نماینده دادستان: تفاضل‌دیه را ازبیت المال می‌پردازیم تامردی که همسرپاک وکودک معصومش را کشته، اعدام شود

مرد چهل ساله‌ای که از طلاق همسر جوانش پشیمان شده بود در جنایتی هولناک، همسر سابق و دختر 10 ساله‌شان را به خانه کشاند و هر دو را بی‌رحمانه کشت.

به گزارش ایسکانیوز به نقل از ایران این مرد پس از کشتن مادر و فرزند برای آنکه به زندگی خود هم پایان بدهد آمپول هوا به خودش تزریق کرد بعد هم با پلیس کرج تماس گرفت. «من زن سابقم لیلا و دختر نازنینم را کشته‌ام.» بعد هم تلفن قطع شد. ساعت حدود 10 شب بود که کارآگاهان پلیس وارد خانه این مرد در یکی از کوچه‌های ماهدشت شدند و او را زنده یافتند اما صحنه دلخراشی هم پیش روی آنها بود؛ جسد زن 28 ساله‌ای با مانتو و روسری در حمام روی زمین افتاده بود و روسری دور گردنش نشان می‌داد خفه شده است. مأموران در اتاق خواب هم جسد دختر 10 ساله‌ای را دیدند که او هم با روسری‌اش خفه شده بود در حالی که روپوش مدرسه هم به تن داشت.
صابر-جنایتکار 40 ساله- که پس از نجات تحت بازجویی قرار گرفته بود با نشان دادن آثار تزریق به بازویش گفت: پس از خفه کردن دخترم و همسر سابقم با تزریق آمپول هوا می‌خواستم خودم را هم بکشم اما می‌بینید که در خودکشی شکست خورده‌ام!
با گذشت چهار سال از جنایت این مرد که به اعدام محکوم شده است نامه‌ای از زندان برای قضات دادگاه فرستاده و در آن نوشته: چهار سال است که در زندان بلاتکلیف مانده‌‌ام. قرار است خانواده همسرم به خاطر اینکه مرتکب قتل دخترشان شده‌ام طبق تصمیم دادگاه 85 میلیون تومان بابت تفاضل دیه بدهند تا حکم اعدام من اجرا شود اما آنها به علت فقر و تنگدستی قادر به پرداخت چنین مبلغی نیستند. بنابراین خانواده‌ام حاضر شده‌اند این مبلغ را به والدین همسر سابقم بپردازند و در مقابل از درخواست‌شان برای قصاص من بگذرند چون 4 سال است در سلول زندان بلاتکلیف به سر می‌برم.پس از ثبت این درخواست در دادگستری البرز، محمدرضا دهقانی محمدآبادی – نماینده دادستان کرج- از طرف مدعی‌العموم اعلام کرد به خاطر قتل مادر و دختری بی‌گناه و جریحه‌دار شدن احساسات و عواطف عمومی، خواستار پرداخت تفاضل دیه از بیت‌المال است تا قاتل به مجازات تعیین شده برسد چرا که مصلحت جامعه در اجرای حکم قصاص فرد محکوم به اعدام است. در این صورت راه نجات قاتل از مجازات اعدام بسته می‌شود و با پرداخت مبلغ مورد نظر از سوی صندوق دادگستری این مرد در آینده نزدیک پای چوبه‌دار می‌رود.

در دادگاه چه گذشت؟
صابر هنگام محاکمه در دادگاه با اشاره به ماجراهای زندگی‌اش به قضات گفت: همسرم لیلا 12 سال از من جوان‌تر بود که با هم ازدواج کردیم و صاحب دختری شدیم. من 6 سال در کارخانه‌ای کار می‌کردم تا اینکه اخراجم کردند، دو سال هم در یک شرکت تولیدی به کار پرداختم در حالی که حتی نیمی از حقوقم را نمی‌دادند؛ از نظر مالی تحت فشار زیادی بودم و همسرم لیلا و دختر خردسالم سختی می‌کشیدند. از طرفی خانواده‌ام هم مخالف ازدواج من و لیلا بودند و حاضر نمی‌شدند از ما حمایت کنند تا اینکه همسرم پیشنهاد جدایی داد و برخلاف میل باطنی‌ام و به طور توافقی جدا شدیم.
همسرم جایی برای زندگی نداشت چون پدر و مادر پیرش در یکی از روستاهای کرمانشاه زندگی می‌کردند و برادر ناتنی‌اش هم در اشتهارد بود. به همین خاطر دخترمان را به من سپرد و قرار شد ماهی 2 بار او را ببیند. بعد از طلاق نمی‌توانستم از «لیلا» بی‌خبر باشم و با او ارتباط تلفنی داشتم. لیلا سرگردان شده بود و هر هفته در خانه یکی از فامیل به سر می‌برد از او خواستم به در به دری خودش و من پایان بدهد اما بی‌فایده بود.

