چرا ریزگردها بی امان می آیند؟

مژگان جمشیدی *

درست در آستانه روز جهانی محیط زیست (5 ژوئن) و روز جهانی مقابله با بیابان زایی (17 ژوئن) بیش از نیمی از گستره کشور تحت پوشش ریزگردها و گرد و غبارهایی قرار گرفت که اکنون نزدیک به یک دهه است بی‌امان بر سر ساکنان این کشور و برخی کشورهای منطقه باریدن گرفته و گویا قرار نیست هیچ وقت هم پایان یابد! سمینارها و همایش‌های مختلفی هم در این یک دهه در سطح ملی و بین‌المللی برگزار شده و ملاقات‌ها و دیدارهای مختلف مسئولان مربوطه در این حوزه در سطح منطقه و بین‌المللی نیز دیگر قابل شمارش نیست و تفاهمنامه‌ها و قطعنامه‌های متعددی هم حتی در سطح سازمان ملل برای این منظور منعقد و صادر شده اما همچنان ریزگردها می‌آیند!

شکی نیست که بیابان‌های خارج از ایران منشأ بخشی از این ریزگردها محسوب می‌شوند اما انگار فراموش کرده‌ایم که به گواه مطالعات دفتر مهندسی سازمان جنگلها و مراتع کشور و داده‌های ماهواره‌ای ثبت شده در این دفتر در دو سال اخیر، منشأ 65 درصد ریزگردها و گرد و غبارهای کشور در داخل سرزمین ایران است نه خارج از کشور! اینکه به هزار و یک دلیل نمی‌توان بیابانهای بیرون از ایران را زیر پوشش طرح‌های بیابانزدایی برد پذیرفتنی است اما اکنون این پرسش مطرح است که چرا برای جلوگیری از روند شتابناک بیابان زایی در کشور و کنترل کانون‌های بحرانی بیابانی، همه اقدامات به نوشتن طرح و برنامه و بودجه تنها بر روی کاغذ و برگزاری جلسات در مواقع بحرانی معطوف شده و کمترین اقدامی در عمل صورت می‌گیرد؟

چرا بودجه «دفتر بیابان» تنها نهاد متولی حفظ منابع طبیعی در سال گذشته می‌بایست تنها 35 میلیارد تومان باشد که تازه از این میزان هم فقط 50 درصد تخصیص می‌یابد؟

چرا در سرزمینی که بیش از 70 درصد خاکش به وسعت یکصد میلیون هکتار در معرض بیابانی شدن است و 32 میلیون هکتار دیگرش هم بیابان مطلق است نباید یک بالگرد اطفای حریق وجود داشته باشد که جنگلهای بی‌نظیر و کمیابش اینچنین مفت و آسان در نتیجه آتش سوزیهای پیاپی همه روزه نسوزد و بیابان نشود؟

وقتی در مدت یک دهه بیش از 160 هزار هکتار جنگل کشور به دلیل سهل‌انگاری مردم و کمبود تجهیزات اطفای حریق می‌سوزد، و در مدت 4 سال دشت خوزستان و ارومیه و جازموریان بیابان می‌شود و در کمتر از 7 سال بیش از یک میلیون و 200 هزار هکتار از جنگلهای 13 هزار ساله بلوط زاگرس به دلیل فشار چرای دام و توسعه بی‌ضابطه کشاورزی و سوء مدیریت در بخش منابع آب می‌خشکد و نابود می‌شود نباید وقوع گرد و غبار و ریزگردها را دور از انتظار بدانیم. اینکه به دلیل فقر شدید بودجه‌ای، در برنامه چهارم توسعه از یک و نیم میلیون هکتار تعهدات دولت برای بیابان زدایی تنها 300 هزار هکتار و در برنامه پنجم توسعه نیز از دو و نیم میلیون هکتار بیابان زدایی، تنها 170 هزار هکتار عملی می‌شود آیا این نشان از بی‌توجهی به منابع طبیعی کشور نیست؟

وقتی مالچ نفتی که به مدت چندین دهه به صورت رایگان در اختیار منابع طبیعی قرار می‌گرفت ناگهان به دستور دولت در سال 1385 لیتری 385 و در حال حاضر تا لیتری 2000 تومان هم عرضه می‌شود، براستی با بودجه 30 میلیارد تومانی دفتر بیابان که آن هم قطره چکانی تزریق می‌شود به واقع چند 10 هکتار بیابان زدایی می‌توان انجام داد؟ این همه در شرایطی اتفاق می‌افتد که هر ساله برای اجرای بسیاری از طرح‌های مخرب طبیعت و بیابان زا که نمونه بارز و انکار ناپذیر آن سد گتوند است گاه صدها و هزاران میلیارد تومان دور ریخته می‌شود اما برای محیط زیست از گذشته تا امروز، همیشه کشور دچار کسری بودجه و اعتبارات بوده است.

متأسفانه امروز بیابانزایی در کشور از چهار گوشه سرزمین و تمامی جهات جغرافیایی از سیستان و خراسان و آذربایجان و خوزستان در حال پیشروی به سمت فلات مرکزی ایران است.

سفره‌های آب زیرزمینی خالی و بیش از 70 درصد رودخانه‌ها و تالاب‌های دائمی کشور به دلیل اصرارهای غلط در انتخاب الگوهای توسعه و در نبود برنامه آمایش سرزمین، خشک و نابود شده است. اینکه امروز سهم سرانه هر ایرانی از جنگل - در بهترین حالت ممکن – 1700 متر مربع اما در جهان 6 هزار مترمربع است، یا اینکه سهم سرانه مرتع در ایران 1.1 و در جهان 7.6 هکتار است و در عوض سرانه بیابان در کشور 4300 متر و در دنیا 2 هزار مترمربع است، اینها حقایق تلخ و هشدار دهنده‌ای است که نشان می‌دهد این سرزمین و ساکنانش تا چه اندازه به لحاظ غنای طبیعی و اکولوژیکی در تنگنا و فقر مطلق قرار دارند. واقعیت این است تا زمانی که محیط زیست و منابع طبیعی در ردیف آخر سبد بودجه‌ای کشور قرار دارد و بی‌توجهی به ملاحظات کارشناسی محیط زیستی نیز به عنوان سمبل سازندگی و توسعه با اجرای طرح های مخرب و بیابان زا همچنان مورد ستایش قرار می‌گیرد، ریزگردها پی در پی می‌آیند.

* روزنامه نگار حوزه محیط زیست

105105

کد خبر: 654840

وب گردی

وب گردی