به گزارش ایسکانیوز کودکانی که نام کودک کار را با خود یدک کشیده و این روزها تعداد آنها کم نیست و به هر گوشهای از شهر نگاه میکنیم، این کودکان را میبینیم. شرایط سخت زندگی باعث شده تا این کودکان از همان سن کم با ناملایمات بسیاری دست و پنجه نرم کنند و با روی خوش زندگی غریبه باشند. چند سالی است که مشکلات، کمبودها و نیازهای آنها از سوی مسئولان، خیّران و سازمانهای مردمنهاد مورد توجه قرار گرفته و اقدامات بسیاری برای ایجاد شرایط مطلوب و رفع نیازهای آنها انجام میشود. در منطقه ما نیز این اقدامات با جدیت دنبال میشود. یکی از این فعالیتها برگزاری جشنی بود که در سرای محله اختیاریه، با همکاری اداره اجتماعی و فرهنگی منطقه، خیّران و اهالی محله اختیاریه انجام شد.
سرای محله اختیاریه میزبان کودکانکار است و جشنی برای آنها برپاست. جشنی پر از شادی و سرور همراه با هدایای رنگارنگ. وارد سالن جشن که میشویم هیاهوی بچهها فضا را پر از شادی کردهاست. کودکانی معصوم که زندگی با آنها ناملایم بوده و روی نامهربان خود را نشانشان داده است. موزیک، شعرها و سرودهای خاله ستاره، معاینه پزشکی و ارائه مشاورههای آموزشی و روانشناسی از بخشهای این برنامه است. شادی همه بچهها مثل هم است؛ پولدار و بیپول، مرفه و غیرمرفه، دختر و پسر، ایرانی و خارجی، فرقی ندارد. شادی یک شکل است، یک رنگ است و هیچ فرقی ندارد. صدای شادی و سرودخواندنشان همه جا را پر کرده است. همین چند ساعت دور بودن از فضای جدی زندگی شاید رنگ شادی ببخشد به لحظاتی که کمتر کودککاری در آن جایی داشته است.
مجبورم کار کنم
«رامین» افغان است. در افغانستان به دنیا آمده و چندسالی آنجا بوده اما مشکلات مختلف ناچارشان کرده به ایران مهاجرت کنند. با ورود به یک کشور دیگر، علاوه بر تحمل رنج مهاجر بودن و بیگانه محسوب شدن، مجبور شده از 12 سالگی کار کند و در تأمین معاش خانواده سهم داشته باشد. او متولد 1379 است، اما با همین سن و سالی که دارد، سختی کم نکشیده، حرفهای گوشه و کنایهدار هم کم نشنیده است. آنچه حالا ما را روبهروی رامین نشانده تا با او حرف بزنیم، این است که نه اینها و نه مشکلات دیگر، هیچکدام باعث نشده دست از تلاش برای رسیدن به آیندهای که دوست دارد، بردارد: «من 4 خواهر و یک برادر دارم. ما در افغانستان زندگی میکردیم، اما شرایط سخت آنجا و بیپولی باعث شد تا سختی مهاجرت و دوری از کشور را به تن بخریم. به ایران آمدیم و در محله شوش ساکن شدیم. پس از مهاجرت به ایران، شرایط سخت خانواده باعث شد تا من بهعنوان فرزند بزرگ کار کنم و به نوعی کمک خرج خانواده باشم و باری از دوش پدر و مادرم بردارم. البته خواهرم نیز کار میکند. سن کم، راهی جز دستفروشی برایم نمیگذاشت، در پارک ملت بادکنک و اسباببازی میفروشم.» رامین که در کنار کار درس هم میخواند، ادامه تحصیل و رسیدن به آیندهای مطلوب را هدف و بزرگترین آرزوی خود میداندو به همشهری محله می گوید: «آرزوی هر کودکی است تا در بهترین شرایط و به دور از فکر پول داشتن یا بیپولی زندگی کند و درس بخواند اما این شرایط برای من فراهم نیست و من مجبور به کارکردن هستم. بعضی وقتها هم در مقابل همسن و سالهایم خجل میشوم، اما با فکر اینکه کار عار نیست، تاحدود زیادی این مشکل را پیش خود رفع میکنم. با تمام شرایط سختی که در این مدت داشتم، اما کار مانع ادامه تحصیلم نشد و من در حال حاضر هم درس میخوانم و هم کار میکنم. هیچوقت دست از تحصیل برنخواهم داشت و آنقدر در این راه تلاش خواهم کرد تا بتوانم آرزوهایم را به واقعیت تبدیل کنم و در نهایت یک پزشک موفق شوم و به مردم خدمت کنم.»
