به گزارش ایسکانیوز به نقل از روزنامه اعتماد ، بر اساس چنین رویکردی، سال جاری از سوی سازمان بهداشت جهانی، کمک به مبتلایان افسردگی نامگذاری شده است؛ اختلال روانی شایعی که تمام جوامع و تمام گروههای سنی را در بر میگیرد. برابر آمارهای منتشره، حدود ٢٠ الی ٢٥ درصد جمعیت دنیا از بیماری افسردگی رنج میبرند و برابر گزارشهای جهانی و تجربیات کسب شده، بلاهای ناگهانی مثل زلزله، سیل، جنگ و تغییرات اقتصادی و اجتماعی سریع، بهشدت گسترش و تعمیق افسردگی در سطح جامعه دامن میزند. در این راستا، این روزها شاهد هستیم که به دلایل گوناگون، از جمله آثار و پیامدهای تحریم، سیاستهای غلط اقتصادی با وجود تلاشهای مثبت دولت در سالهای اخیر، روند رشد پایین اقتصادی، پایین بودن سرمایهگذاری در کشور، رکود و تورم حاکم در سالهای اخیر و به طور کلی، غبارآلود بودن فضای کسب و کار، رونق شاخصهای اقتصادی و به تبع آن، رونق اشتغال با معضل جدی مواجه شده و در آغازین روزهای سال جدید، با وجود تدابیر اندیشیده شده توسط دولت برای تحرک کارگاهها و کارخانجات کوچک و متوسط، بخش قابل توجهی از کارگران، کار خود را از دست دادهاند و به خیل بیکاران پیوستهاند.
این بیکاریهای گسترده در مقطع کنونی، به ویژه بهطورناگهانی و از همه مهمتر، بدون وجود زیرساختهای حمایتهای اجتماعی کافی، استرسها و شوکهایی غیرقابل جبرانی را بر اعصاب و روان نیروی کار برجای میگذارد و همین امر، علاوه بر اینکه دامنه بیماریهای روانی و افسردگی را در نیروی کار گسترش میدهد، موجب ناهنجاریهای اجتماعی و خانوادگی و گاهی ارتکاب به خودکشیهای خسارتباری میشود که آثار و پیامدهای این ناهنجاری، تا سالها بر این اقشار و خانوادهها سایه سیاه میافکند. گرچه امروز، با پیشرفت علم و دانش و درمانهای پیشگیرانه، در صورت حاد شدن افسردگی، متخصصان این حرفه در این کارزار وارد میشوند که البته هزینههای سنگینی را هم متوجه دولتها و خانوادهها میکند اما مهمترین راه علاج برای مبارزه با افسردگی در طبقه کارگر و مولد، توجه به این بایستهها توسط مسوولان و نظامهای تصمیمگیری در کشور است.
١- تشکلهای صنفی کارگری باید با تاکید بر اصلاح قانون کار، به نحوی فعالیتهای خود را در چارچوب مقاولهنامههای سازمان بینالمللی کار پایهریزی کنند که نتیجه آن، برخورداری از فراگیری، مقبولیت و مشروعیت لازم باشد و از این بابت بتوانند قدرت چانهزنی خود را در مقابل کارفرمایان و دولت به نحوی بالا ببرند تا بتوانند از حقوق نیروی کار و اصلاح رویههای غلط حاکم بر روابط کارگر و کارفرما جلوگیری کنند.
٢- خط مقدم اخراج نیروی کار بهطورطبیعی، کارگران ساده و غیرماهر هستند. لذا لازم است تشکلهای صنفی با کمک مراکز آموزش فنی و حرفهای و کارفرمایان، سطح مهارتهای فنی کارگران را ارتقا داده تا با کسب تخصص و مهارتهای روز بتوانند مشاغل خود را حفظ و ارتقا دهند. اقدامی که در کشورهای صنعتی و توسعه یافته از اولویت بالایی برخوردار است و همین مساله بهشدت از استرس نیروی کار ناشی از ترس در اخراج میکاهد.
٣- مطابق قانون کار و سازمان تامین اجتماعی، تمامی کارگران باید به صورت اجباری بیمه شوند. در این صورت به هنگام اخراج نیروی کار، آنها میتوانند از مزایای بیمه بیکاری برخوردار شوند. گزارش سازمان تامین اجتماعی حکایت از آن دارد که با وجود اجباری بودن بیمه کارگران، نزدیک به ٣٠ درصد کارگاهها از بیمه کردن کارگران خود به صورت فردی یا جمعی خودداری میکنند.
٤- از سوی سازمان تامین اجتماعی و سایر مراکز درمانی وابسته به دولت، باید کلینیکهای رواندرمانی، ایجاد شده و علاوه بر آنکه نیروی کار به طور سیستماتیک تحت معاینات ناشی از بیماریهای حرفهای و شغلی قرار میگیرد، بیماریهای ناشی از اعصاب و افسردگی نیز به طور ویژه مورد توجه این مراکز باشد.
دریافت کننده :سولماز ظریفی/ انتشار دهنده : زهره حاجیان
704/700