مهتاب کرامتی: به اتکای مدرک دانشگاهی‌ام سفیر یونیسف شدم

مهتاب کرامتی گفت: به عنوان سفیر حسن‌نیت یونیسف که در شاخه‌های مختلف کار می‌کند و HIV (ایدز) یکی از آن‌هاست، تبدیل شدم. یکی از دلایل اصلی این همکاری، تحصیلات من است در دانشگاه آزاد اسلامی است.

به گزارش ایسکانیوز، در این گفت‌وگو با مهتاب کرامتی درباره بازی اخیرش در «مزار شریف» صحبت کرده‌ایم؛ فیلمی که در آن مجبور شد برای ادای درست لهجه افغانی، از معلم لهجه استفاده کند. از فحوای حرف‌هایش پیدا بود که از تجربه‌ای که کسب کرده، پشیمان نیست و هرچند کار سخت بوده، نقش خودش را دوست داشته است. اینها بهانه‌ای شد تا به نقاط و نکات دیگری هم در کارنامه او بپردازیم.

***

-قبل از شروع گفت‌وگو نقبی بزنیم به حضور چند ماه پیش شما در غرفه خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی و اعلام دانشگاه آزادی بودنتان. با توجه به فعالیت در حرفه بازیگری، آیا تحصیلات شما در رشته میکروبیولوژی کمکی به رشد شما کرده است؟

اتفاقاً انتخاب من برای عنوان سفیر یونیسف دقیقاً به رشته تحصیلی من که «میکروبیولوژی» است، مرتبط بود. در واقع آشنایی من با یونیسف به کمپینی که در آن همکاری داشتم، برمی‌گردد. من نمی‌دانستم چیزی به اسم «سفیر صلح» در ایران وجود دارد، اما خوش‌شانسی من بود که این آشنایی اتفاق افتاد و دغدغه‌ام دیده شد. واقعیت این است که من برای این کمپین و موارد اینچنینی زمان می‌گذاشتم؛ یعنی به این همکاری فقط به عنوان یک نماد و دوستدار، نگاه نکردم. بعد از آن، کار من جدی‌تر شد و به سفیر حسن‌نیت یونیسف که در شاخه‌های مختلف کار می‌کند و HIV (ایدز) یکی از آن‌هاست، تبدیل شدم. یکی از دلایل اصلی این همکاری، تحصیلات من است در دانشگاه آزاد اسلامی است.

-در کارنامه شما تجربه‌گرایی و انتخاب نقش‌های دور از هم و البته دور از انتظار، به عنوان خط‌مشی دیده می‌شود. این مسئله تا چه حد خودآگاه بوده و تا چه حد دلیلش را باید در جنس نقش‌هایی که به شما پیشنهاد می‌شود، جست؟

ممکن است اینطور به نظر برسد که در پس چنین انتخاب‌هایی، یک تصمیم‌گیری خودآگاه وجود دارد. به هر حال تعدادی فیلمنامه به یک بازیگر پیشنهاد می‌شود و او باید از میان پیشنهادهای موجود، دست به انتخاب بزند. اما در ناخودآگاه من انگار میلی به این نقش‌های چالش‌برانگیز وجود دارد و دوست دارم نقش‌های متفاوت‌تری به کارنامه سینمایی‌ام اضافه کنم. اما واقعاً این یک تصمیم برنامه‌ریزی‌شده نیست.

-البته ماجراجو هم هستید. ضمن اینکه گویا با پذیرفتن نقش فرعی هم مشکلی ندارید؟

بله. اصلاً دنبال این نیستم که برای خودم مرزی بگذارم و بگویم این بله و آن خیر. ترجیح می‌دهم ببینم کلیت کار تا چه حد ارزشمند است و من چقدر می‌توانم در آن توانایی‌هایم را نشان دهم. بستگی به نوع نقش دارد که ببینم آیا این امکان را دارم که تجربه متفاوتی داشته باشم یا نه.

