سالمندان مراکز نگهداری را دوست ندارند/اختلالات روانی در مراکز بیشتر است

دکتر فرید براتی سده*

انسان‌ها از کودکی به صورت ذاتی تمایل دارند با اجتماع و محیط اطراف در ارتباط باشند، حتی اگر سن هم بالا برود، افراد خواهان این هستند که در کنار همسر و فرزندان خود باشند. بنابراین سالمندان مراکز نگهداری را دوست ندارند. گرچه این مراکز وجودشان لزوما برای برخی اقشار بد نیست، اما همه سالمندان نباید در این مکان‌ها نگهداری شوند. امروزه مساله ای که در جامعه وجود دارد، این است که برخی فرزندان که والدین سالمند دارند، تمایل دارند راحت زندگی کنند و سریع والدین را به خانه سالمندان می برند. خوشبختانه در مراکز سالمندان تعداد این افراد زیاد نیست. ما نزدیک شش میلیون و ۵۰۰ هزار سالمند بالای ۶۰ سال داریم که میزان آن حدود ۳۰ صدم درصد یعنی کمتر از یک درصد است. از این میزان هم ۱۵ هزار نفر بیشتر در مراکز سالمندان نیستند. بنابراین تعداد سالمندان در این مراکز آن‌چنان قابل ملاحظه نیست.

دلایل فرزندان برای سپردن والدین به خانه سالمندان

در دوران سالمندی به دلایلی بعضی خانواده‌ها سالمندان خود را در خانه نگهداری نمی کنند، یعنی ممکن است برای یک سالمند مشکلاتی از نظر جسمی در سنین بالا پیش بیاید و نقایص شناختی مانند عدم هشیاری، آلزایمر و ... در او ایجاد شود که نگهداری را سخت کند. برای مثال منازل کوچک هستند و به راحتی امکان نگهداری از سالمند بیمار وجود ندارد. حتی برخی خانواده‌ها تحت تاثیر مدگرایی هستند و به تبعیت از کسانی که والدین سالمند خود را در این مرکز گذاشته‌اند، اقدام به این کار می کنند. در برخی مواقع هم بین بزرگسالان و فرزندان اختلاف سلیقه وجود دارد و فرزندان طاقت این اختلاف سلیقه ها را ندارند. بنابراین این میل در فرزندان به وجود می آید که والدین خود را به مراکز سالمندان بسپارند. نمی توان گفت که به وجود مراکز سالمندان اصلا نیازی نیست. تعدادی از خانواده‌هایی که مشکل نگهداری دارند، سالمندان خود را به این مراکز می آورند. برای مثال سالمندی که بیماری صعب‌العلاج دارد و کنترل ادرار و مدفوع ندارد، چاره‌ای جز نگهداری‌اش در سرای سالمندان نیست. همچنین گاهی پیش می آید که سالمند خانواده‌ای ندارد و رها و بی‌پناه است. بنابراین مسئولیت نگهداری از او با سرای سالمندان است و ما مسئول هستیم که به او خدمات ارائه بدهیم، اما سالمندی که خانواده دارد و می تواند از پس زندگی خود بربیاید، نباید به خانه سالمندان سپرده شود. مشکل ما از آنجا شروع می شود که سالمند فرزندانی دارد، اما آنها متاسفانه نمی خواهند از او نگهداری کنند. این مساله هم به لحاظ فرهنگ ایرانی و هم به لحاظ انسانیت به صلاح و مصلحت جامعه نیست.

