زهره حاجیان - زن شاید وقتی به پیشنهاد پزشک با پیادهروی میکرد و دور تا دور پارک بانوان نرگس را با قدمهای کوتاه راه میرفت کلینیک گل و گیاه را دیده بود اما فکر نکرده بود در این مرکز چه میکنند و چه خدماتی ارائه میدهند.
فقط یکبار مراجعه «صغری افشاری» به کلینیک کافی بود تا با کلاسهای رایگان مرکز آشنا شود و نحوه گلابگیری و تهیه انواع عرقیات گیاهی را بیاموزد هر چند او هم مانند دیگر زنانی که به کلینیک گل و گیاه مراجعه می کردند از خودش می پرسید که آیا پس از آموختن این کار بازاری برای فروش محصولات پیدا خواهد کرد ؟ و یا در حالت خوشبینانه تر آیا می تواند کارآفرین شود و هزینههای زندگیشان را از این راه تأمین کند؟
به دوش کشیدن سختیها
صغری افشاری تنها یکی از بیش از 2میلیون زن سرپرست خانواری است که با از دست دادن همسرش سختیهای زندگی را به تنهایی به دوش میکشد. به این سختی اضافه کنید نگهداری و مراقبت از پسر جوانش که ضایعه نخاعی شده و از 15 سال پیش ساکن تخت بلند و تمیز خانه است. خانه شماره 12 کوچه باقری در خیابان رجایی قدیمی به نظر میرسد، اما به غایت تمیز و مرتب است، از آن خانههایی که قدیمیها میگفتند روغن بریز و جمع کن. ۲ اتاق تو در تو و یک آشپرخانه اوپن همه فضایی است که زن در اختیار دارد. عطر تازه نعناع در اتاق پیچیده و نشان میدهد خانم خانه در حال گرفتن عرق نعناست. اما خانم افشاری مانند بسیاری از زنانی که این هنر را آموختهاند نمیتواند دستگاه عرقگیری بخرد و مجبور است بر اساس درسهایی که از مربیان در کلینیک گلوگیاه منطقه آموخته به شکل سادهتری و با استفاده از قابلمه و سنگ و کاسه، عرق نعناع را در بیاورد.
تقویت روحیه و آرامش برای زنان سرپرست خانوار ضروری است
از کجا متوجه شدی که دورههایی برای آموختن این فن هست؟ من میپرسم و خانم خانه با لبخند همیشگی میگوید: «هر روز برای اینکه از دست و پا نیفتم به پارک میروم تا پیادهروی کنم. یک روز دخترم زهرا پیشنهاد داد سری به کلینیک گل و گیاه پارک بانوان بزنم. من هم رفتم و با مربیان و خانمهایی که برای استفاده از کلاسها میآمدند آشنا شدم. فهمیدم که کلاسهایی برای آموزش تهیه و تولید عرقیجات گیاهی برگزار میشود و از سر کنجکاوی در کلاسها شرکت کردم. الان علاوه بر بهتر شدن وضعیت روحیام، نحوه تهیه عرقهای گیاهی را یاد گرفتهام و در خانه کار میکنم.»
تغییر نگاه و تقویت روحیه و آرامش برای زنانی که کنار اسمشان نوشته شده زن سرپرست خانوار، ضروری و لازم است و وجود کلاسها و دورههایی که آنها را از کسالت و خستگی و گاهی ناامیدی و افسردگی نجات دهد یکی از نیازهای جامعه است.
از عرق نعناع تا عرق زیره و دارچین
اگر پای درددل زنان سرپرست خانوار بنشینی هر کدام در کنار نیاز به کار و داشتن
در آمد، احتیاج به تجدید روحیه و شاد بودن دارند و شرکت در کلاسها و دورههای آموزشی و ورزشی و تفریحی میتواند آنها را به ادامه زندگی و تحمل شرایط سخت زندگی امیدوار کند.
افشاری درباره روش تهیه عرق نعناع در خانه بدون داشتن دستگاه میگوید: «هر کیلو نعناع نیاز به دو پارچ آب دارد. باید بعد از شستن دقیق نعناعها یک سنگ درون قابلمه بگذاریم و دور تا دور آن را نعناع بچینیم و آب روی آن بریزیم. یک کاسه هم روی سنگ میگذاریم و...»
