به گزارش ایسکانیوز سال گذشته دختر جوانی به نام ملیکا با ظاهری آشفته به اداره پلیس مراجعه کرد و گفت: در راه بازگشت به خانه سوار ماشین پرایدی با شیشههای دودی شدم. در صندلی جلو ماشین نشسته بودم ناگهان در میان راه، امیر، راننده ماشین مسیر را تغییر داد. به او گفتم مسیر را اشتباه میروی؛ در پاسخ گفت نگران نباش کمی جلوتر باز به مسیر اصلی باز میگردیم. ناگهان از پشت صندلی من خوابیده شد و افشین از پشت چاقو را بر گردن من قرار داد. خیلی ترسیده بودم. هنگامی که سوار ماشین شدم، اصلا متوجه افشین نشدم. التماس کردم من را رها کنند و به آنها گفتم هرچه دارم به شما میدهم؛ اما آنها به حرفهای من توجهی نکردند و به من تعرض کردند و بعد از چند ساعت من را از ماشین پیاده کردند. هنگام پیادهشدن امیر به من ابراز علاقه کرد و شماره تلفن خود را به من داد. مأموران با شنیدن حرفهای ملیکا به او گفتند با امیر تماس بگیرد و او را به سر قرار بکشاند. بهاینترتیب، هنگامی که امیر به سر قرار با دختر جوان آمد، مأموران وارد عمل شدند و امیر را دستگیر و بازجویی کردند.
امیر به مأموران گفت: شغلم مسافرکشی است. آن روز با یکی دیگر از دوستانم به نام افشین بودیم که چشممان به ملیکا افتاد و تصمیم به این کار گرفتیم. برای همین ملیکا را بهعنوان مسافر سوار کردم. افشین که در عقب ماشین خود را مخفی کرده بود، هنگامی که مسیر را تغییر دادهام، صندلی ماشین را خواباند و با چاقو ملیکا را تهدید کرد. مأموران پس از اعترافات امیر متوجه شدند او یکبار دیگر نیز با یکی دیگر از دوستانش به نام فرهاد دست به چنین کار شیطانی زده است.
بهاینترتیب، با توجه به اعترافات امیر و دو همدست دیگرش و شکایت دو زن جوان و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواستی علیه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشت دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. پس از انجام تشریفات قانونی، شاکیان به ترتیب در برابر قضات قرار گرفتند و از دادگاه درخواست مجازات متهمان را کردند. پس از آن امیر در برابر قضات قرار گرفت و بار دیگر در دادگاه روز حادثه را همانطور که قبلا گفته بود، تعریف کرد و گفت: از کارم پشیمانم. با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.
دریافت کننده و انتشار دهنده : زهره حاجیان
700700