تلگرام دشمن نیست، رقیب است

دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران است و مسائل جامعه ایرانی را با تکیه بر الگوهای معرفتی مطالعات فرهنگی تحلیل می‌کند. از این‌رو به‌رسمیت‌شناختن «انتخاب» افراد و «خواست» آنان نقطه‌ثقل پاسخ‌های او درباره مسائل مختلف جامعه است.

به گزارش ایسیکانیوز و به نقل ار شرق دکتر تقی آزاد ارمکی در این گفت‌وگو عدم‌آگاهی از تحولات اخیر جامعه ایران و عدم شناخت کافی از ابزارهای نوین ارتباطی را علت اصلی اتخاذ تصمیم‌هایی می‌داند که منجر به محدود کردن دسترسی به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های جدید می‌شوند.

آقای دکتر اخیرا شورایعالی فضای مجازی، مصوبه‌ای را گذرانده است که براساس آن اگر مالکان شبکه‌های اجتماعی، سرورها و منابع اطلاعاتی‌شان را ظرف یک‌سال آینده به ایران انتقال ندهند، امکان فعالیت در کشورمان را نخواهند داشت. به این معنی که دسترسی به این شبکه‌ها در داخل کشور محدود خواهد شد. با توجه به ضریب نفوذ برخی از این شبکه‌ها ازجمله پدیده تلگرام در جامعه ما، می‌خواهم نظر شما را درباره این مصوبه و امکان یا امتناع عملیاتی‌شدن آن بپرسم. فکر می‌کنید چنین تصمیمی چه‌تبعات یا نتایجی به دنبال دارد؟
ارزیابی این موضوع نیاز به یک‌سری بحث‌های مقدماتی دارد. متاسفانه ما در بسیاری از زمینه‌ها صرفا یا عمدتا مصرف‌کننده هستیم. به‌ویژه در حوزه‌های تکنولوژیکی. در این حوزه‌ها به این دلیل که توان تولیدگری نداریم، چندان تعیین‌کننده هم نیستیم. برای مثال، بحث‌هایی که در چند‌سال اخیر در مورد اینترنت ملی مطرح شده، از نظر من بیشتر واکنشی است تا عملیاتی. منظورم این است که از دل این بحث‌ها یک دستورالعمل واقعی برای سامانمندی فضای مجازی بیرون نمی‌آید. علتش این است که ما عاملیت چندانی دراین‌باره نداریم و متصدیان این امور معمولا شناخت کاملی از فضای مجازی و شبکه اینترنت ندارند. تصمیم‌هایی هم که می‌گیرند بنیان علمی ندارد. نه علمی است و نه عملی. ببینید ما الان بیشتر از ٢٠‌سال است که با موضوعی به‌نام ماهواره کلنجار می‌رویم. از آن ابتدا دنبال ماهواره ملی بودیم و کلی دراین‌باره حرف زدیم اما چون تعیین‌کننده نبودیم و ابزار کار را نمی‌شناختیم، هیچ کاری از پیش نبردیم. اگر ٢٠‌سال پیش یک‌درصد ساکنان تهران از ماهواره استفاده می‌کردند، امروز این رقم حداقل به ٣٠ تا ٤٠‌درصد رسیده است. حتی برخی آمارهای عجیب‌وغریب هم می‌گویند، ٨٠‌درصد جامعه ما مصرف‌کننده برنامه‌های ماهواره‌ای هستند. به‌هرحال نکته اصلی این است که مصرف ماهواره در این مدت نه‌تنها کاهش نداشته بلکه افزایشی تصاعدی را هم از سر گذرانده است. بر همین اساس به نظر من این حرف‌ها بیشتر به یک شوخی شبیه است. چنین تصمیماتی، همان‌طور که تجربه بارها نشان داده، واکنش مقاومتی مصرف‌کننده را به دنبال دارد، یعنی هم مصرف‌کننده راه دیگری برای مصرف آن کالای ممنوعه پیدا می‌کند و هم تولید‌کننده آن کالا راه جدید و آسان‌تری را برای دسترسی به مصرف‌کننده‌اش پیدا خواهد کرد. حالا این راه گریز می‌تواند فیلترشکن باشد یا ابزار ارتباطی دیگری که ما نمی‌شناسیم. همان‌طور که فیس‌بوک را فیلتر کردیم و در فاصله زمانی کمی پس از آن پدیده تلگرام جایگزینش شد. حالا اگر تلگرام را هم فیلتر کنیم، ابزار دیگری جایگزینش می‌شود. دنیای تکنولوژی، دنیای تولید ابزارهای تازه و روزآمدی است که روزبه‌روز تغییر می‌کنند و سهل‌الوصول‌تر می‌شوند. برای مثال، امروزه فیس‌بوک - که تنها ٧، ٨ سال است در ایران رواج پیدا کرده- یک ابزار ارتباطی کلاسیک و قدیمی به‌شمار می‌آید. دلیلش این است که ابزارها و امکانات ارتباطی جدید روزبه‌روز تغییر می‌کنند و جایگزین همدیگر می‌‎شوند. من معتقدم، مهم‌ترین مشکل ما این است که درک درستی از فضای‌مجازی و جامعه ایرانی و تغییر و تحولات معاصرش نداریم. نمی‌دانیم که جامعه ایرانی چه تغییرات عمده و اساسی را تجربه کرده است.
