میشود. علی نوشابه را هم یکباره سر میکشد و میگوید: «ممنون خاله. چیز دیگهای هم باید بگم یا دیگه تموم شد؟» به دوستانش اشاره میکنم. از چهرهام میفهمد و میگوید: «آنها هم تقریباً مثل من هستند. یکی از آنها بچه شهریار و 2تای دیگه بچه باقرشهرند. هر روز قرارمان بوستان المهدی است. از اینجا با هم میریم پی روزی. اگه بذارید دیگه برم.» این جملهاش میشود حسن ختام صحبتهایمان و در فرصت کوتاهی در شلوغی خیابان آزادی گم میشود یا به قول خودش میرود پی روزیاش.
زمستانی گرم پیش روی کودکانکار منطقه
طرح «زمستانی امن» با هدف حمایت از کودکانکار و خیابان در فصل زمستان اجرا میشود. در راستای اجرای این طرح کودکانکار از سوی کارشناس آسیبهای اجتماعی شناسایی و سپس بستههای حمایتی به آنها اهدا میشود. محمد فدایی رییس اداره امور آسیب های اجتماعی شهردار منطقه در گفتوگو با خبرنگار همشهری محله میگوید: «بستههای حمایتی برای کودکانکار شامل کلاه، شال گردن، دستکش و لباس گرم است. در این طرح کودکانکار در محدوده منطقه شناسایی میشوند و اکنون اجرای این طرح شروع شده است.»
این طرح از ابتدای زمستان آغاز شده و تا پایان سال با همکاری شهرداری منطقه و سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی تهران ادامه پیدا میکند. بیشتر کودکانکار منطقه زیر 15سال سن دارند. این طرح توسط خیّران و افرادی که در زمینه کودکانکار فعالیت دارند، اجرا میشود. محمد فدایی درباره اهداف اجرای این طرح میافزاید: «طرح زمستان گرم با هدف کاهش آسیبهای جامعه، افزایش مشارکت مردم در جامعه و تشویق نهادها برای کمک به کودکانکار و همچنین جلوگیری از آسیبهای احتمالی جسمانی به کودکانکار و خیابان در طول فصل سرما، اجرا میشود. قصد داریم از این طریق کودکانکار منطقه را شناسایی و با آنان ارتباط مؤثر و حرفهای برقرار کنیم.» به گفته وی بستههای حمایتی که برای این طرح مورد استفاده قرار میگیرد برای تقویت نقش و جایگاه سازمانهای مردمنهاد (سمن) از محصولات تولیدی زنان سرپرست خانوار منطقه خریداری میشود.
ثریا روزبهانی - سرویس اجتماعی
105105