به گزارش ایسکانیوز، للاند استنفورد که در نیویورک بدنیا آمده بود و به مطالعه در رشته حقوق پرداخت، موفق شده بود به مناصب مهمی در حزب جمهوریخواه دست یابد. او که موفق شده بود به منصب فرمانداری کالیفرنیا دست یابد، تصمیم گرفت وارد راهی شود که رویاهای بسیاری از آمریکاییهای قرن هجدهم را محقق میساخت.
او برای یافت و استخراج طلا به سمت غرب آمریکا حرکت کرد. استنفورد همچون بسیاری از ثروتمندان آمریکا در سال 1876 و دقیقا یک قرن پس از استقلال آمریکا، تصمیم گرفت تا به استخراج طلا بپردازد. تصمیمی که او را از یک فرماندار، به تاسیس کننده یک شهر تبدیل کرد. این فرماندار سابق کالیفرنیا 650 قطعه زمین از رانچو سانفرانسیسکوچو خریداری کرد. این سرمایهگذاری او چنان موفقیت آمیز بود که بعدها 8000 قطعه زمین دیگر نیز خریداری کرد.
به مرور شهر کوچک او پدیدار شد و درختی که به درخت بلند شهرت داشت و در کنار بانک سانفرانسیسکو قرار داشت، تبدیل به نماد دانشگاهی شد که او بعدها در این سرزمین تاسیس کرد.
للاند و همسرش دارای یک فرزند بودند. پسری که در 15 سالگی و در سفر به ایتالیا درگذشت و غم از دست دادن او استنفورد پیر را به فکر راهی برای زنده نگاه داشتن نام او کرد.
این فرماندار سابق نیویورک تصمیم گرفت تا با تاسیس محلی برای تحصیل نوجوانان و جوانان، هم از جوانان شهر خود حمایت کند و هم نام فرزند خود را زنده نگاه دارد. محلی که یک مدرسه فنی، یک دانشگاه و در عینحال یک موزه برای آموزش نوجوانان و جوانان شهر باشد.
او که اینکار را از صمیم قلب و با میل باطنی انجام میداد، تصمیم گرفت تا با دیدار از دانشگاه هاروارد، امآیتی، دانشگاه کرنل و دانشگاه جانز اطلاعات کافی برای چگونگی تاسیس این مدرسه و دانشگاه کسب کند و با اطلاع از اصول کافی برای تاسیس و گسترش دانشگاه، به انجام اینکار بپردازد.
او در دورانی که دانشگاههای آمریکا زیر نظر تشکیلاتهای مذهبی و فقط مخصوص مردان بود، دانشگاه مختلط استنفورد را در کالیفرنیا تاسیس کرد.
درهای دانشگاه استنفورد در سال 1891 و پس از 6 سال ساخت و ساز و برنامهریزی گشوده شد و پیش بینی روزنامه نیویورک که ادعا می کرد "کنفرانس روز تاسیس این دانشگاه برای سنگهای مرمر و با نیمکتهای خالی برگزار خواهد شد" به سرعت رد شد. 555 مرد و زن با ثبتنام در این دانشگاه نشان دادند تلاشهای للاند بیهوده نبوده است.
اولین رئیس این دانشگاه، دیوید استار جوردن فارغ التحصیل دانشگاه کرنل بود که با ترک صندلی ریاست دانشگاه ایندیانا به ماجرایی در غرب پرداخت و حاضر شد ریاست دانشگاهی که قرار بود یاد نوجوانی 15 ساله را زنده نگاه دارد بپیوندد.
این دانشگاه که به وسیله للاند استنفورد تاسیس شده بود و به پشتوانه داراییهای این مرد ثروتمند نیازی به کسب درآمد نداشت، در سال 1893 با حادثهای پیشبینی نشده مواجه شد. مرگ استنفورد پیر چالشی مالی برای این دانشگاه بود. با اینکه مسئولین این دانشگاه موفق به مرتفع ساختن این مشکل شدند، ویرانیهای حاصل از زلزله 1906 مشکلات استنفورد را بیشتر کرد.
اما مشکلات این دانشگاه زمانی به اوج رسید که جنگ جهانی دوم آغاز شد. مشکلات اقتصادی حاصل از جنگ جهانی دوم در آمریکا، باعث افزایش فشار بر دانشگاه شده بود. اما دانشگاه استنفورد با سرسختی خاصی جلو آمد و با ریاست فدریک ترمن دست به کاری تاریخی زد و سیاست تازهای اتخاذ کرد. این سیاست که امروزه در بریتانیا به سیاست بال چپ تهاجمی شهرت دارد، نوعی فرار رو به جلو تعریف میشود. به موجب اتخاذ این سیاست، دانشگاه استنفورد که از پشتوانه علمی مناسبی برخوردار بود، وارد فاز کارآفرینی شد و دره سیلیکون را برای اینکار برگزید. این خلاقیت نهتنها مشکلات اقتصادی دانشگاه را حل کرد و آن را تبدیل به یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان کرد، بلکه دره سیلیکون را تبدیل به یکی از مهمترین مراکز صنعتی جهان نمود. این دره که امروز یکی از مدرنترین مراکز صنعتی جهان را در خود دارد، در رشد اقتصادی آمریکا نیز نقش برجستهای داشته است.
حضور فدریک لاو اولمستد، معمار مشهور آمریکایی که بعدها طراح پارک مرکزی نیویورک شد، با حضور در این دانشگاه و پایهگذاری بخش معماری دانشگاه استنفورد، باعث شد تا این رشته از سالهای ابتدایی تاسیس این دانشگاه تا امروز، برترین رشته آن در جهان شود.
دانشگاه استنفورد براساس اصول مناسب و تجربه دانشگاههای مهم تاسیس شد و با سرسختی خاصی توانست بر مشکلات پیشروی خود فائق آید. امروزه این دانشگاه از نظر سطح علمی سومین دانشگاه برتر جهان محسوب میشود.
303/300