چند داستان از پیام لاریان/خشونت تم نیست. مفهوم است

پیام لاریان نوشت:خشونت تم نیست. مفهومه. اما مفهومی که در همه چیز هست. خشونتی که می تونه نه به اشکال آرکئوتایپی و نه به تعاریف مدرن، که به اندازه ی یه سری اشکال جدید تو جامعه ایجاد و انتشار پیدا کنه. خشونتی که بخندونتت. خشونتی که به گریه ت بندازه. خشونتی که تو رو عاشق کنه. خشونتی که مهربونت کنه و خشونتی که...

به گزارش ایسکانیوز، در یادداشتی که پیام لاریان در اختیار ایسکانیوز قرار داده است، آمده:
داستان اول
صبح 1 اسفند، خبردار شدم که بعد از مدتها که تو نوبت اجرای ایرانشهر بودم، می تونم فروردین اجرا برم. معطل نکردم. زنگ زدم به سعید حسنلو که سعید، پا هستی یه کار سخت کنیم؟ گفت بزن بریم. پس وقت تلف نکردیم. مواد لازم همون اول کار 12 تا بازیگر بود که باید تو این تایم زندگیشونو می ذاشتن زمین و می اومدن. همه رو که جمع و جور کردیم شد 4 اسفند. حالا باید تا جای ممکن نمی خوابیدیم. غذا نمی خوردیم. می رفتیم تو پلاتو و تمرین می کردیم. چاره ای هم نداشتیم. یه نمایش رو که آماده نمی کردیم. باید 5 تا نمایش آماده می شد. زحمت 5 تا نمایش مجزا که هر کدوم یه بخشی از زندگیمون باید می شد. واسه همین کفش آهنی پوشیدیم.
داستان دوم
قصه گفتن خیلی سخته. قصه ی درست گفتن سخت تر. به خصوص تو ما ایرانیا که همه چیمون داره می شه مونولوگ. تئاترمون مونولوگه. خودمون شدیم مونولوگ. گفتمانمون هم شده مونولوگ. حالا باید داستان بگی. یه کتاب داستان کوتاه دستت بگیری و بشینی واسه همه قصه بگی. تو این روزگار بی حوصلگی که هیچکی حوصله شنیدن نداره. همه میخوان حرف بزنن فقط. پس چاره ای نیست. باید خوب قصه بگی. وگرنه اولین کسی که می بازه تماشاگر نیست که وقت و پولشو هدر دادی. خودتی که باختی. بدجوری باختی.
داستان سوم
خشونت تم نیست. مفهومه. اما مفهومی که در همه چیز هست. خشونتی که می تونه نه به اشکال آرکئوتایپی و نه به تعاریف مدرن، که به اندازه ی یه سری اشکال جدید تو جامعه ایجاد و انتشار پیدا کنه. خشونتی که بخندونتت. خشونتی که به گریه ت بندازه. خشونتی که تو رو عاشق کنه. خشونتی که مهربونت کنه و خشونتی که... خشونت یک مفهوم عام و خاصه که با انسان متولد شده. با انسان زندگی کرده. اما با انسان نمی میره. آدم از لحظه تولدش با مفهوم خشونت همراهه. لحظه ی مرگش هم آخرین خشونتیه که در حقش روا می شه. بنابراین، چه چیز بهتر از پرداختن به این مفهوم. آنالیز این مفهومه که به شخصه بهم انگیزه می ده تا بنویسم و کار کنم.
داستان چهارم
تجربه کار به یه گروه همدل، یه گروه بی نظیر، شیرین تر از هر چیزیه که تو دنیا تجربه ش کردم. وقتی کنارت کسایی هستن که با همه وجود می خوان بهت کمک کنن، بزرگترین قوت قلبه. هیچوقت در دنیا هیچ کاری شکل نمی گیره مگه اینکه همه بخوان اون کار انجام بشه. اما اینکه چه جور انجام بشه، از همه چیز مهمتره. یه گروه داشتیم که همه جوره کنارمون ایستادن. حال کردیم و ایشالا حال خوبمون تا آخر ادامه پیدا کنه.
داستان پنجم
هیچ حال خوبی بدون تماشاگر ممکن نیست. ما خیلی سختی کشیدیم تا اینجا که قراره از 17 فروردین نمایش «...و چند داستان دیگر» رو ببریم رو صحنه. تا کمر خم می شیم واسه کسایی که بیان و زحمت ما رو ببینن. این نمایش می تونه تبدیل به داستانهایی بشه که هرکی یه بخششو تو زندگیش حس کنه، می تونه هم اینجوری نباشه. اما یه چیز غیرقابل بحثه. اینکه ما کاری رو ساختیم که دوسش داریم. بهش اعتماد داریم و امیدواریم جلوی کسانی که می بیننمون، سرافکنده نباشیم.
پس وعده دیدارمون تو سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر. اول سالی که ایشالا واسه همه مون سال فوق العاده ای باشه. سال عزیز من. سال خروس.

پیام لاریان/ آخرای سال نود و پنج

کد خبر: 741333

وب گردی

وب گردی