این جملهها را بهصورت عملی هم نشان می دهد و شیشهای دستمان میدهد. عطر عرق نعناع ریههایمان را پر میکند. میگوید درد و ورم معده را به سرعت خوب میکند و اضافه میکند: «در کنار عرق نعناع، عرق مرزه و انواع سبزیها و مواد خشک مانند گل سرخ، زیره، مارچوبه، دارچین و... را میتوان گرفت با این تفاوت که باید مواد خشک را 24 ساعت قبل خیس کرد.»
حافظ و فردوسی و سعدی؛ مهمانان هر روز خانه
گوشهای از اتاق خانه، سعید، پسرش، در سکوت روی تخت دراز کشیده و به حرفهای ما گوش میکند و گاهی لبخند میزند. دور تا دور دیوار پر است از تصاویری از فردوسی و شعرهایی با خط خوش از شاهنامه. روی رف خانه پر است از کتابهای شعر و رمان و داستان.
مادر میگوید: «سعید عاشق شعر است. ساعتها اشعار فردوسی، حافظ، سعدی و... را میخواند و خودش هم شعر میگوید.»
او میگوید: «15سال از صبحی که از خواب بیدار شد و گفت دستم درد میکند و دستش بیحس شد میگذرد. تا زمانی که پدرش زنده بود با کمک هم از او نگهداری میکردیم و پس از فوت همسرم در سال 93 بیشتر کارهایش را من انجام میدهم و البته پسر دیگرم وحید هم کمک میکند.»
خانهای که خانواده خانم افشاری در آن زندگی میکنند استیجاری است. پسرش وحید و همسرش در طبقه بالا زندگی میکنند و مادر و سعید در طبقه پایین. دختر خانواده زهرا هم که ازدواج کرده و رفته پی زندگیاش، اما هر روز به مادر و سعید سر میزند.»
زنی هنرمند و البته با برنامهریزی دقیق
زهرا، دختر خانواده، میگوید: «مادرم هنرمند است و بسیار به تمیزی و نظافت اهمیت میدهد. برای هر ساعت از زندگیاش برنامه دارد و با برنامهریزی دقیق میتواند هم به کارهای منزل برسد، هم به برادرم سعید رسیدگی کند و هم به کارهای بیرون از خانه و پیادهروی بپردازد. زمانهای بیکاریاش را تابلو فرش میبافد و آشپزی میکند و انواع کیکها و شیرینیها را میپزد.» ا
ین درحالی است که بسیاری از زنان و دختران ما اگر تنها یکی از این کارها را انجام دهند ابراز خستگی میکنند. واقعاً چرا قدیمیترها از کار کردن زیاد خسته نمیشدند؟
افشاری در پاسخ به این سؤال ما میگوید: «قدیمها مردم تحرک داشتند و با اینکه امکانات و وسایل زندگی و وسایل ارتباطجمعی کم بود، اما مردم سلامت و شاد بودند. این روزها حتی برخی از زنان خانهدار تنبلی میکنند و برای خرید روزانه خود بیرون نمیروند و ترجیح میدهند به بقالی سر کوچه زنگ بزنند و شاگرد مغازه اجناس را به در خانه آنها بیاورد. این واقعاً اتفاق خوبی نیست.»
کاش میتوانستم عرقیات گیاهی را بفروشم
صغری افشاری بعد از ازدواج از اسدآباد همدان به تهران میآید و در محله افسریه و پشت پادگان ساکن میشود. در سالهای جنگ تحمیلی موشک به خانهشان میخورد و دچار موج گرفتگی میشود. از سال 67 به محله شهرک ولیعصر(عج) میآیند و همینجا ماندگار میشوند، اما سختیهای زندگی و مرگ همسر و بیماری فرزند باعث شده که نتوانند خانهای بخرند و همچنان مستأجر هستند. او مانند همه زنان سرپرست خانوار آرزو دارد بتواند پیشهای را پیشه کند و بتواند درآمدی داشته باشد، حتی همین عرقگیری در خانه کار خوبی است، اگر بازاری برای فروش پیدا شود و او بتواند از این راه کسب درآمد کند.
خبرنگار و منتشر کننده : زهره حاجیان
700700