راز قتل رمال ثروتمند پس از 6 سال افشاشد

راز قتل رمال ثروتمند که در یکی از محلات شیراز تنهایی زندگی می‌کرد با گذشت 6 سال از این جنایت فاش شد.

به‌گزارش ایسکانیوز و به نقل از روزنامه ایران، سال 89 به مأموران کلانتری شیراز خبر رسید مرد ثروتمندی در خانه‌اش به قتل رسیده است. وقتی مأموران وارد این خانه شدند در یکی از اتاق‌ها جسد صاحبخانه را دیدند که به زمین افتاده بود و پارچه‌ای که دور گردنش به چشم می‌خورد نشان می‌داد قاتل او را خفه کرده است.
کارآگاهان در جریان تحقیق پی‌بردند عامل جنایت با صاحبخانه آشنایی داشت که پس از خفه کردن او دست به سرقت زده و فرار کرده است. در ادامه تحقیقات روشن شد مقتول سال‌ها قبل از خانواده‌اش جدا شده و تنها زندگی می‌کرد.با وجود این، کارآگاهان با بررسی احتمالات مختلف تلاش کردند کلید راز این جنایت را به دست بیاورند.بدنبال بررسی‌های انجام شده در خانه مقتول مأموران به سرنخ‌هایی دست یافتند و پی‌بردند که او رمال بوده و اشیایی مربوط به رمالی در خانه‌اش پیدا کردند.
تحقیقات کارآگاهان جنایی درباره زندگی خصوصی این مرد ثروتمند نشان می‌داد او از مدت‌ها قبل با جوانی دوست بود. این جوان به منزلش رفت و آمد می‌کرد و روابط نزدیکی با هم داشته‌اند.
کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که جوان مورد نظر می‌تواند به خاطر سرقت پول‌ها و اشیای گرانقیمت موجود در خانه پیرمرد اقدام به قتل کرده باشد. جست‌وجوی‌های پلیس برای یافتن این جوان آغاز شد اما پی بردند که او پس از قتل صاحبخانه فراری شده است. کارآگاهان در بررسی‌های تخصصی به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می‌داد به یقین این جوان در جنایت دست داشته و بعد از ارتکاب قتل به مکان نامعلومی گریخته است. به این ترتیب با گذشت چند سال از این جنایت سرانجام جوان فراری دستگیر شد و وقتی از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت اتهام قتل را انکار کرد و گفت که مرد رمال را نکشته است. با این حال وقتی او به دادسرای امور جنایی شیراز منتقل شد و از سوی بازپرس شرافتی تحت بازجویی فنی قرار گرفت اتهامش را پذیرفت و گفت برای بالاکشیدن اموال مرد رمال دست به این جنایت زده است.
متهم در اعترافاتش گفت: من کارگر بودم و مدت‌ها قبل با این مرد سالخورده که ثروتمند بود آشنا شدم. می‌دانستم که او در منزلش میلیون‌ها تومان پول و سکه طلا دارد. روز حادثه با هر ترفندی بود وارد منزلش شدم. ابتدا دست و پایش را بستم و در ادامه با پارچه‌ای که دور گردنش پیچیدم خفه‌اش کردم و پس از سرقت پول و اشیای گرانقیمت پا به فرار گذاشتم.

20106

کد خبر: 658627

وب گردی

وب گردی