-بگذارید همین حرفتان را به ایفای نقشتان در فیلم «مزار شریف» پیوند بزنیم. گاهی هست که شما تن به چنین ریسکی می‌دهید، اما از طرفی هم به نتیجه کار یک اطمینان نسبی دارید؛ یعنی کارگردان و سایر عوامل فیلم را می‌شناسید یا قبلاً همکاری با آن‌ها را تجربه کرده‌اید. در مورد «مزارشریف» ظاهراً اوضاع از این قرار نبود. چه شد که این نقش را بازی کردید ؟

اتفاقاً قبل از مزارشریف دو دفعه دیگر هم به من پیشنهاد ایفای نقش زن افغان شده بود. اما هر دو بار درگیر نوعی هراس شدم و به شک افتادم که از پسِ این نقش برمی‌آیم یا نه. این شد که پیشنهادها را نپذیرفتم. وقتی هم فیلمنامه مزار شریف را برایم فرستادند، قدری جا خوردم. یعنی از آقای برزیده انتظار نداشتم که برای این نقش مرا در نظر گرفته باشد. اما برخلاف تصور شما، تیمی که پشت کار بود، مایه اطمینان خاطر من شد. یعنی وقتی نام منوچهر شاهسواری را به عنوان تهیه‌کننده می‌شنوید، نوعی اطمینان خاطر پیدا می‌کنید.

-از تجربه بازی در فیلم «عصر یخبندان‌» صحبت کنید.

تجربه بسیار متفاوتی در زمینه بازیگری بود و از آن دسته نقش‌هایی بود که هر بازیگری دوست دارد به او پیشنهاد شود. باید خوش‌شانس بود که یک تیم خوب دست به دست یکدیگر دهند که کار بازیگر نمود پیدا کند.

-زمانی که فیلمنامه را خواندید، فکر می‌کردید فیلم مورد توجه قرار گیرد ؟

فیلم‌های قبلی مصطفی کیایی را دیده بودم و زمانی که فیلمنامه را خواندم، احساس کردم این فیلمنامه از فیلم‌های قبلی کیایی جلوتر است اما زمانی که فیلمبرداری به پایان رسید و فیلم را در جشنواره دیدم، کاملاً دریافتم که پیش‌بینی‌ام دست بوده است.

-درمورد نقش خودتان چطور؟

در مورد نقش خودم هم باید بگویم من تجربه بازی نقش معتاد را داشتم، اما یک معتاد متفاوت و فروریخته که را نه. اگر در جمعی باشید و بخواهید تشخیص دهید که چه کسی دچار اعتیاد است و چه کسی نیست، بسیار دشوار است. به دلیل اینکه مصرف مواد مخدر راحت‌تر شده است. من تمام تلاشم را در این فیلم کردم که این اتفاق را ببینیم. یعنی در حال حاضر اگر کسی بخواهد شیشه مصرف کند، هیچکس متوجه نمی‌شود، به دلیل اینکه نه بویی دارد و نه احتیاج به ابزار ویژه‌ای دارد. کسی هم متوجه نمی‌شود. اما چیزی که دیده می‌شود؛‌ عوارض فیزیکی و روانی است که ما در افراد دچار اعتیاد می‌بینیم. نکته مهم بیرون آمدن از این بیماری است که بسیار سخت است. شاید این موضوع را در جامعه زیاد می‌بینیم که دو نفر در خیابان به دلیل یک مسئله کوچک با یکدیگر دچار درگیری می‌شوند و شما فکر می‌کنید مگر چه اتفاق ویژه‌ای افتاده که چنین عکس‌العملی رخ می‌دهد.

- ممکن است معتاد تبدیل به تیپ شود اما خوشبختانه نقش شما به گونه‌ای بود که لایه‌های مخلتفی داشت و نمی‌توان گفت که فقط معتاد بود.

این موضوع به تیزهوشی مصطفی کیایی برمی‌گردد که شخصیت‌پردازی‌اش بسیار درست بود و این امکان را به من می‌داد که بتوانم زندگی کسی که معتاد است و فقط قرار نیست اعتیاد او نشان داده شود را از زوایای مختلف بازی کنم.

