محمدرضا اصلانی:  زمانی از سینمای مستند تقاضای ترویج‌گری در راستای توسعه وجود داشت

فیلم‌های مستند ناصر تقوایی در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.

به گزارش ایسکانیوز به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در سومین شب از هفته فیلم ناصر تقوایی سه‌شنبه 5 مرداد فیلم‌های مستند این کارگردان سینمای ایران در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت. بر این اساس فیلم‌های مستند «اربعین»، «باد جن»، «مشهدقالی»، «تاکسیمتر» و «نان‌خورهای بیسوادی» به نمایش در آمدند. پس از آن نیز نشست نقد و بررسی فیلم‌ها با حضور محمدرضا اصلانی، شادمهر راستین و پدرام اکبری برگزار شد.

در ابتدای این نشست اکبری ضمن ابراز تاسف از اینکه در سال‌های اخیر کمتر شاهد آثار تقوایی بوده‌ایم، گفت: تقوایی کار مستندسازی را هم‌زمان با راه‌اندازی تلویزیون ملی آغاز کرد. او جزو جوانان تحصیل‌کرده‌ای بود که در آن دوره به تلویزیون پیوسته بودند. برخی مستندهای او به‌شکل گزارش تلویزیونی و بدون دخالت کارگردان ساخته شده‌اند، اما در ادامه می‌بینیم همراه با رشد امکانات فنی، تقوایی نیز رشد می‌کند؛ هم از نظر انتخاب، و هم از نظر درون‌مایه فیلم‌ها و ساختار آنها. او مسائل فرهنگی و اجتماعی را مدنظر قرار می‌دهد که ریشه در فرهنگ ایران دارند.

پس از آن محمدرضا اصلانی به چگونگی رشد نسلی از فیلمسازان هم‌دوره تقوایی پرداخت و گفت: امروز می‌توان پرسید که چگونه ناصر تقوایی و جمعی از دانش‌آموختگان داخل و خارج از کشور توانستند مجموعه‌ای تاثیرگذار را شکل دهند؟ این امر به مدیریت فرهنگی در آن دوره برمی‌گردد؛ این امکان فراهم شده بود که استعدادهای موجود بر اساس اشتیاق خود عمل کنند. به‌عنوان مثال با حضور ابراهیم گلستان در شرکت نفت، شاهد حضور و عمل مجموعه‌ای از افراد از جمله اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، نجف دریابندری و.. هستیم که احساسی بومی در آنها شکل گرفته است. همین اتفاق با حضور منوچهر انور در سازمان برنامه می‌افتد. در صورت عدم وجود مدیریت فرهنگی، احتمالا چنین رویکردها و عملکردهایی نیز شکل نمی‌گرفت.

کارگردان «جام حسنلو» ادامه داد: در وزارت فرهنگ نیز اگرچه شاهد سیاستی تبلیغاتی هستیم، اما این امکان نیز فراهم می‌شود که کسانی مانند کامران شیردل، ناصر تقوایی، خسرو سینایی، منوچهر طیاب و.. فیلم‌هایی بسازند که ربطی به مسیر تبلیغاتی و ترویجی آن نظام و آن سامان نداشت. در واقع اراده‌ای معطوف به فرهنگ و امکان بروز وجود داشت. در این وضعیت، حتی تنش‌های موجود نیز نقشی زاینده بازی می‌کردند. در تلویزیون ملی نیز شاهد فعالیت افرادی مانند فریدون رهنما، مصطفی فرزانه و فرخ غفاری هستیم که تجربه‌ای جهانی دارند و در این سازمان به‌عنوان مدیر حضور پیدا می‌کنند. آنها نیز در هر بخش، جریان خاص خود را شکل می‌دهند. به هر حال کسانی مانند تقوایی، حاتمی، کیمیاوی و.. از دل چنین وضعیت بیرون می‌آیند.

اصلانی افزود: در آن زمان از سینمای مستند تقاضای ترویج‌گری در راستای توسعه وجود داشت. اما کسانی مانند ناصر تقوایی علاوه بر جستجوهای برانگیزاننده در این فیلم‌های مستند، نگاهی نقادانه داشته و به‌دنبال کشف هستند. فراموش نکنیم که برنامه‌های ساخته شده در تلویزیون، در واقع اولین تجربه‌ها در این مسیر نیز محسوب می‌شد. پیش از این چندان تجربه رسانه‌های تصویری وجود نداشت و ساخت این مستندها، به نوعی تجربه کردن نیز محسوب می‌شد. چنین تجربه‌هایی در آن بازه زمانی، به نظر من شهامت‌آمیز بود.

