به گزارش ایسکانیوز آرمان در گفتگو با امیر محبیان تئوریسین جناح اصولگرا پیرامون شکست اصولگرایان نقش لاریجانی در مقابله با تندروها و... مصاحبه ای داشته که در ادامه می خوانید:
علت اصلی شکست چهرههای شاخص اصولگرا از چهرههای کمتر شناخته شده اصلاحطلب در انتخابات تهران را چگونه ارزیابی میکنید؟
این مساله را که چرا اصولگرایان در تهران شکست خوردند، به تفصیل بارها تحلیل کردهام ولی اجمالا به برخی از آنها اشاره میکنم: نادیده گرفتن واقعیت قدرت افکار عمومی توسط شورای ائتلاف اصولگرایان و تلاش برای شکلدهی مکانیکی و مصنوعی آن، نادیده گرفتن نظرسنجیها که از حمایت اکثریت مردم از مذاکرات و تلاش برای تشنجزدایی حکایت میکرد، قرار دادن افرادی که در جهت خلاف مسیر حرکت در لیست و بدتر از آن تخصیص بخش اعظم لیست به آنها، طی کردن روند غیرمردمسالارانه به هنگام تعیین لیست و تلاش برای اعمال آن به عنوان نظر همگان، ارسال پیامهای منفی به افکار عمومی از طریق انتخاب بعضی افراد شهره به تندخویی سیاسی در لیست، ارسال پیام منفی به افکار عمومی از طریق ایجاد تقابل با بخش اعتدالی اصولگرایان و چهرههایی نظیر دکتر علی لاریجانی، تلاش برای ایجاد فضای موهوم دوقطبی هراس از پیروزی اصلاحطلبان یا پذیرش لیست تهران بدون ایجاد اقناع عقلانی، فقدان استراتژی انتخاباتی درست در مواجهه با شرایط ذهنی پسابرجام، عدم شناخت درست از رویکرد و رفتار انتخاباتی مردم تهران، سیاسی کردن محض انتخابات تهران که منجر به پیشداوری نسبت به لیست اصولگرایان شد، تبلیغ علنی لیستی رای دادن با توهم در اختیار داشتن فضای سیاسی که به اقدام جریان مقابل انجامید و باعث بیاثر بودن لیست اصولگرایان در تهران شد و نهایتا زیر بار شکست نرفتن و نپذیرفتن مسئولیت آن در تهران، تا دستکم در آینده چنین اشتباه سیاسی مجددا تکرار نشود.
پدیده اصلی این مجلس علاوه بر پیروزی اصلاحطلبان حضور قابل توجه مستقلین است. چرا مردم تصمیم گرفتند در این دوره مستقلین را به مجلس بفرستند؟
مستقلین اساسا سه گروهند؛ اول کسانی که واقعا مستقلند و دوم کسانی که جناحی بودهاند ولی در لیست جناح قرار نگرفتند و بنابراین مستقل آمدند و سوم کسانی که احساس کردند اگر به هر دلیلی در لیست جناح خودشان و کشتی جناحی بمانند شکست میخورند لذا هوشمندانه فضا را سنجیدند و از کشتی در حال غرقشدن جناح خودشان بیرون جهیدند. اینها تحلیل دقیقتری از جناحشان داشتهاند. البته مردم در مناطق و غیر مراکز استانها بیشتر دغدغه مسائل خود را دارند تا بازیهای سیاسی حاکم در میان احزاب.
مستقلین در مجلس آینده تمایل به چرخش به سمت اعتدالگریان خواهند داشت یا همکاری با اصولگرایان را ترجیح می دهند؟
مستقلین در مجلس دو نوع رفتار خواهند داشت؛ اول مستقل در نام و مستقل در عمل. یعنی تا آخر مستقل خواهند بود. دوم مستقل در نام و جناحی در عمل. اینها عنوان مستقل را نگه خواهند داشت ولی بر حسب گرایش جناحی خود دقیقا مثل یک هوادار جناحی، خواه اصلاحطلب یا اصولگرا عمل خواهند کرد. اما به نظرم مستقلین بیشتر گرایش عملگرا دارند و بهجای تعهدات سیاسی به جناحها خواهند کوشید سر هر مورد خاص امتیاز خاصی برای حمایت خود دریافت کنند.
لاریجانی در مجلس گذشته نشان داد که از همراهی با اصولگرایان تندرو رضایت ندارد و در پرونده هستهای در مقابل برخی خواستههای آنها ایستادگی کرد.
رفتار لاریجانی در برابر بخش تندروی جریان اصولگرا را چگونه تحلیل میکنید؟
علی لاریجانی شخصا برحسب نوع نگرش و علایق ذهنی بیشتر در حد واسط عملگرایی - اعتدالگرایی است. از این رو او نمی تواند رفتار تندروها را تحمل کند.
ایستادگی لاریجانی در برابر تندروها میتواند سرآغاز بازسازی اندیشه اصولگرایی و نوعی پالایش در میان آنان باشد؟
من تا این حد مطمئن نیستم. فرایند اصلاح در مدل رفتاری اصولگرایی بسیار پیچیده است و علی لاریجانی از موضع عملگرایی بهویژه وقتی که خود ذینفع از تحولات است نمیتواند فاکتور قاطعی در عمل محسوب شود هرچند ایستادگی او کدهای لزوم تغییر را تقویت میکند. واقعیت آن است که صرف اقتضائات عملی نمیتواند یک جریان تکلیفگرا را متحول کند. جریان نوسازی در میان اصولگرایان باید پشتوانه قدرتمند دینی داشته باشد. همانطور که آیتا... مصباح از حوزه جریان خاصی در میان اصولگرایان، آنها را تغذیه تئوریک کرد. جریان عقلگرایی درون اصولگراها هم باید از حوزه تغذیه تئوریک شود. کسانی نظیر آیتا... جوادی آملی قدرت و مقبولیت لازم را برای این کار دارند اما باید دید ضرورت آن را احساس میکنند یا انگیزه لازم برای آن را دارند یا خیر؟ در هر حال معتقدم که حوزه اساسا عقلگراست و باید جریان عقلگرای اصولگرا به حوزه و علمای دین در تغذیه تئوریک خط تعقل اعتماد کند.
