یادداشتی از رسول ملاقلی پور در دهمین سالمرگش/ امیدوارم کسی که این متن را می خواند شاکی نشود

علی ملاقلی پور، فرزند رسول ملاقلی پور یادداشتی از پدر را در صفحه شخص خود منتشر کرد.

به گزارش ایسکانیوز، علی ملاقلی پور فرزند رسول ملاقلی پور، فیلمساز ایرانی است که ده سال پیش درگذشت، علی ملاقلی پور یکی از یادداشت های پدر را به مناسبت دهمین سال درگذشت او در اینستاگرام، منتشر کرد. او نوشت:

سلام اسم من رسول است. رسول ملاقلی پور. همان که گه گاهی اگر روی خوش نشانش بدهند فیلم می سازد. در حال حاضر کار دیگری بلد نیستم. چون کسی که پای خط راه آهن بزرگ شده باشد و یا جوادیه و یا آن دور و بر ها خیلی شانس بیاره و وضع پدرش خوب باشد، اگه مهندس و دکتر نشود و یا پستی گیرش نیاید، خیلی شانس بیاورد یک زیر پله کوچک گیرش میاید. آنوقت دور و بری ها هم اگر کمکش بکنند، یکی منقل بیاورد، یک نفر هم یونولیت جایخی و اگر پدر زن مهربانی هم داشته باشد و یکی دو تا صندلی کهنه هم به او بدهند و مادر زنش هم یک بادبزن و یک میز تاشو ارج، سرهم میشود یک مغازه جیگرکی! البته یک رادیو دوموج توشیبا هم می خواد.
خب حالا چند دست دل و جگر و یک مشت خوش گوشت و یک چند مترهم روده، بعد هم بایست صبر بکند سر شب بشود، چند تا مست گشنه که از کافه انداختنشان بیرون با چند نفر نعشه، مشتریهای سر شبش بشوند... خدا بیامرزدت اصغر جگرکی خیابان قلعه مرغی، هنوز صدای آواز داود مقامی و که می خواند توی گوشم است.(در دل خاری در صحرا... کرده مکان مرغ زیبا... بی خبر از قهر عالم ...) خدا رحمتت کند داود مقامی...
همه جگر فروشی ها عاشق داود مقامی بودن چون خدا بیامرز سلاخ بود !
دم غروب از گشنگی چشمم می افتاد به دود جگر فروشی اصغر آقا که توی منقلش لای ذغالها یک تکه دمبه می انداخت که دودش شبیه دود چپق عمه خدابیامرزم پسته خانم بود.
اون روزها اگر یک ریال گیرم میامد ده شاهی آن را میدادم یک تکه بربری خشخاشی لب سوز، ده شاهی بقیه را جغور بغور می خریدم. اگه اصغر آقا خدا بیامرز سر کیف بود یک لبه کفگیر بیشتر میداد و نون بربری را توی آن چرب و چیلی ته دیگ فرو میکرد...
همه دنیای آن روزگارم همان یک تکه نان بربری لب سوز و بود و آن یک تکه جغور بغور... حالا همان بچه لب خط که وضع بابای خدا بیامرزش اصلا خوب نبود، قسمتش شد که فیلم بسازد. ولی عشقش هنوز نوشتن است. راجع به آنهایی که گرسنه بودند و گرسنه هستند و آرزویشان یک تکه بربری است و یک لبه اضافه کف گیر جغور بغور...نه یک تکه چیزی که به آن می گویند پیتزای پپرونی!
الان هم همان پسر لب خط می خواد فیلم جدیدش رو شروع بکند. امیدوارم کسی که این متن را می خواند شاکی نشود. به هر جهت حرفهای بچه لب خط راجع به بچه های لب خطه. خب خیلی از همان بچه های لب خطی که چشمشان دنبال یک سیخ جگر رو و یک کفِ دست بربری بود، وقتی جنگ شروع شد آنها هم رفتند. البته همه آنها گرسنه نبودند. بعضی از آنها مثل من بودند. اما من جگر و دلِ گنده آنها را نداشتم.
حالا یاد آنها همیشه با من است. روحشان شاد. دمشان گرم.
به گزارش ایسکانیوز، رسول ملّاقلی‌پور، ۱۷ شهریور ۱۳۳۴ در تهران چشم به جهان گشود و ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ از دنیا رفت. او کارگردان، تهیه‌کننده و فیلم‌نامه‌نویسی بود که توانست با فیلم «پرواز در شب»، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از جشنواره فجر دریافت کند پس از فوت ملاقلی پور نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر برای یک عمر فعالیت به خانواده او اهدا شد .
دریافت کننده: معصومه رضا/ تایید کننده: سلیمی
501500

کد خبر: 737239

وب گردی

وب گردی