دست‌آخر از نظر شما مشکل اصلی عدم‌شناخت ابزارهای تکنولوژیکی تازه است یا عدم‌شناخت جامعه؟
ببینید ما از یک دوره‌ای به بعد دیگر نتوانستیم جوانان کشورمان و جوانی‌کردنشان را بشناسیم. حالا سال‌های زیادی از این موضوع گذشته است. این جوانان وارد مرحله میانسالی شده‌اند و ما هنوز هم آنها را نمی‌شناسیم. نتیجه این شده که در جامعه امروز، نه‌جوان‌ها را می‌شناسیم، نه میانسال‌ها و نه نسل جدید را که نوجوانان هستند. ما بخش گسترده و اصلی جامعه را نمی‌شناسیم و با یک جامعه ناشناخته روبه‌رو هستیم. نمی‌دانیم که چه‌می‌کنند و چه می‌خواهند. حتی نمی‌دانیم با چه زبانی و چه ابزار ارتباطی با آنها حرف بزنیم. در این میان بیشتر از همه، کسانی که در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، چنین تصمیم‌هایی می‌گیرند با جامعه بیگانه هستند. زیرا نمی‌دانند که امروز جامعه ایرانی یک‌جامعه کنشگر است، آگاهی دارد و بلد است مقاومت کند. این مسئولان بهتر است به‌جای این کارها و محدود کردن فضای مجازی، با زیست مردم همراه شوند و برای این زیست، خوراک آگاهی‌بخش تأمین کنند. مشکل اصلی ما عدم‌شناخت جامعه است. چون نمی‌شناسیم، مدام سعی داریم محدودش کنیم. فکر می‌کنیم با محدودکردن جامعه، مشکل را محدود کرده‌ایم، درصورتی‌که این‌گونه نیست. این مسأله زمانی به چشم می‌آید که ابزارهای ارتباطی جدید مثل همین شبکه‌های اجتماعی واردمی‌شوند. این رسانه‌های جدید محدودیت‌پذیر نیستند چون تکنولوژی‌های جدید امکان محدودکردن این شبکه‌ها را کم و کمتر کرده‌اند. خلاصه این‌که ترکیبی از این ناآگاهی‌ها است که ما را به چنین تصمیم‌هایی سوق داده که فکر کنیم می‌توانیم این رسانه را محدود کنیم یا آن یکی را گسترش دهیم.
اتفاقا همین موضوع مهمی است، بسیاری اعتقاد دارند که یک جدال رسانه‌ای در جریان است. جدال میان رسانه جریان‌اصلی و رسانه‌های حاشیه‌ای یا غیررسمی. بر این اساس چیزی که موضوع اصلی است، تلاش برای اعاده‌حیثیت از صداوسیما و بازگرداندن اعتبار این مجموعه بزرگ رسانه‌ای است. شما این موضوع را قبول دارید؟
البته یادمان نرود که این جدال درواقع جدال میان حوزه رسمی و غیررسمی فرهنگ است که از خیلی‌وقت پیش وجود داشته اما امروز درقالب جدال رسانه‌ها بازتولید شده است. ما وقتی در دنیای واقعی به حرف طرف مقابل توجه نکنیم، بدیهی است که او در فضای مجازی کارش را پیش می‌برد. در شرایط موجود ما یک دعوای رسانه‌ای ایجاد کرده‌ایم بین رسانه سنتی و مدرن. منظورم از رسانه سنتی تلویزیون است چون تلویزیون دیگر یک رسانه سنتی یک‌طرفه به‌شمار می‌آید. شکل آدم‌هایی که در قاب تلویزیون هستند و آدم‌هایی که در سریال‌ها هستند و... شبیه به‌دنیای واقعی زندگی مردم نیست. دیالوگ‌ها، فرمت برنامه‌ها و... همینطوری است. ما در تلویزیون یک چیز می‌گوییم و مردم در تلگرام یک چیز دیگر. ما از تلویزیون فلان دعا را پخش نمی‌کنیم و مردم در تلگرام‌شان مرتب پخشش می‌کنند. منظورم این است که جدال اصلی میان حوزه رسمی فرهنگ و حوزه غیررسمی آن در جریان است و امروز به دلیل گسترش نفوذ رسانه‌های جدید، تغییر شکل پیدا کرده است.