جریان اصولگرا به هر طریق امروز پایگاه قبلی خود را ندارد. اگر با این موضوع موافق هستید آیا معتقد به بازاندیشی در جریان فکری اصولگرایان نیز هستید؟
حجم پایگاه اجتماعی هر دو جناح سیاسی نزدیک بههم است ولی بر حسب موضوع، ظرفیت جذب تغییر میکند. اما بله واقعا معتقدم اصولگرایی اگر در شرایط جدید خود را بازتعریف نکند حتی نزد هواداران خود دچار مشکل توجیهی خواهد شد.
این بازاندیشی و احیا در این جریان اصیل انقلابی( اصولگرایان) در چه زمینههایی باید صورت بگیرد؟
نوسازی تشکیلاتی با رویکرد اتکا بر افکار عمومی اصولگرایان و بازتعریف مفاهیم و تبیین مصادیق اصولگرایی بر پایه آن مفاهیم و مهمتر از همه روشنسازی مرزهای ارزشی و هنجاری بر پایه باورها و نیز آموزههای دینی بهصورت ارزشهای مطلق و نه ارزشهایی که در شرایط متفاوت بتوان به راحتی با توجیهات سست آنها را کناری نهاد.
اصولگرایان بسیاری از مهرههای خود را از لاریجانی گرفته تا جلیلی و رضایی در انتخاباتهای گذشته آزمودهاند و آزموده را آزمودن در انتخابات ۹۶ خطاست. اصولگرایان در انتخابات ۹۶ این قصد را دارند که در مقابل روحانی به رقابت بپردازند؟
تجربه نشان داده است که روسای جمهور معمولا گفتمان رقیب را در بستر ضعفهای خود پرورش میدهند. باید دید روحانی با اصرار بر کدامین اشتباهاتش، رقیب خود را مسلح به شعار پیروز میکند. اصولگرایان فعلا هیچ رویکرد ساختاری برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری از خود نشان ندادهاند و گمانم آن است که مثل همیشه در آخرین لحظات بدون استراتژی وارد صحنه میشوند و نتیجه را به بخت و اقبال واگذار میکنند.
شاهد هستیم که احمدینژاد و تیم رسانهای وی این روزها در حال محک شرایط کشور برای ورود مجدد وی به رقابتهای سال۹۶ در ریاست جمهوری هستند. در صورت کاندیدا شدن احمدینژاد اصولگرایانی که این روزها نگاه مثبتی به وی ندارند آیا حاضر هستند از وی حمایت کنند؟
لازمه اتخاذ موضع، داشتن استراتژی دقیق است. متاسفانه اصولگرایان فعلا استراتژی اندیشیدهشدهای در این باب ندارند. وقتی تحلیل مستدلی وجود نداشته باشد فقط امیال و احساس بهجای آن مینشیند. در حالی که در جمع اطرافیان احمدینژاد روشن است که میدانند چه می کنند. آنها رویکرد چپ پوپولیستی را در حوزه اقتصاد، رویکرد نیمه لیبرال - عملگرا را در حوزه فرهنگ و رویکرد ماجراجویانه را در حوزه سیاست خارجی برگزیدهاند. نمیگویم لزوما جواب میگیرند ولی در سایر گرایشهای اصولگرا کدامین استراتژی قابل طرحی وجود دارد؟ هیچ.
به عنوان یک اصولگرا چه نقاط ضعفی در دولت روحانی می بینید که می تواند به پاشنه آشیل وی تبدیل شود؟
نمیدانم چطور واقعیت را برای آقای روحانی تصویر کنم که هم واقعیت را ببیند و هم نرنجد و احساس توهین نکند؛ چون بالاخره هم برای او احترام قائلم و هم میدانم اهل قدرت هرچه بالا میروند بعضا تحملشان برای شنیدن حقیقت پایین میآید. پس بین خوشایند آقای روحانی و حقیقتگویی، حقیقت را انتخاب میکنم. دولت روحانی از نظر من این گونه است: یک فرمانده که در جهانی زیبا از تعاملات جهانی سیر میکند و در قصری شیشهای زندگی میکند که شکستهای عمیق بر آن افتاده است. با دوستانی اصلاحطلب که او را غاصب عنوان خوبش میدانند و اما با لبخند و از سر ناچاری با او کار میکنند؛ او نیز در میان ابرهای سفید و رنگینکمان زیبایی که اطرافیانش برای او تصویر کردهاند، سیر میکند و از چالههای پیش پایش یا خبر ندارد یا دوست ندارد ببیند! دولتی که دو ژنرال محبوب میان مردم دارد؛ ظریف که محتاطانه میداند چه میکند و هاشمی وزارت بهداشت که او نیز محبوب است ولی عمل به اختیار. مابقی در حد ژنرالی عمل نمیکنند حتی زنگنه که خلاف این فکر میکردم. از طرف دیگر این دولت چنان در فضای نخبگی خود خوش است که تحولات ژرف در نگاه مردم را نسبت به خود نمیبیند و بقایش به دلیل نداشتن آلترناتیو با برنامه یا محبوب است و نه هنرمندی و مدیریت خودش. آنچه بود را از منظر خویش گفتم خواه پند گیرند خواه ملال.
10203