جنایت هولناک
از وقتی لیلا رفت، به خاطر نگهداری و مراقبت از دخترم خانه‌نشین شدم و سرکار نرفتم. او دنیای من بود و تنها امید زندگیم که حاضر بودم برایش جان بدهم؛ بی‌پولی و فکر بی‌مادری دخترم دیوانه‌ام کرد و زندگی برایم جهنم شده بود تا اینکه تصمیم به قتل آنها گرفتم. با لیلا تماس گرفتم و گفتم بچه سرما خورده است. به او خبر دادم که دلتنگ مادرش است که سراسیمه به دیدن دخترمان آمد. پس از صرف ناهار، دخترم به مدرسه رفت و از مادرش خواست منتظر بازگشتش بماند تا او را ببیند. آن روز چند بار به لیلا التماس کردم برگردد و بار دیگر با من ازدواج کند اما قبول نکرد و من هم عصبانی شدم. مشت محکمی به صورتش زدم که از دهانش خون جاری شد بعد او را به حمام کشاندم و با روسری‌ خفه‌اش کردم. صابر همچنین با اعتراف به قتل دخترش گفت: دخترم از مدرسه برگشت و میوه خورد. بعد روی پاهایم نشست و با تردید پرسید پدر! مثل روزهای قبل نیستی. می‌خواهی مرا بکشی؟ گفتم نه. دخترم گفت اما از چشمات معلومه. در همان موقع یاد سختی و سرگشتگی‌های دخترم بودم او بدون مادر آینده‌ای نداشت. او را هم با روسری‌اش خفه کردم. بعد هم وصیت‌نامه‌ای نوشتم تا فامیل و صاحبخانه بدانند لیلا هیچ مشکلی نداشت و برایش حرف و حدیث نسازند. همسر سابق و فرزندم پاک و مظلوم بودند و تقصیری نداشتند بعد هم با تزریق آمپول هوا سعی کردم به زندگی خودم پایان بدهم اما نشد. این مرد که در شعبه اول دادگاه کیفری یک کرج به ریاست قاضی «هدایت رنجبر» محاکمه می‌شد در پایان جلسه‌ محاکمه‌اش گفت:‌ همسر و فرزندم قربانی سرنوشت من شدند. آنها هیچ وقت زندگی خوبی نداشتند.
تقاضای قصاص
پدر صابر به عنوان سرپرست نوه‌اش از خون خواهی گذشت اما پدر و مادر سالخورده لیلا خواستار قصاص داماد سابق‌شان شدند و گفتند تنها 2 ماه از طلاق دخترمان می‌گذشت. او قصد داشت شغلی مناسب پیدا کند تا بتواند سرپناهی برای خود و دختر کوچکش تهیه کند اما حالا مادر و دختر در خاک آرام گرفته‌اند.
پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، 3 قاضی پرونده به اتفاق آرا وی را به اتهام قتل همسر سابقش به اعدام و به خاطر قتل دخترش به یک سال حبس تعزیری از لحاظ جنبه عمومی جرم محکوم کردند.
قضات دادگاه با توجه به اینکه پزشکی قانونی اعلام کرده بود متهم فاقد جنون و اختلال عمده روانپزشکی است اما نیاز ضروری به بستری شدن در مرکز روانپزشکی دارد، دستور معالجه وی را صادر کردند.
با قطعی شدن حکم دادگاه عالی جنایی پرونده در اختیار شعبه 6 اجرای احکام قرار گرفت تا اینکه با گذشت 4 سال از این جنایت، متهم نامه‌ای از زندان برای قضات دادگاه نوشت و خواستار تعیین تکلیف خود شد و سرانجام نماینده دادستان کرج در جایگاه مدعی‌‌العموم قرار گرفت و در دفاع از حق مقتولان گفت: اولیای دم خانواده‌ای تنگدست و تحت پوشش کمیته امداد هستند اما فقر و تنگدستی نباید مانع دادخواهی و تظلم‌خواهی آنان شود.
براساس ماده 428 قانون مجازات اسلامی در مواردی که جنایت، نظم و امنیت عمومی جامعه را بر هم زند یا احساسات عمومی را جریحه‌دار کند و مصلحت در اجرای قانون باشد اما خواهان قصاص تمکن مالی برای پرداخت تفاضل دیه را نداشته باشد، با درخواست دادستان و تأیید رئیس قوه قضائیه مقدار دیه از بیت‌‌المال پرداخت می‌شود تا حکم قصاص اجرا شود بنابراین با توجه به اینکه قتل دو انسان بی‌گناه باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی شده است خواستار اجرای حکم قصاص و پرداخت دیه هستم.

دریافت کننده: مرضیه کنگرانی / انتشار دهنده: زهره حاجیان

308/700

کد خبر: 758394

وب گردی

وب گردی