پدیده سالمندآزاری

۱۰ مهر روز جهانی سالمند است و شعار انتخاب‌شده امسال مقابله با سالمندآزاری است. در واقع سالمندآزاری به هر گونه رفتار، صحبت و اقدامی گفته می شود که سالمند با آن احساس کند مورد تکریم و احترام نیست. همچنین سالمندآزاری انواع مختلفی دارد. یک نوع آن جسمی یا بدنی است که در آن سالمند تنبیه یا کشته می‌شود. نوع دیگر غفلت و عدم تامین نیازهای سالمند است. در برخی مواقع هم استثمار مالی و اقتصادی سالمند است و اطرافیان به او می گویند از تو مراقبت می‌کنیم به شرطی که خانه ات را به نام ما کنی یا اموالت بعد از مرگ به ما برسد. حتی مایملک او را بدون آنکه خبر داشته باشد، از او می گیرند یا او را مجبور می کنند برای تصاحب مالش امضا بدهد. همچنین خودغفلتی هم از انواع سالمندآزاری است، یعنی سالمند به لحاظ شناختی هوشیاری ندارد که از خودش مراقبت کند یا آلزایمر دارد و ذهنش نمی رسد که خودش را مرتب کند و اطرافیان به او در این زمینه کمک نمی کنند. در ایران خوشبختانه انواع سالمندآزاری کم است. مورد جسمی و جنسی که خیلی ناچیز است، اما از دیرباز در کشور ما سالمندآزاری مالی و اقتصادی وجود داشته است. نکته اینجاست که در قبال این نوع از سالمندآزاری نه جامعه و نه فرزندان خبر ندارند که آسیب جدی به سالمند وارد می شود، فکر می کنند عادی است و اگر این اطلاع‌رسانی به فرزندان و جامعه از طریق رسانه صورت بگیرد، ممکن است بتوانیم آن را کاهش دهیم. به همین دلیل در دبیرخانه شورای ملی سالمندان برنامه ای آماده کردیم که اطلاع رسانی در زمینه سالمندان در چند استان به کمک موسسات غیردولتی انجام شود تا با آموزش ها در محله‌های شهرها بتوانیم اثرگذار باشیم.

اختلالات روانی در مراکز بیشتر است

اختلالات روانی در سالمندان معمولا به شکل افسردگی، اضطراب و اختلال شناختی است و فرقی نمی کند یک سالمند در خانه یا مراکز نگهداری شود. او باید بتواند بر اساس اصل خودمختاری برای زندگی خودش برنامه‌ریزی کند و تصمیم بگیرد. در نتیجه سالمندی فعال است که مشارکت داشته باشد و چنین فردی کمتر از همسالان خود دچار افسردگی می شود، حتی در مراکز به صراحت دیده شده وقتی از سالمندان نظراتشان پرسیده می شود، به مراتب با نشاط تر هستند تا اینکه همه برنامه ها از قبل تعیین شده باشد، چون در غیر این صورت سالمندان احساس پوچی و بی ارزشی کرده و دوست دارند که زودتر عمرشان تمام شود. اما معمولا حس دلتنگی، ملالت و افسردگی در مراکز به مراتب بیشتر از خانه است، حتی ممکن است اختلالات شناختی در مراکز شدیدتر باشد، اما لزوما به این معنا نیست که فرد در مرکز دچار اختلال شده است، چون معمولا خانواده‌ها وقتی والدین خود را به سرای سالمندان می آورند که دچار مشکل هستند.

زنانه شدن سالمندی

در مورد زنانه شدن سالمندی خیلی حرف وجود دارد، چرا که اساسا سالمندی در کشور ما به علت پیشرفت های پزشکی و امید به زندگی افزایش یافته است. همچنین بر اساس آماری که مرکز آمار ارائه کرده در چند دهه گذشته طول عمر در زنان هفت تا هشت سال بیشتر از مردان شده است، چرا که در سرشماری‌های مختلف مشخص شده که در ازای هر ۱۰۰ مرد سالمند ۱۰۷ زن سالمند وجود دارد و این نسبت اکنون به ۹۷ و ۱۰۰ رسیده است، اما مساله مهم‌تر این است که تحقیقات نشان داده تعداد زنان سالمند تنها در استان‌های محروم بیش از استان‌های برخوردار است. باید برای مراقبت از زنان سالمند استان‌های محروم برنامه‌ریزی کنیم، ‌چون محرومیت سوار بر تنهایی شده است. برای مثال استان‌های ایلام، لرستان و کرمانشاه بیشتر زنان سالمند تنها را دارند و گیلان پیرترین استان کشور است، در حالی که تعداد زنان سالمند تنها در گیلان کمتر است.

* رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان

منبع:آرمان

105105

کد خبر: 666208

وب گردی

وب گردی