البته در چند‌سال اخیر تلویزیون سعی کرده این نقص را برطرف کند. رنگ و لعاب برنامه‌هایش را بیشتر کرده و تنوع بیشتری در برنامه‌سازی دارد.
بله، اما حالا دیگر خیلی دیر شده. رسانه ملی ما خیلی سنتی است و استانداردهایش، با فرض تمام تلاش‌هایی که صورت گرفته، هنوز هم متعلق به دو، سه دهه قبل است. قدرت انطباق‌پذیری با شرایط جدید و نوآوری و طرح و بسط مسائل روز را ندارد. همین است که یک رسانه لاغر ناشناخته مثل تلگرام که در دست جوان‌های نامعلوم است، درمقابل سازمان عریض و طویل صداوسیما عرض‌اندام می‌کند و حتی در جریان رقابت با آن حرف برای گفتن دارد و اثرگذار است. این رقابت باعث شده تا لایه‌های فرهنگ غیررسمی بیشتر دیده شوند. نکته بسیار مهم این است که ما باید این رقیب را به رسمیت بشناسیم و با آن رقابت کنیم نه این‌که با فیلترینگ و محدود کردن دسترسی به دشمن تبدیلش کنیم تا دشمنی کند. اگر شما به تلویزیون‌های خارجی مثل بی.بی.سی و سی.ان.ان و ... نگاه کنید، می‌بینید که آنها دارند با رسانه‌های اینترنتی رقابت می‌کنند و همزمان خودشان را با استاندارد‌های جهان جدید تطبیق داده‌اند. همین است که هنوز مخاطب و اثرگذاری‌شان را هم حفظ کرده‌اند. اما تلویزیون ما ضد رسانه‌های مجازی است، خب معلوم است که مخاطبش را از دست می‌دهد. بنابراین چون ما این استانداردها را قبول نکرده‌ایم و خودمان را با معادلات ارتباطی جهان جدید تطبیق نداده‌ایم، حتی برنامه‌های زنده تلویزیونی‌مان هم مثل برنامه‌های تولیدی و آرشیوی بوی کهنگی و ماندگی می‌دهد. از نظر من، تنها راه برون‌رفت از این وضع آن است که از دشمنی با فضای مجازی به رقابت با آن برگردیم و با فضای مجازی معامله کنیم. در این صورت می‌توانیم حساسیت رسانه‌های مجازی را کاهش بدهیم و در میدان رقابت اثرگذارتر باشیم.
این استانداردها و معادلات ارتباطی جهان جدید چه‌چیزهایی هستند؟
ببینید، کاربران شبکه‌های اجتماعی لحظه‌به‌لحظه اطلاع‌رسانی می‌کنند و باعث شده‌اند تا این شبکه‌ها زنده و شبانه‌روزی باشند. اطلاعات ریز و جزیی منتشر می‌کنند. نکته بسیار مهم‌تر این است که این اطلاعات عمدتا به زندگی روزمره مردم مربوط است و از آن دور نیست. اطلاعات و محتوای رسانه‌های جدید برعکس خبرهای رسانه ملی به مرزهای کشور نزدیک است و بیشتر به ارزش‌های خبری مجاورت پایبند است. درمقابل برنامه‌های تلویزیون را ببینید! چقدر به زندگی شما مربوط است؟ در خیابان‌های همین مملکت اتفاق‌هایی می‌افتد که خبرش به‌انضمام عکس و ویدیو، به‌سرعت و با اطلاعات دقیق و کامل در شبکه‌های اجتماعی منتشر و دست به دست می‌شود اما تلویزیون از همین اتفاق‌ها بی‌خبر است. در عوض خبر شلیک یک گلوله در فلان کشور جهان تا چند روز، وقت آنتن را می‌گیرد. علت زنده‌بودن شبکه‌های اجتماعی این است که تولیدکنندگان محتوای آنها همین مردم هستند که یکی‌یکی خبرهای محله و کوچه‌شان را منتشر می‌کنند و یک مرتبه خبرهایی پرشمار و جزیی از وضع مملکت بین همه افراد جامعه پخش می‌شود. ما باید بپذیریم که این رسانه‌های جدید غیررسمی وجود دارند و وجودشان ضروری است. مثل زندگی مردم و مال زندگی مردم هستند. جزیی‌بودن اطلاعات این رسانه‌ها باعث شده تا تفاوت‌های آدم‌ها بیشتر دیده‌شود. خود آدم‌ها بیشتر دیده‌شوند. خوبی‌ها و بدی‌ها بیشتر دیده‌شوند. اگر در جایی کسی در کارش کوتاهی کرده به‌سرعت این کوتاهی دیده می‌شود و مورد انتقاد قرار می‌گیرد. اگر کسی در بیمارستانی مشکل مالی دارد، خبرش به سرعت به اطلاع خیرین می‌رسد و مشکلش حل می‌شود. فواید این رسانه‌ها بسیار بیشتر از مضرات آن است.

105105

کد خبر: 655086

وب گردی

وب گردی