بحث اشتغال و نقطه مقابل آن بیکاری یکی از مسائل جدی جامعه ما تلقی میشود، یعنی اگر بخواهیم در رابطه با مسائل اجتماعی و آسیبها صحبت کنیم بحث بیکاری در راس آنها قرار میگیرد.
از قدیم گفتهاند از دستان بیکار هر کاری برمیآید، یعنی بیکاری مساله اجتماعی است که میتواند منجر به آسیبهای اجتماعی مختلفی شود. البته این گفته به این معنا نیست که هر کسی که بیکار است آسیب میبیند یا راههای خطا را در پیش میگیرد، اما بیکاری معضلی جدی است که در کنار آن انواع آسیبهای اجتماعی به وجود میآید. برای رفع این معضل ملی همدلی نیاز است. بر این اساس همه سازمانهای ذیربط در همه کشورها دست به دست هم میدهند که بر این معضل مهم اجتماعی قبل از اینکه تبدیل به بحران شود، غلبه کنند. بیکاری پدیده سادهای نیست.
در شرایطی که با استناد به قانون اساسی اشتغال و بهرهوری از شغل مناسب حق همگان تلقی میشود و دولتها مکلف شدهاند که این فرصت را برای شهروندان به وجود بیاورند، بنابراین وقتی فرصتها به وجود نمیآیند یا فرصتهای موجود خیلی کمتر از تعداد افراد متقاضی کار است، این ماجرا معضلات بعدی را در جامعه به وجود میآورد و بخشی از جامعه را وابسته به بخش دیگر میکند. برای مثال در یک خانواده به جای اینکه افراد از سنین مختلف کار کنند چون این امکان وجود ندارد، تحمیل شرایط افراد مختلف از ردههای سنی مختلف کودک و جوان و سالمند بر یک فرد میانسال که باید خرج همه را بدهد مشکلات زیادی را برای کشور ایجاد میکند.
این مساله رشد و توانمندسازی خانوادهها را زیر سوال می برد. در شرایط فعلی در کشور شاهد این هستیم که در هر خانواده حداقل یک بیکار وجود دارد. منظور از تعریف بیکار افرادی هستند که در سنین کار و بهرهوری هستند، اما کاری انجام نمیدهند و وبال گردن خانواده هستند. این افراد بودجه خانواده را محدود کرده و مشکلاتی برای خانواده ایجاد میکنند. سوای اینها ابعاد اقتصادی، اجتماعی و روحی و روانی این قضیه گاهی از این هم فراتر میرود. وقتی از بیکاری صحبت میکنیم این بحث به مباحث جانبی دیگری هم ارتباط پیدا میکند.
بیکارانی که کاری بلد نیستند
بیکار کسی است که کار بلد نیست یا کار بلد است، اما کاری در اختیار او قرار نمیگیرد. ما هر کدام از این اشکال را در رابطه با بیکاری شاهد هستیم. در حال حاضر بخش زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی ما بیکارند. یکی از دلایل نرخ بالای بیکاری این افراد این است که آنها کار بلد نیستند. در دانشگاههای ما هنوز رشتهها کاربردی نشده و دانشجویان ما هنوز رشتهها و کار متناسب با آینده خود را در دانشگاه به صورت عملی یاد نمیگیرند.
در دانشگاهها افراد صرفا تئوریها را یاد میگیرند و بر محفوظات خود اضافه میکنند و صرفا چیزهایی را حفظ میکنند و امتحان داده و بعد فارغالتحصیل میشوند، در حالی که اگر بعد از فارغالتحصیلی از آنها بپرسی چه کاری بلدی؟ اکثریت این افراد کاری بلد نیستند. در حالی که بستر کار کردن این افراد هم وجود ندارد خود آنها هم کاری بلد نیستند. بنابراین باید بگوییم در کنار اینکه بخش زیادی از بیکاران ما افرادی هستند که دولت نتوانسته برای آنها کار ایجاد کند بخش زیادی از این افراد هم کسانی هستند که خودشان با وجود داشتن تحصیلات دانشگاهی کاری بلد نیستند.
این افراد نتوانستهاند در زمینه متناسب با شاخه تحصیلی خود کاری پیدا کنند، در حالی که در زمینههایی حتی تحصیلات دانشگاهی دارند. از آنجا که رشته تحصیلی این افراد کاربردی نشده، نتوانستهاند کاری متناسب با خود بیابند و به کارهای تولیدی و خدماتی نامناسب روی میآورند؛ کارهایی مانند پادویی، کارتپخشکنی و مشاغلی از این دست که صرفه اقتصادی برای کشور ندارد. این افراد چنان عرصه را بر خود تنگ می بینند که چارهای جز این ندارند که به هر کاری تن بدهند. مانند فردی که در حالت غرق شدن است و به هر شاخهای که به سمت او میآید خودش را متصل نگه می دارد تا سقوط نکند، فرد مدرک گرفتهای که بیکار است هم به هر کاری تن میدهد تا بیکار نماند.
۲۰ درصد جوانان بیکارند
این افراد اگر در رشتهای که در آن تحصیل کردهاند توانمند میشدند لازم نبود به رشتههای غیرمرتبط روی بیاورند و در هر کاری شرکت کنند، اما بالاخره این از بیکاری بهتر است و برای افراد از نظر مالی هم خوب است. وقتی شاهد هستیم افرادی با تحصیلات دانشگاهی در مشاغلی مانند پارکبانی فعالیت دارند این مشکل مهمی است.
من قصد ندارم ارزش برخی مشاغل مانند کار پارکبانی را تقلیل بدهم، زیرا هر کاری در نوع خودش مثبت و موثر است، اما برای انجام کار پارکبانی نیازی به تحصیلات دانشگاهی نبوده در حالی که فرد زمان زیادی را صرف این کار کرده است.
بر اساس آمارها در جامعه ما حدود ۲۰ درصد جوانان بیکار هستند. این نرخ با توجه به اینکه جمعیت کشور ما جمعیتی جوان است نرخ زیادی محسوب میشود که مسائل عدیدهای را برای کشور ایجاد میکند. دولت باید در کنار نهادهای دیگر همدلی و تفاهم و امکان اشتغال را به نوعی مناسب فراهم کنند، زیرا این ضرورت جامعه امروز ماست.
شغل آزاد تعریف ندارد
اغلب جوانان ما جوانان باغیرتی هستند که میخواهند متکی به خود باشند و اصلا دوست ندارند دست جلوی پدر و مادر خود دراز کنند. اکثر جوانان با وضعیت دانشگاههای ما وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل میشوند کاری بلد نیستند و چون نمیتوانند در رشته تحصیلی خود در حالی که در آن تخصصی ندارند کار کنند، جذب مشاغل کاذب میشوند. این افراد باید در شغلهای مناسبتری قرار بگیرند، اما شغلی که مناسب این افراد باشد یا در حد اطلاعات و دانش عمومی آنها باشد در کشور وجود ندارد و در نتیجه این افراد جذب مشاغل کاذب میشوند. در کنار این برداشتی که از شغل کاذب میشود با دستهای دیگر از مشاغل هم روبهرو هستیم که جنبه تولید و نوآوری ندارد و در مشاغل ما هم تعریف نشده است. این روزها در پاسخ پرسش شغلت چیست؟ عبارت «شغل آزاد» را زیاد میشنویم در حالی که شغل آزاد هیچ تعریف درستی ندارد و از بنگاهداری تا کارگری ساده را شامل میشود، در حالی که خیلی از این کارها شغل نیستند.
* مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه
منبع :آرمان
105105