محبیان: ظهور تشکل‌های جدید و تکثر نشانگر وجود فضای دموکراتیک در میان اصولگرایان است/ اصولگرایان هم گرفتار خودشیفتگی هستند

یک تحلیلگر سیاسی اصولگرا گفت: تکثر ذاتا خطرناک نیست آنچه نگران‌کننده است؛ کاهش سطح ارتباط اجتماعی اصولگرایان با توده‌ها و نیز اشکال در رسیدن به وحدت عملیاتی است. لازمه این امر رسیدن به مدل‌های تشکیلاتی خردگرایانه‌ای است که برحسب عقل جمعی روند اتحاد را ممکن سازد.

به گزارش ایسکانیوز به نقل از اعتماد، امیر محبیان، تحلیلگر اصولگرایی است که در میان همقطارانش کمتر راه بی‌انصافی می‌رود و عموما بر مدار انصاف به پدیده‌های سیاسی می‌نگرد. او صادقانه می‌گوید اصولگرایان به دلیل دفاع از نظام بهره‌مندی از مواهب قدرت را می‌چشند اما این انحصارگرایی هم به ضرر خودشان است هم به ضرر نظام. محبیان همچنین از جدایی توده مردم با باورهای اصولگرایی نگران است و ابایی ندارد تا این نگرانی را شفاف و علنی طرح کند.
قدرتمندترین سازمان سیاسی اصولگرا از بین احزاب و گروه‌های سیاسی اصولگرا کدام جریان و سازمان است؟

مفهوم قدرت امری مبهم و در عین حال کلی است. بنابراین باید به‌طور مشخص تعیین کرد. هنگام پرسش در مورد قدرتمند‌ترین تشکیلات درون اصولگرایان ابتدا باید مشخص کرد که منظور از قدرت، میزان تاثیر است یا گستره تشکیلاتی یا مرجعیت فکری یا اساسا تولید فکری و تحلیل یا... اما از لحاظ سامان تشکیلاتی قطعا حزب موتلفه حزب سامان یافته‌ای است. همچنین جامعتین دارای نوعی از مرجعیت فکری هستند که البته در مقایسه با دهه هفتاد از نفوذشان کاسته شده است. از لحاظ تحرک البته بعضی از گروه‌های نوبنیاد وجود دارند که به حسب شدت تحرک‌شان البته عمرشان کوتاه است.

شما پیش از این اعلام کردید که اصولگرایان گرفتار جهل‌الرجالند. به نظر شما چه بخشی از این جهل معلول خودشیفتگی یا نارسیسیسم اصولگرایان است؟

خود شیفتگی متاسفانه بیماری اهل سیاست در سطح جهانی است و کم نیستند کسانی که گرفتار خود‌شاخص‌پنداری در تحولات سیاسی هستند. طبعا در بین اصولگرایان نیز ممکن است که این آسیب مشاهده شود؛ هرچند گرایش‌های مذهبی درون اصولگرایان و لزوم تهذیب از آسیب‌ها تاحدودی کاسته است. اما جهل‌الرجال نه لزوما مرتبط با خودشیفتگی بلکه در ارتباط با ضعف تشکیلاتی در حوزه شناخت نیروها یا به کارگیری آنها در فرآیند اجرا و نیز تصمیم‌گیری‌ها است.

به نظر شما بهره مندی اصولگرایان از مواهب و سوبسید قدرت نظیر شورای نگهبان و صدا و سیما تا چه میزانی در درجا زدن و عادت کردن اصولگرایان به رفتار فعلی‌شان نقش داشته است؟
به دلایل روشن اصولگرایان پیوندی باورمندانه با نظام داشته و طبعا این ارتباط فرصت‌هایی سیاسی برای آنها به وجود آورده است. اینها مواهب قدرت نیست زیرا اگر اصلاح‌طلبان هم در صف نخست دفاع از نظام سیاسی و آرمان‌های آن قرار می‌گرفتند از این وضعیت می‌توانستند بهره ببرند. حمایت نظام سیاسی از حامیان جدی‌اش امری خلاف عقل نیست لیکن انحصار حامیان نظام فقط به اصولگرایان طبیعتا برای نظام و نیز خود اصولگرایان مفید نیست.

یعنی معتقدید که همه شرایط بازی سیاسی بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان برابر است؟
معلوم است که نیست؛ مثال زدم. ظرف بیست و هشت سال بیست سال دولت دست اصلاح‌طلبان بوده است.

