خسرو شکیبایی، اسطوره ای که دوست داشت با صدای خودش کار کند

امروز، 7 فروردین، 72 سال از زادروز خسرو شکیبایی می گذرد، بازیگری که بسیاری معتقدند نقش حمید هامون در فیلم «هامون» با ایفای نقش او از ماندگارترین شخصیت های سینمایی پس از انقلاب است.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایسکانیوز، خسرو شکیبایی از آن بازیگرهایی بود که نقش ها را به یاد ماندنی می کرد، شاید هنوز بسیاری بر این باور باشند که نقش حمید هامون در فیلم «هامون» ساخته داریوش مهرجویی یکی از ماندگارترین نقش های سینمای ایران پس از انقلاب باشد.

در سریال های ایرانی بسیار کم اتفاق می افتد که بازیگری بتواند نقشی به یادماندنی از خود به یادگار گذارد اما چه کسی است که بازی جذاب و تاثیرگذار شکیبایی را در نقش رضا صباحی در سریال «خانه سبز» فراموش کرده باشد.

7 سال است که از مرگ این بازیگر بزرگ سینمای ایران می گذرد اما هنوز یاد و خاطره او به مناست های مختلف برای علاقمندا ن به سینما تکرار می شود.

سال گذشته، پوستر سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر تصویر شکیبایی را با خود به همراه داشت، تصویری که حواشی بسیاری را پیش از جشنواره فیلم در رسانه ها رقم زد.

به مناسب هفتاد و دومین سالگرد تولد خسرو شکیبایی گفتگوی فریدون جیرانی با این اسطوره بازیگری سینمای ایران در ادامه می آید.

جیرانی: صدای خش دار و جذابی که در فیلم "طالع نحس" به جای "دیوید وارنر" حرف میزد مرا کنجکاو کرد تا بدانم صدا متعلق به کیست؟ خسرو از کی وارد کار دوبله شدی ؟
خسرو شکیبایی: از بچگی این کار را دوست داشتم اولین بار در سن 9 سالگی پدرم مرا به تئاتر برد.حتی هنرپیشه هایش را هم نمی شناختم . درهمان هفته نیز یک تئاتر از مرحوم تفکری دیدم که مرا جذب کرد.
جیرانی: آیا برنامه تئاتر که آن زمان چهارشنبه ها ساعت 30/8 از تلویزیون پخش می شد را تماشا می کردید؟
شکیبایی : یادم است اولین باری را که بچه های تئاتر فاخرانه گفتند اجرای زنده تئاتر داشته اند این آرزو در من ایجاد شد که تئاتر زنده اجرا کنم. و این اتفاق یکی دو بار درحد تمرین افتاد.
جیرانی: اولین نقشت چه و حست در روی صحنه چگونه بود؟
شکیبایی: یک شب با فردی آشنا شدم که تئاتر کار می کرد و زمانی که فهمید من عاشق تئاتر هستم مرا به سالن تئاتر برد و در آنجا با خودم گفتم اگر 6 الی 7 ماه آموزش ببینم شاید یک نقشی را بازی کنم . در همان زمان یک کارگردان آمد و به من گفت به تئاتر علاقه داری و می خواهی تئاتر کار کنی؟ من هم در پاسخ گفتم بلی و آن مرد رفت و مرا نیز با خود برد.

جیرانی: آن کارگردان چه موضوعی را با تو در میان گذاشت ؟
شکیبایی: کارگردان تئاتر یک نوشته سه خطی را به من داد و گفت این نوشته را تمرین کن . بعد از پایان جلسه من در مسیر بر گشت و توی راه پله متن را در همان پله ها حفظ کردم و دوباره برگشتم پیش کارگردان تا متن را همان لحظه اجرا کنم . کارگردان هم پس از چند دقیفه اما واگر و اینکه تئاتر بچه بازی نیست و شما باید متن را امشب حفظ کنید قبول کرد همان شب اجرا کننم و همین هم شد .
جیرانی: بعد چه نقشی را به شما داد؟

شکیبایی: همان شب، کارگردان یک نمایشنامه به من داد و گفت: این را برای اجرا آماده کنم . من نیز در مسیر برگشت به خانه زیر نور چراغ برق می ایستادم و متن را می خواندم به طوری که بیشترش را حفظ شده و متوجه شدم که نقش اول نمایشنامه را به من داده اند و دو ماه بعد نمایشنامه روی صحنه رفت.