کارگردان «چنین کنند حکایت» ادامه داد: یک دلیل اینکه کسی مانند تقوایی می‌تواند به‌سرعت و در عرض 2 سال این‌گونه رشد کند، حضور افرادی است که از هنرهای مختلف پا به سینما و رسانه گذاشته بودند. تقوایی خود یک رمان‌نویس فوق‌العاده بود که می‌توانست یکی از نویسندگان پیشرو ایران باشد. او به این مسیر ادامه نداد و اگر این اتفاق می‌افتاد، تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ایران می‌شد. اگرچه در آثار او شاهد تاثیر رمان‌نویسی آمریکایی و به‌خصوص همینگوی هستیم، اما این امر برای یک نویسنده جوان نقطه ضعف محسوب نمی‌شود. ضمن این‌که نگاه پیشرو و شیوه روایت و زبان نثرش، چیزی از زبان جنوب را همواره در خود حفظ کرده است. بنابراین چنین شخصی زمانی که به تلویزیون وارد می‌شود، دارای پیش‌زمینه‌ای است. علاوه بر این، تجاربی نیز در استودیو گلستان کسب کرده است. این‌طور نبوده که با ورود به تلویزیون به ناگهان دوربین 35 میلی‌متری در دست گرفته باشد. او با بینش ادبی خود وارد سینما می‌شود. سایر افراد نیز به همین ترتیب وارد این حیطه می‌شوند؛ شیردل و سینایی و طیاب هر سه پیش از ورود به جهان سینما، درس معماری خوانده‌اند. یا ابراهیم گلستان پیش از آنکه فیلمسازی بزرگ باشد، یک نویسنده بزرگ است.

وی در ادامه اظهار داشت: مدیریت فرهنگی اجازه داد این توانایی‌ها کشف و جذب شوند. اگرچه در دهه‌های اخیر و به‌خصوص در دهه 70 نیز، دوره‌های درخشانی در صدا و سیما داشته‌ایم، اما الگوهایی وجود دارد که مدام از دست رفته و فراموش می‌شوند. باید بدانیم چطور می‌شود به استعدادهای جوان میدان داده و آنها را پرورش داد. اگر فیلم‌های اولیه علی حاتمی را ببینیم، گمان می‌کنیم که او هیچ‌گاه نمی‌تواند تبدیل به یک فیلمساز شود. اما مدیری وجود داشته که از پشت فیلم‌های کوتاه حاتمی تشخیص داده که او قادر است به‌عنوان یک فیلمسازِ درست وارد عرصه شود. یا نخستین فیلم سینمایی تقوایی، نه با بودجه بلکه با پشتیبانی تلویزیون ساخته شده است.

اصلانی ادامه داد: تقوایی جزو نسل‌های دهه 30 و 40 و 50 است که توجه‌شان را به «خود» به‌عنوان یک امر حیاتی و ملی معطوف کردند. این صرفا به معنای ملی‌گرایی نیست، بلکه آنها متوجه می‌شوند که باید چیزی در درون فرهنگ خود کشف کنند که بدون آن، ادامه حیاتش متزلزل خواهد بود. هیچ قرارداد مشخصی بین آن مدیریت فرهنگی و این نسل وجود ندارد، اما هر دو بی‌اختیار به سمت کشف و خودیابی می‌روند. این‌گونه است که «یک آتش» ابراهیم گلستان و «اربعین» ناصر تقوایی به هم شباهت پیدا می‌کنند. تقوایی به سمت کشف در فضاهایی می‌رود که در سکوت فرو رفته‌اند؛ روستاهایی که ویران شده و تاریخ خود را از دست داده‌اند. چنین نگاهی در آن سن و سال واقعا تحسین‌برانگیز است. همه‌ی اینها نشانه‌ای‌ست از این‌که یک روح ایرانی در حال شکوفایی است. برخلاف دوران مشروطیت که می‌خواستیم از سر تا پا غربی شویم، در این نسل خودپذیری جایگزین دیگرپذیریی می‌شود.