چگونه می‌شود بدبینی‌های موجود بین جناحین سیاسی کشور را تلطیف کرد؟
این اعتماد‌سازی با حرف صورت نمی‌گیرد؛ باید اصلاح‌طلبان در عمل پایبندی خود را به نظام ثابت کنند. طبعا این فرآیند زمان می‌برد و البته ما برای غلبه این عقلانیت دعا می‌کنیم. در عین حال آنها لازم نیست با اصولگرایان مذاکره کنند. مشکل آنها ما نیستیم. آنها باید اعتماد از‌دست‌رفته نظام را احیا کنند.

به نظر شما جریان اصلاحات امروز با اصلاحات ١٨ سال پیش فرقی نکرده؟
آرام‌تر، محتاط‌تر و غیرتئوریک‌تر شده و از فضای استراتژی غلبه و قبضه قدرت وارد استراتژی بقا از طریق سازش با جریانات حاشیه‌ای شده است.

از سال ٨٤ به این سو شاهد بالکانیزه شدن اصولگرایان هستیم به نظر شما اصولگرایان با چه نسخه و دست فرمانی و با چه مکانیزم و ساختاری می‌توانند از انشعاب‌های جدید در اردوگاه اصولگرایی جلوگیری کنند و بر ضریب هم آوایی شان بیفزایند؟

ظهور تشکل‌های جدید و سامان متکثرانه لزوما امری منفی نیست. حتی برخلاف ادعای اصلاح‌طلبان این مساله نشانگر وجود فضای دموکراتیک در میان اصولگرایان است. پس این تکثر ذاتا خطرناک نیست آنچه نگران‌کننده است؛ کاهش سطح ارتباط اجتماعی اصولگرایان با توده‌ها و نیز اشکال در رسیدن به وحدت عملیاتی است. لازمه این امر رسیدن به مدل‌های تشکیلاتی خردگرایانه‌ای است که برحسب عقل جمعی روند اتحاد را ممکن سازد.
در سال‌های اخیر شاهد آن هستیم که برخی اصولگرایان همچون علی لاریجانی، علی مطهری، ناطق نوری یا خود حسن روحانی که عضو جامعه روحانیت مبارز بوده اصلاح‌طلبانه سخن می‌گویند و نشان می‌دهند که دیگر علقه و علاقه‌ای به رفتارها و گفتارهای اصولگرایان ندارند. چرا اصولگرایان اصلاح‌طلب می‌شوند اما هیچ‌وقت یک اصلاح‌طلب اصولگرا نشده و نمی‌شود؟

فرض سخن شما نادرست است. مفروض شما آن است که اتکا به رویکرد‌های مصلحت‌گرایانه یعنی اصلاح‌طلب شدن. این فرض غلط است! آیا آقای ناطق خود را اصلاح‌طلب می‌داند؟ خیر اما در مقابل سوال شما که چرا اصلاح‌طلبان اصولگرا نمی‌شوند؛ به نظرم باید این پرسش مطرح شود که چرا تعداد قابل‌تاملی از وابستگان و فعالان اصلاح‌طلب اکنون در خارج از کشور به جریانات معارض پیوسته‌اند. البته این سخن را از جهت شماتت نمی‌گویم ولی به نظر می‌رسد که میل به خروج و نیز جهت خروج اصلاح‌طلبان به مسیری است که اصولگرایان در جهت مقابل آن قرار دارند.
منظور سوال این نیست که اصلاح‌طلب شده‌اند، بلکه اصلاح‌طلبانه سخن می‌گویند و از ارزش‌های اصلاح‌طلبی حرف می‌زنند؟
بر اساس کدامین استدلال معتقدید که دفاع از حقوق مردم یا نقد تندروی منحصر در یک گروه شده و هر کس که این‌گونه سخن بگوید اصلاح‌طلب است. خطرناک‌ترین نوع انحصار‌طلبی، انحصار‌طلب در حوزه مفاهیم است.

بر این اساس که ضریب دفاع اصولگرایان و جریان‌های تندرو از حقوق اجتماعی مردم مانند عدم دخالت نهادهای امنیتی بر حوزه‌های خصوصی زندگی مردم و... بسیار پایین است
این حرف نادرست است؛ هیچ اصولگرایی از زیرسوال رفتن حریم شخصی و زندگی خصوصی افراد برخلاف قانون دفاع نمی‌کند. بحث بر سر رعایت پاره‌ای از چارچوب‌ها در محیط عمومی است.