بساطم را جمع میکنند
رامین از سختیهایش میگوید: «خداراشکر درآمدم بد نیست و بیشتر مردم هم برخورد خوبی با من دارند، اما مهمترین مشکلی که در مدت 3 سال کار با من همراه است، جمع کردن ابزار کارم توسط ماموران است که تبدیل به یک خاطره تکراری شده است. همیشه این ترس که هرلحظه ممکن است سرمایهام گرفته شود، با من وجود دارد.» رامین در ادامه به علایقش اشاره میکند: «من دوستان زیادی دارم و در میان این دوستان «فیصل» که او نیز افغان است، بهترین دوست من به حساب میآید. من به فوتبال علاقه زیادی دارم و در هر فرصتی با دوستانم فوتبال بازی میکنم. البته گردش و تفریح هم دوست دارم و بیشترین بخش تفریح من کوهنوردی است. هرچند وقت یکبار با دوستانم به کوه میرویم تا اینکه بتوانم در فضای کوه تا حدودی از مشکلات فاصله بگیرم. همانجا از خدا اول سلامتی را میخواهم. در نهایت نیز میخواهم که خانوادهام مشکلی نداشته باشند و شهر و دیارم آباد شود.»
مدیراجتماعی ناحیه 3: خواستیم شادی را به این بچهها هدیه دهیم
حمید توکلی، مدیر اجتماعی ناحیه3 شهرداری منطقه بهعنوان مسئول برگزاری این برنامه میگوید: «در مدت یک سالی که مدیر اجتماعی ناحیه 3 هستم، نخستین باری است که چنین برنامهای برگزار میشود. بزرگترین هدفی که این برنامه دنبال میکند، این است که بتوانیم برای کودکان کار و کودکان خیابانی، در فضایی شاد، جشنی برپا کرده و شکلی دیگر از مهربانی را در کارهای خیر به نمایش بگذاریم. بنابراین بودجهای اندک با پشتیبانی معاون اجتماعی و فرهنگی منطقه تهیه کرده و این برنامه برگزار شد. همچنین وقتی صحبت از برگزاری این برنامه مطرح شد، خیّران زیادی نیز استقبال و پا به میدان گذاشتند و بخشی از هزینههای این برنامه را تقبل کردند.» وی افزود: «برنامههای اجتماعی و فرهنگی زیادی در طول سال انجام میشود، اما برگزاری چنین جشنی از اهمیت خاصی برخوردار است. چون این کودکان و حتی خانوادههای آنها در زندگی با سختیهای بسیاری مواجه هستند. سختیهایی کهگاه تحمل آنها شاید برای هریک از ما بسیار دشوار باشد. بنابراین برای اینکه بتوانیم ساعتی این کودکان را از این مشکلات دور کنیم و شادی را به آنها هدیه دهیم، این برنامه را برگزار کردیم.» توکلی با اشاره به این موضوع که در این برنامه 40 کودک کار حضور یافتهاند و این کودکان از سوی مؤسسه خیّران به این برنامه آورده شدند، گفت: «گروه سنی کودکان حاضر در این برنامه 7 تا 13 سال است. ما در این برنامه سعی کردیم تا در کنار جشن، معاینه پزشکی و مشاورههای روانشناسی و تحصیلی را نیز برای آنها داشته باشیم.»
سعیده مرادی- سرویس اجتماعی
105105