این کارگردان سینمای ایران در پایان نسبت به بی‌توجهی به حفظ آثار فرهنگی اعتراض کرد و گفت: نمایش این آثار با چنین کیفیتی، در واقع قتل آنها به حساب می‌آید و توهینی به سازندگان آنهاست. صدا و سیما نه آرشیو و محل احیاء این آثار، بلکه مدفن و مزار آنهاست. ویژگی‌های صوتی و تصویری فیلم‌هایی که به نمایش در می‌آیند، به دلیل کیفیت پایین اساسا دیده نمی‌شود. پس ما صرفا با خاطره خودمان با آنها مواجه می‌شویم، در عوض اینکه با خود اثر روبرو شویم. بارها و بارها نسبت به این مساله هشدار داده و اعتراض کرده‌ایم، اما هیچ تاثیری ندارد. این‌گونه است که آثار و اندیشه و نیروی فرهنگی ما به خاک سپرده می‌شود.

پس از آن شادمهر راستین نیز به دوران تاریخی رشد تقوایی اشاره کرد و گفت: در آن زمان و طبق اصل 4 ترومن قرار بود توسعه‌ای آمریکایی در ایران اجرا شود. در این مسیر، نخستین کار ثبت وضعیت موجود و سپس تدارک مسیری برای آینده بود. بنابراین ساخت مستندها و ثبت وضعیت اهمیت پیدا می‌کند. اما مستندسازانی که وارد این کار می‌شوند، جریانی انتقادی نسبت به آن شکل از توسعه را پدید می‌آورند. جریانی که تا امروز نیز استمرار داشته است. این فیلمسازان وضعیت موجود و شیوه‌ی توسعه در پیش گرفته شده در آن زمان را برنتافتند.

این منتقد سینمایی ادامه داد: در پاسخ به چرایی شکست در نبردهای تاریخی، عباس میرزا دلیل می‌آورد که ما ارتش منظم نداشته‌ایم. اما صادق هدایت دلیل آن را عدم شناخت از خود و اینکه اساسا کجایی هستیم می‌داند. در دوران رشد هم‌نسلان تقوایی، مدیریت فرهنگی نسبت به این قضیه حساس بود که چیزی دارد از دست می‌رود. این نسل نیز توانست مدیریت فرهنگی را مجاب کند که برای فرهنگ ایرانی کار کند. تقوایی و هم‌نسلانش دوربین خود را به سمت جامعه برگرداندند.

راستین در پایان صحبت‌هایش گفت: آن انرژی که در سال 57 در خیابان‌ها دیده شد را، این نسل پیشتر دیده بودند. آنها می‌دانستند که روستاهای ما در چه وضعیتی به سر می‌برند و چه تفاوت‌هایی در جامعه وجود دارد. می‌دانستند در حالی‌که پروازهای بین‌المللی به مهرآباد در جریان بود، اما در جاده‌های فرعی مهرآباد بی‌برقی و بی‌آبی و صف بیکاران بیداد می‌کند. آنها با دوربین‌های خود این مسائل را ثبت کردند تا بگویند ایران در حال تغییر است. در آن زمان 75 درصد جمعیت ایران در روستاها زندگی می‌کردند و اکنون این جمعیت به 20 درصد رسیده است؛ تغییری که ناشی از مهم‌ترین مهاجرت در طول تاریخ ایران است. تقوایی جزو نسلی به شمار می‌رود که ادبیات را کنار گذاشت و سینما را برگزید، چون از تاثیر رسانه اطلاع داشت. این تعویض مدیا هوشمندی تقوایی را نشان می‌دهد، اگرچه به نظر می‌رسد او هنوز در برابر دنیای دیجیتال تا حدودی مقاومت می‌کند.

از دیگر حاضران در این برنامه، می‌توان به توفیق ابراهیمی و امیر کرّاری اشاره کرد که جزو فیلمبرداران آثار مستند ناصر تقوایی هستند. کرّاری طی سخنانی کوتاه، همکاری با تقوایی را جزو افتخارات خود عنوان کرد و از خاطرات و سختی‌های ساخت فیلم «باد جن» سخن گفت. ابراهیمی نیز از خاطرات همکاری با تقوایی در تلویزیون گفت و خود را مفتخر به همکاری با این کارگردان سینمای ایران دانست.
503502

کد خبر: 665397

وب گردی

وب گردی