در مورد سوالی که درباره آقای ناطق پرسیده شد، انتقادات آقای ناطق از عملکرد اصولگرایان و قیام کلامی شان علیه تحجر و تندروی و افراط گرایی نشان‌دهنده چیست؟مخاطب این انتقادات اصولگرایان هستند یا اصلاح‌طلبان؟

انتقاد آقای ناطق از تحجر حامیان زیادی دارد و همه اصولگرایان تحجر را نقد می‌کنند ولی اگر قصد دارید باورهای آقای ناطق را ملاک بگیرید شایسته است کلیت نظرات ایشان را در نظر بگیرید به ویژه حجم انتقادات ایشان به اصلاح‌طلبان. اگر فقط به بخشی بریده از سخنان ایشان اتکا کنید آن موقع ممکن است به این کار شما اطلاق سوءاستفاده ابزاری شود.

آقای ناطق چرا سال‌ها است دست از همکاری با جناح راست برداشته؟این قهر سیاسی نیست؟نارضایتی ایشان از فعل و انفعالات جریان اصولگرایی نیست؟
جناب ناطق اعلام کرده‌اند که از کارهای جناحی بازنشسته شده‌اند و مایلند چهره‌های جوان فعال شوند. البته ایشان مثل هر فرد دیگری نظرات انتقادی خود را نیز دارند که خود علامت باز بودن فضای بحث و فکر میان اصولگرایان است.

انتقادات ایشان چقدر بحق بوده و چقدر مدیران جناح راست در پی رفع این انتقادات برآمدند؟
آقای ناطق نظراتی داشته‌اند؛ از نظر من بخشی از انتقادات صحیح و بخشی نیز قابل بحث است.

البته سوال اساسی اینجاست که اصلاح‌طلبان کدام صدای منعکس‌شده از سوی اردوگاه اصولگرایان را باید بپذیرند؟صدای اصولگرایان شناسنامه‌دار و قدیمی را یا صدای نواصولگرایان تندرو را؟
قرار نیست ما سخن از صدای رسمی در میان اصولگرایان بگوییم. چنانچه همین سوال هم در مورد اصلاح‌طلبان است؛ صدای رسمی کدام است؟کارگزاران یا هاشمی یا خاتمی یا روحانی یا حزب ندا؟اما اگر می‌خواهید مواضع دقیق اصولگرایان را بدانید به دیدگاه‌های جامعتین دقت کنید.
جامعتین چقدر در بین اردوگاه اصولگرایان محبوبیت دارد؟حتی در انتخابات خبرگان لیست جامعه روحانیت با لیست جامعه مدرسین متفاوت بود. چرا؟
جامعتین بین اصولگرایان محوریت اعتقادی دارد. البته جایگاه اثرگذارنده این محور شاهد افول تاثیر بوده است ولی باید آن را احیا کرد.

شما بارها بر نوسازی و بازسازی اصولگرایی سخن گفته‌اید. در حال حاضر مهم‌ترین نقاطی که اصولگرایان باید فکری برای آن داشته باشند در چه حوزه‌هایی است؟چه کسانی می‌توانند مدیریت ستادی بازسازی اصولگرایی را برعهده بگیرند.
آسیب‌شناسی و بررسی در همه حوزه‌ها باید صورت گیرد. برای انجام این کار نیازی به ایجاد ستاد و امثالهم نیست که دعوای ریاست شروع شود؛ بسیاری از بحث‌ها گفته شده است؛ نخبگان باید جمع‌بندی کنند و بالاتر از همه اصلاح در عمل صورت گیرد.

فکر نمی‌کنید حتی اگر به هر دلیلی عده‌ای از قطار نظام که پیاده می‌شوند به دلیل ایجاد برخی رفتارهای انحصارگرایانه و سخت‌گیرانه در پوشش دفاع از اسلام و انقلاب بوده است؟
ممکن است کسانی به دلیل بعضی برخوردها رنجیده شوند؛ این مساله قابل فهم است اما به این دلیل که به بعضی برخورده، به صف دشمن پیوستن به هیچ‌وجه قابل توجیه نیست. شما مجاز می‌دانید که فردی به‌دلیل برخورد مامور پلیسی برود و در سپاه دشمن بر سر نظام و ملک خود بمب بریزد؟آیا آنها که در رسانه‌های دشمن علیه ملت و نظام خود بمب تحلیلی می‌ریزند تخریبی کمتر دارند؟ آیا این رفتار قابل توجیه است؟کدام نیروی ملی و کدام باور دینی چنین مجوزی می‌دهد؟ در عین حال اگر اصلاح‌طلبان آنها را اصلاح‌طلب نمی‌دانند در کجا نشان اصلاح‌طلبی آنها پس گرفته شده است؟
پس از خروج افرادی نظیر اکبر گنجی کدام اصلاح‌طلب وطنی او را اصلاح‌طلب خوانده یا از مواضعش دفاع کرده؟در ضمن نقدهای بی‌شماری از این رفتارها هست که نمونه کوچک آن مصاحبه‌هایی است که روزنامه اعتماد در نقد این افراد منتشر کرده .
افرادی که خارج شده‌اند منحصر به آقای گنجی نیستند؛ حجم خروجی بسیار زیاد است ولی نظر من نقد افراد نیست؛ نقدخط خروج و تقابل است. چرا اصلاح‌طلبان به آسیب‌شناسی نظام گریزی غالب در میان افراطیون خود نمی‌پردازند؟

