باز این  چه  نوحه و چه  عزا و چه ماتم  است

این روزها حال و هوای دیگری داریم فقط کافی است دل بدهی و درخیابان های شهر راه بروی و دلت را بسپاری به پرچم های سرخ و سبز و علامت های ایستاده در کنار هیات های عزاداری .

زهره حاجیان - فقط کافی است شال و کلاه کنی و از خانه بیرون بزنی تا خنکای بیست و یکمین روز مهر ماه به جانت نریزد و همراه با هیات های عزدار به سینه بکوبی .

این روزها حال دلمان ابری است و دود اسپند ، دیگ های بزرگ غذا ناله های مداحان در سوگ سید الشهدا ،دسته های سینه زنی و ایستگاه های صلواتی تنها چند نمونه از تصاویری است که در خیابان ها و کوچه های شهر می بینم.

این نوشتار را تصاویری پر می کند که با دل همه ما آشناست از کودکی آشنا بوده و تا مرگ زیبایی این تصاویر با ما می مانند و قهرمان های آن مردم عادی کوچه و خیابان و مخصوصا کودکان و نوجوانانی هستند که تمرین مشق عشق می کنند .

تماشای عزاداری از پشت شیشه های مات

غروب که می شود دلت می گیرد این روزها صدای طبل و سنج که شهر را پر می کند دلت هوایی می شود دوست داری بروی گوشه ای بنشینی و به صداها و تصاویری که در سال فقط یک بار تکرار می شود نگاه کنی .

مریم اکبری هم دلش می خواهد اما نمی تواند دوست دارد برود گوشه ای در کنار هیات عزارداران متوسلین به قمر بنی هاشم بنشیند و دلش را بسپرد به موج غمی که از اولین روز ماه محرم به جانش ریخته .

دوست دارد بنشیند و زار زار گریه کند اما به نشستن پشت پنجره اتاق پذیرایی و زل زدن به دود سفید اسپند اکتفا می کند و آرام در خلوتش اشک می ریزد .

مریم اکبری مسن نیست اما یک حادثه او را از داشتن دو پا محروم کرده و باور کنید معلول شدن برای کسی که تا همین چند سال راه می رفته و می دویده و یکی از پاهای ثابت کوهنوردی بوده غیر قابل تحمل است .

او با اشاره به اینکه براثر تصادف قطع نخاع شده و متاسفانه از انجام فعالیت های اجتماعی باز مانده است می گوید:«با رسیدن ماه محرم دلم می گیرد و دوست دارم همراه هیات های عزاداری بیرون بروم اما این امکان برای من وجود ندارد و هر چند که از ویلچر برای حرکت استفاده می کنم اما خجالت می کشم کنار دسته دسته حرکت کنم .»

امسال پرچم سبز را من می کشم

کمی دورتر کودکان و نوجوانان با سر و صدا خیابان را سرشان گرفته اند .انگار قرار است چلچراغی بزرگ را در محله بچرخانند و این موضوع در کنار نگاه کردن به ذبح گوسفندانی که کنار هیات های مذهبی بسته اند آنها را بر سر ذوق آورده است .

نیما جلیلوند در مقطع اول راهنمایی درس می خواند او با اشاره به اینکه محرم های هر سال را دوست دارد می گوید:«من دوست دارم روزی بتوانم چلچراغ بکشم و کمربندش را نشان می دهد. اسمش هیکلی است و به زحمت توانستم پدرم را راضی کنم که برایم بخرد پدر و مادرم اعتقاد دارند که می توان نوع دیگری هم عزادرای کرد اما من دوست دارم چلچراغ بکشم .»

آرش غیاثوند 9 ساله هم به عشق حمل پرچم سبز هیات و در کنارش دیدن کشته شدن گوسفندان در زیر پای هیات آمده

است .

آرش می گوید :«با اینکه می ترسم و دلم می سوزد اما باز نگاه می کنم.

بفرمایید نذری

این روزها همه خیابان های اصلی و فرعی شهر ها شلوغ است اما برخی از خیابان هاشلوغتر است خیابان هایی که مساجد و تکایای بزرگ و مطرح در آن واقع شده و یا به ارگان ها و سازمان های حمایتی نزدیکتر هستند .