-رفتن به NGOهای ترک اعتیاد چقدر به شما کمک کرد ؟

خب ما به NGOهای ترک اعتیاد می‌رفتیم و با بیماران مصاحبه می‌کردیم. اما برخلاف فیلم «اسب حیوان نجیبی است» که برای آن فیلم هم تحقیقات میدانی داشتیم و به NGOها می‌رفتیم، در فیلم «عصر یخبندان» به قشر متوسط جامعه نیاز داشتیم. شاید اعتیاد در این قشر کمتر باشد اما تأثیرات آن در زندگی‌شان بسیار زیاد است و اگرچه هنوز به انتهای راه نرسیده‌اند ولی فروپاشی زندگی‌شان شروع شده است. برای همین به مراکز ترک اعتیاد رفتیم و به تجربه‌هایشان گوش کردیم تا بتوانیم جمع‌بندی داشته باشیم که نقش را رنگ‌آمیزی کنیم.

-معمولاً برای همه نقش‌هایتان اینگونه پژوهش را انجام می‌دهید؟

اگر نیاز باشد حتماً این کار را انجام می‌دهم اما از کارگردان می‌خواهم که کنارم باشد و راهنمایی‌ام کند. این اتفاق در مورد فیلم‌های عبدالرضا کاهانی هم افتاد و برای خودم نوعی ریاضت داشتم و حتی یک برنامه‌ریزی برای نوع زندگی‌ام می‌کردم. برای مثال اعتقاد دارم فیلمی که در شهرستان فیلمبرداری می‌شود، می‌تواند کمک زیادی به بازیگر کند، چراکه همه مسائل حذف می‌شود و به فضای فیلم وارد می‌شود. اینطور نیست که فیلمبرداری تمام شود و دوباره به شرایط زندگی‌تان برگردید بلکه می‌توانید با نقشتان زندگی کنید. در فیلم «بیست» این اتفاق افتاد؛ من یک سری چارچوب برای خودم در نظر گرفتم که سوار آژانس نشوم و با هر ماشینی رفت‌وآمد نکنم. حتی عبدالرضا کاهانی ماشین‌های کهنه و از رده خارج را برای من در نظر می‌گرفت. درواقع بیشترین فشار را به من می‌آوردند که تحت تأثیر قرار بگیرم.. البته همینطور هم شد. حتی اگر می‌خواستم به مهمانی بروم، اصلاً اجازه نمی‌داد.

-چرا عبدالرضا کاهانی اصرار داشت نقش را شما بازی کنید؟ انتخاب‌های آسان‌تر هم وجود داشت.

بله، خیلی. آقای کاهانی از آن دسته کارگردان‌های تجربه‌گراست و دوست دارد با هر فیلم یک شکل متفاوت از بازیگری را برای مخاطب به نمایش بگذارد و یک تصویر متفاوت از یک بازیگر را به مخاطب ارائه کند. به نظر من ایشان در این موضوع موفق بوده است. برای مثال نقشی که علیرضا خمسه در فیلم «بیست» بازی کرد، بی‌نظیر بود. یا مجید صالحی در فیلم «استراحت مطلق»، رضا عطاران هم در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» همینطور است. احساس می‌کنم عبدالرضا کاهانی این کار را زیاد انجام می‌دهد.

-دو فیلم را به تازگی در نوبت اکران داشته‌اید؛ «جامه دران» و «ارغوان». تجربه این دو فیلم چطور بود؟

فیلم «ارغوان» را خیلی دوست دارم و معتقدم فیلم پاییزی قشنگی است اما شاید هرکسی نتواند با آن ارتباط برقرار کند. اما کسانی که موسیقی برایشان اهمیت دارد، فیلم را دوست داشتند. فیلم «جامه‌دران» هم همینطور.

-قصد ندارید فیلم بسازید؟

نه! اما دغدغه‌ام حمایت از کارگردان‌های جوان است. همیشه زمانی که فیلم‌های کوتاه را تماشا می‌کردم، دوست داشتم این اتفاق بیفتد و خوشبختانه شرایط به گونه‌ای فراهم شد که بتوانم از فیلم جدید احسان عبدی‌پور که در بوشهر کلید می‌خورد، حمایت کنم و امیدوارم که فیلم خوبی شود. موسیقی برای من اهمیت دارد و به همین دلیل از کارهایی که تلفیقی از سینما و موسیقی باشند، استقبال می‌کنم. آهنگساز این فیلم محسن شریفی گروه «لیان» و یکی از بازیگران هم رضا یزدانی خواننده است.

منبع: نشریه چاره

20101

کد خبر: 618702

وب گردی

وب گردی