جیرانی: کارگردان اولین نمایش چیزی به تو آموخت؟
شکیبایی: من از هر کسی که حرف می زد و یا بامن قدم برمی داشت مطلبی می آموختم حال آنکه آن سخاوتمندانه یاد می داد و یا اصلا نمی دانست که من در پی کسب آن هستم. بعد از سرباز ی به دوبله رو آوردم
جیرانی: چه زمانی به دوبله راه پیدا کردی و چرا احساس کردی که دوبله تو را به تئاتر نزدیک می کند؟
شکیبایی: من در سربازی تئاتر اجرا می کردم و وقتی بازگشتم تصمیم گرفتم به طور حرفه ای و به عنوان یک شغل به تئاتر نگاه کنم و بعد دلم می خواست که در فیلم ها به جای آدم ها حرف بزنم به همین دلیل با کسانی که فیلم ها را دوبله می کردند آشنا شدم.

جیرانی: چرا دوبله را دوست داشتی؟
شکیبایی: بسیاری از قدیمی ها از یاد رفته اند و باید قدر آنهایی راکه هستند دانست افرادی مانند جلیلوند اسماعیلی، طهماسب، کسانی که به طور مستقیم و غیرمستقیم به من دوبله را آموختند.
جیرانی: چه فیلمی را دوبله کردی؟
شکیبایی: من در نمایشنامه مشدی عباد در نقش حمال صحبت کردم.

جیرانی: شما در دوره اعتصاب دوبلورها آمده بودید؟
شکیبایی: من به این سیاست کاری ندارم چون درآن زمان از این وضعیت هیچ اطلاعی نداشتم.بعضی ها می آمدند و می رفتند تا اینکه یک تیم 12 نفره دوبلور را، تشکیل دادیم.
جیرانی: چرا آن موقع دوبلورهای معروف احساس می کردند که چهره های جدید نباید وارد این حرفه شوند؟
شکیبایی: قضیه این بود که دوبله سینمایی ایران به یک کیفیتی که شاید در دنیا بشود گفت حرف اول را می زد رسیده بود و جز برترین ها قرار داشت و دوبلورهای معروف می ترسیدند کیفیت به این شکل خراب شود. بعد از انقلاب دوست داشتم با صدای خودم کار کنم
جیرانی: بعد از انقلاب فیلم هایت را با اصرار با صدای خودت کار کردی، چرا ؟
شکیبایی: بله ، بعد از انقلاب احساس می کردم که یک چیزی درمن کم است و دوست داشتم با صدای خود کارکنم زیرا احساس می کردم که 50 درصد خودم هستم و 50 درصد صدا که بعدها صداگذاری می شود.
جیرانی: بازیگر چقدر به غریزه و احساس خود متکی است؟
شکیبایی: شاید جواب مرا بسیاری از دوستان گفته باشند زیرا بازیگر با اتکا به نقش ورفتن در قالب آن مثلا یک پزشک خود را جای آن می گذارد و علاقه مندی بیش ازحد که این لحظه مال تو است و باید اجرا کنی شکل می گیرد .

جیرانی: در سینمای ما نقش هایی بود که در برخی از بازیگران سینمای ایران ماند مثل مثلا علی نصیریان در "آقای هالو"ی مهرجویی . حالا خسرو جان تو "حمید هامون" را خیلی باورکردی درست است ؟

شکیبایی: ببین من بازیگران دیگر را مثال می زنم مثلا پرویز (پرستویی) یا رضا (کیانیان) این ها با نقش های شان چه می کنند . خوب قاعده این است که مدتی با نقش هستند و بعد از آن جدا می شوند . حالا من هم همینطور هستم . علیرغم این که زندگی روزمره ام را دارم به نقش هایم هم فکر می کنم. به عبارتی نقش ها همواره مهمان ذهن بازیگران هستند و به طور متوالی می آیند و با تغییر نقش نیز می روند و گاهی از نقش ها به خاطر ایجاد احساس درذهن بازیگر می مانند ،مانند حمید هامون در فیلم هامون داریوش مهرجویی که زمانی در ذهن من بود و مهمانی بود که به عقیده برخی ماند.
503502

کد خبر: 607669

وب گردی

وب گردی