صدای خسته مردی که با حالتی شبیه به فریاد مصیبت امام را زمزمه می کند وقتی با صدای طبل و سنج آمیخته می شود ناله از هر دل بلند می شود . با خودت زمزمه می کنی : باز این چه شورش است که در خلق عالم است/باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است.

و زنی با سینی شیر و کیک نزدیک می شود .نامش مینا سهرابی است و نرس بیمارستان .

او می گوید :«پدرم از یک تصادف وحشتناک جان سالم به در برد و از همان سال نذرمان که شیرو کیک است ادا می کنیم.»

گرمی شیر سفید به جان عزاداران می ریزد و برای بانی دعا می کنند . این رسم همه هیات های عزادار است .

اینجا مرکز نگهداری از سالمندان است

امسال بنرهای بزرگ نصب شده در خیابان ها رنگی تر شده اند و سرخی شان بیشتربه چشم می آید .

تصویر مداحان و سخنرانان هم چاپ شده و با دیدن و خواندن بنرها می توانی حساب کنی که کدام سخنران و مداح در دهه اول یا دهه های بعد در کدام هیات می خوانند و می توانی برنامه ات را با برنامه های هیات ها هماهنگ کنی .

اما کسی چه می داند افرادی هم هستند که در همین حوالی دلشان را می سپارند به خاطرات قدیمی و صندلی شان را می گذارند در بالکن بزرگ مرکزی که سال هاست مهمان آن خانه اند و به صدای نوحه سرایی عزادارنی که بیرون خانه بر طبل می کوبند گوش می کنند .

اینجا در مرکز نگهداری سالمندان ابن سیناست که اول بلوار لاله قرار دارد و شب تاسوعا و روز عاشورا می آیند و روی صندلی هایشان می نشینند و با دیدن دسته های عزاردار یاد ایام جوانی می کنند و برای مصیبتی که بر سر اهل بیت پیامبر آمد اشک می ریزند .

عزاداری آنها شاید کمی متفاوت تر باشد .پیرمردان و زنان مسن در دلشان عزارداری می کنند و گاه به زحمت دستان نحیف و استخوانی شان را آرام بر سینه می کوبند و شانه هایشان می لرزدو صدایشان در نمی آید و آرام گریه می کنند .

باور کنید یا نه عده ای هم هستند که در گوشه ای می نشینند و در خلوت خود عزاداری می کنند .آنها افراد تنهایی هستند که زندگی شان را با شعر و مطالعه می گذرانند و در خلوت با زمزمه 12 بند محتشم عزاداری می کنند.

نام این بلده چیست ؟

ورود امام حسین به سرزمین کربلا: روز پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری قمری .

در مقتل ابى اسحاق اسفراینى آمده است که : امام علیه ‏السلام با یارانش حرکت مى ‏کردند تا به بلده ‏اى رسیدند که در آنجا جماعتى زندگى مى‏ کردند ، امام از نام آن بلده سؤال کردند .

پاسخ دادند : " شط فرات " است. حضرت فرمود : آیا اسم دیگرى غیر از این اسم دارد ؟

جواب دادند : " کربلا " .

پس گریست و فرمود : این زمین ، به خدا سوگند زمین کرب و بلا است ! سپس فرمود : مشتى از خاک این زمین را به من دهید ، پس آن را گرفته بو کرد و از گریبانش مقدارى خاک بیرون آورد و فرمود : این خاکى است که جبرئیل از جانب پرودگار براى جدم رسول خدا آورده و گفته که این خاک از موضع تربت حسین است ، پس آن خاک را نهاد و فرمود : هر دو خاک داراى یک عطر هستند !

دعاى امام حسین علیه ‏السلام

امام علیه ‏السلام فرزندان و برادران و اهل‌بیت خود را جمع کرد و بعد نظرى بر آنها انداخت گریست و گفت : خدایا ! ما عترت پیامبر تو محمد صلى الله علیه و آله و سلم هستیم ، ما را از حرم جدمان راندند ، و بنى امیه در حق ما جفا روا داشتند . خدایا حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان .

105

کد خبر: 685585

وب گردی

وب گردی