هر یک از ما به عنوان عضوی از یک خانواده چه کارهایی انجام میدهیم تا بالاترین کیفیت زندگی در کنار کمترین هزینه را داشته باشم؛ کیفیت زندگی میتواند شامل: تغذیه، لباس و مسکن باشد و مهمتر از اینها رشد روحی و روانی، پیشرفت کاری و درسی و باز از اینها مهمتر داشتن آرامش و امینت در کنار کسانی که با آنها اختلاف سلیقه داریم، به هم اعتماد میکنیم و حتی میتوانیم به هم عشق بورزیم. برای رسیدن به این کیفیت زندگی چگونه از هزینهها کم کنیم. راهها بسیارند میتوانیم سختترین راهها را انتخاب کنیم؛ خشونت بورزیم، قهر کنیم، تندخویی کنیم، ترس ایجاد کنیم، از میدان بدر شویم و یا بدر کنیم...
وطبق تجربه اکثر ما، این راهها شاید در کوتاه مدت محیطی «آرام» به وجود آورد، اما در ادامه به از هم پاشیدگی خانواده و یا وازدگی افراد آن میانجامد.
در کنار هم بودن و رشد کردن نیاز به همدلی و همدردی دارد به بخشش و گفت و گو. هیچ رشدی در تنش و ترس به بار نمینشیند به خصوص وقتی پای جامعهای به مراتب بزرگتر در میان باشد با تمام پیچیدگیها و تنوع در افکار و اندیشههایش.
ما با طنابی از سرنوشت مشترک در یک کشتی در دریایی پرتلاطم به سوی مقصدی که هر کس تعریفی از آن دارد سواریم. برای رسیدن به ساحل سلامت نیاز به شنیدن و شنیده شدن داریم، تحمل داشته باشیم و در خلوت کلاهمان را قاضی کنیم و راهی برای همزیستی بیابیم. بیتوجهی به گروهها و افراد مخالف در جامعه به مرور آنها را به جایی میرساند که چوب شوند لای چرخ توسعه و پیشرفت. استفاده از توان تمام افراد جامعه، یعنی کمترین هزینه برای بهترین اهداف رشد و توسعه و این مهم صورت نمیگیرد جز با همدلی، بخشش اشتباهات، تحمل و گفتگو با همه افراد (نمایندگان فکری) و گروههای جامعه.
فرد محترم و نامحترم نداریم، همه دارای حق بیان افکارشان را دارند تا مورد قضاوت جامعه قرار گیرند. جامعه فرزند عزیز کرده و فرزند خوانده ندارد.
همه حقوقی مساوی در برابر قانون دارند و دهانی برای گفتن و گوشی برای شنیدن. معتقد باشیم این خانه همه ماست و قبالهاش را به نام همه ما زدهاند.
*دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه علوم تحقیقات داشگاه آزاد اسلامی
منتشر کننده : زهره حاجیان
700700