اگر کمی مطالب و نظرات رسانه‌های اصلاح‌طلب را دنبال کنید به وفور این نقدهای کاملا جدی را از زبان سعید حجاریان، عباس عبدی، محمدرضا تاجیک، محمدرضا عارف و... خواهید دید.
امیدوارم این آسیب‌شناسی به ظهور رفتارهای نو بینجامد. این به سود خودشان است.

تحلیل شما درباره وضعیت جریان اصولگرایی و راه‌حلی برای تقویت جریان سنتی اصولگرا در برابر باج‌خواهی برخی گروه‌های تندروی این جریان است که بارها باعث نگرانی و اعتراض شما به عنوان یک تئوریسین سرشناس این جریان هم شده است؟
اولا فرقی میان تندروهای اصولگرا و تندروهای اصلاح‌طلب است. تندروهای اصولگرا در دفاع از نظام تند می‌شوند و با آنها مشکل روشی داریم ولی تندروهای اصلاح‌طلب علیه نظام تند می‌روند و ما با آنها اختلاف مبنایی و عقیدتی داریم. اینها یکی نیستند. راه کنترل وضعیت هم آرام‌سازی و معقول‌سازی فضای سیاسی در جهت کارآمدی و رفع مشکلات مردم همزمان با ارتقای سطح فرهنگ تعاملی در جامعه است.
نو اصولگرایان و تندروهای این جریان تا کجا می‌توانند از جریان سنتی اصولگرا باج بگیرند؟چه بخشی از مشکلات امروز اصولگرایان معلول رفتارهای زیاده خواهانه تندروهاست؟
اگر جریان اصولگرا به کسی باج ندهد؛ کسی نمی‌تواند از اصولگرایان باج بگیرد. اما طبعا بخش‌هایی نوپدید درون اصولگرایان هستند که رویکرد تند دارند. ما بخش مصر در آرمانگرایی را نفی و نقد نمی‌کنیم و حتی آنها را به دلیل روحیات ضد فساد و انقلابی‌گری تحسین می‌کنیم اما تندخویی در رفتار سیاسی را از هرکس که باشد، اصلاح‌طلب یا اصولگرا تایید نمی‌کنیم.


ضریب قدرت و توان افراطی‌ها در ساحت سیاسی کشور تا کجاست؟ قدرت عناصر این جریان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ چرا اصولگرایان سعی در غربال کردن این عناصر و این جریان ندارند؟
افراطی‌گری بعضا معلول درک نادرست از معادله زمان و نتیجه است. افراطی‌ها فکر می‌کنند که می‌توان بدون گذراندن زمان مناسب به نتایج مناسب دست یافت. شعار اینها زود و زور است. قدرت افراطیون بعضا به تحرک بسیار و اعتماد به نفس بالای آنها بر می‌گردد. البته اصلاح‌طلبان معتقدند که بخش‌هایی از حاکمیت از افراطیون حمایت می‌کنند؛ نمی‌دانم این برعهده اصلاح‌طلبان است که مستندات خود را در این زمینه ارایه کنند. ضمن آنکه افراط نوعی از رفتار است که در بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هر دو دیده می‌شود و منحصر به گروه خاصی نیست.

به نظر شما هدف تحرکات سیاسی احمدی‌نژاد و نامه‌نگاری با اوباما و سخنرانی و دیدار مردمی و استانی برای چیست؟آیا احمدی‌نژاد به دنبال ریاست‌جمهوری است؟یا به جایگاهی فراتر از ریاست‌جمهوری می‌اندیشد؟
ممکن است هدف احمدی‌نژاد از این تحرکات سیاسی انتخاباتی باشد ممکن هم هست چنین هدفی نداشته باشد. ولی آنچه مهم است این است که اصلاح‌طلبان شدیدا از تحرکات احمدی‌نژاد نگران شده‌اند؛ چرا؟آیا جایی او را از حقوق شهروندی منجمله انتخاب کردن و انتخاب شدن نهی کرده است؟احمدی‌نژاد هم مثل هر چهره سیاسی می‌تواند از حقوق خود استفاده کند. اصلاح‌طلبان به جای نگران آمدن از این و آن شدن بهتر است کمک کنند که دولتیان مشکلات مردم را حل کنند در آن صورت با جلب اعتماد مردم لزومی به این نگرانی‌ها نیست. ضمنا منظور شما از جایگاهی فراتر از ریاست‌جمهوری اندیشیدن با توجه به قانون اساسی ما به چه معناست؟!
قالیباف تا چه اندازه قدرت رای‌آوری دارد؟ آیا روی آوردن به نیروهایی که سابقه نظامی داشتند را برای نامزدی جناح اصولگرا مفید می‌دانید یا مضر؟ مدل دولت داری این افراد با روحیه ویژه‌ای که دارند از نظر شما چگونه خواهد بود؟
قالیباف امکان رای آوری دارد ولی اگر منظور شما از رای آوری، پیروزی است؛ طبعا باید همه عوامل پیروزی در نظر گرفته شود سپس تحلیل داده شود؛ اما به‌طور خلاصه باید گفت که قالیباف قابلیت‌های خوبی دارد به‌شرط استفاده درست. افرادی با سابقه نظامی هم در صورتی که شرایط قانونی را به دست آورده و قانونا امکان حضور داشته باشند؛ کسی حق حذف حقوق شهروندی آنها را ندارد مگر به حکم قانون.
به نظر شما قالیباف تمایل دارد دوباره برای انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام آمادگی کند؟
این را از آقای قالیباف یا سخنگویان حزبی ایشان بپرسید.
به عنوان یک تحلیگر و کنشگر سیاسی، شما نشانه‌های این علاقه‌مندی را در وجود آقای قالیباف می‌بینید یا نه؟
یک سیاستمدار در صورت پیدایش شرایط لازم حتما به اثرگذاری خود فکر می‌کند. اگر شرایط مهیا شود احتمال کاندیداتوری وی دوراز ذهن نیست.
به نظر شما چقدر امکان دارد که به هر دلیلی حسن روحانی تصمیم بگیرد در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت نام نکند؟
هر چیزی در سیاست احتمال دارد ولی فعلا احتمال آن بسیار پایین است.
آمدن احمدی‌نژاد به سود اصولگرایان است یا به ضرر آنان؟
آمدن یا نیامدن احمدی‌نژاد به خودش مربوط است و ما دغدغه‌ای جدی در این مورد نداریم ولی ظاهرا اصلاح‌طلبان نگران هستند.

ما که حتی امیدواریم او تایید صلاحیت شود و منتظر بازگشت احمدی نژاد هستیم. چه جریان‌ها و افرادی در جریان اصولگرا منتظر بازگشت احمدی‌نژاد هستند؟ چرا برخی از اصولگرایان مدام دم از این می‌زنند که تنها کسی که می‌تواند اصولگرایان را از بن بست خارج کند شخص احمدی‌نژاد است؟
خوب است. امیدوارم مسوولان اصلاحات هم همین شوق شما را داشته باشند. هواداران احمدی‌نژاد مشتاق بازگشت احمدی‌نژاد هستند و البته ظاهرا همان‌گونه که گفتید اصلاح‌طلبان هم به زمره هواداران حضورش پیوسته‌اند.

احمدی‌نژاد رای آور هست به نظرتان؟
احمدی‌نژاد حتما رای دارد ولی اینکه رای او برای پیروزی کفایت کند هنوز نظر‌سنجی قاطعی برای اثبات ندیده‌ام.

از بین چهره‌های امتحان پس داده اصولگرا آیا این جریان چهره‌های جدید‌تر و قابل قبول‌تری برای رقابت با روحانی دارد؟
ممکن است چهره‌هایی قابل طرح باشند ولی امکان رای آوری فاکتور مهمی است که نباید فراموش شود.

به نظر شما چرا حزبی مثل موتلفه به دنبال آن است تا با کاندیدای حزبی در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کند؟این نشان‌دهنده نارضایتی موتلفه از فرآیند اتفاقات درون اردوگاه اصولگرایی نیست؟

نمی دانم موتلفه در پی کاندیداتوری چه کسی از درون خود است؟یک زمان آقای آل اسحاق مطرح شدند؛ ولی کاندیداتوری یک عضو موتلفه را غیر از قهر که شما تاکید کردید می‌توان از موضع اعتماد به‌نفس هم دید.


پاشنه آشیل دولت روحانی کجاست؟
پاشنه آشیل دولت روحانی در ضعف دفاع از خود و فقدان استراتژی رسانه‌ای و نیز منحصر شدن کابینه در دو سه نفر وزیر فعال است؛ حداقل از منظر اطلاع‌رسانی!

203

کد خبر: 670977

وب گردی

وب گردی