به گزارش ایسکانیوز به نقل از فرهیختگان، سخنانی که حال و هوای اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 را زنده کرد و باعث شد تا مساله ترورها و دوقطبیسازی بنیصدر با آیتالله شهید بهشتی و شهید رجایی در گوشه ذهن افکار عمومی نقش ببندد. سخنانی که بار دیگر یادآور خیانتهای بنیصدر در آن ایام بود.
حضرت آیتالله خامنهای «دو قطبی شدن کشور» و «دو دستگی مردم» را تجربهای خطرناک دانستند و افزودند: «در سال ۵۹، رئیسجمهور وقت جامعه را دو قطبی و مردم را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرد که نباید این تجربه تکرار شود. رهبر معظم انقلاب اسلامی «فاصلهگذاری واضح با دشمن» را زمینهساز وحدت ملی دانستند و افزودند: «مسئولان باید با دشمن خارجی و عوامل داخلی او فاصلهگذاری جدی کنند.»
زمامداری بنیصدر؛ دوران حساس تاریخ انقلاب
کارنامه ابوالحسن بنیصدر در سال 60 طی کمتر از 17 ماه بسته شد و با نظر مجلس مبنیبر «عدم کفایت» وی به پایان رسید. تاریخ زمامداری بنیصدر را میتوان یکی از حساسترین دوران تاریخ جمهوری اسلامی ایران دانست، مقطعی که نظام اسلامی نهتنها از سوی دشمن بعثی مورد هجوم قرار گرفته، بلکه به واسطه بحرانهای داخلی و ترورهای شوم مدام مورد تهدید بود.
درست و در کمتر از یک هفته پس از برکناری ابوالحسن بنیصدر، نظام اسلامی شاهد چالشی بزرگتر شد، چالش فوق با انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شمار کثیری از رهبران انقلاب و در راس آنها آیتالله دکتر بهشتی صورت میگیرد. ابوالحسن بنیصدر و شهید بهشتی را میتوان دو نقطه مقابل و متضاد یک دیگر دانست که در مقطعی یکسان، هر یک به نحوی با صحنه سیاسی ایران وداع کردهاند.
تاریخ سیاسی ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن شاهد چنین دوقطبیها و ناسازگاریهای گسترده بوده است، امروزه نیز جامعه سیاسی کشورمان چنین اختلاف دیدگاه با تفاوت بالا را لمس میکند. در آن مقطع نیز شهید بهشتی و ابوالحسن بنیصدر هر یک نماینده یک تفکر و جریان تلقی میشدند، جریاناتی که آنها رهبری آن را عهدهدار بوده و بعدتر نیز زیرشاخههای آن را در تحولات اجتماعی-سیاسی ایران میتوان مشاهده کرد.
مهمترین دلیل بر عدم کفایت سیاسی بنیصدر از سوی نمایندگان مجلس «موضعگیری وی علیه نظام جمهوری اسلامی و اتحاد با نیروهای ضدانقلاب وابسته به شرق و غرب جهت نابودی نظام اسلامی و همچنین مخالفت مستمر وی با مجلس شورای اسلامی از بدو تاسیس و حتی پیش از افتتاح آن، دخالت صریح در قوه قضائیه و عدم درک صحیح از بدیهیترین اصول قانون اساسی و نیز عدم اعتقاد به اصل تفکیک قوا» اعلام شد.
خروج تدریجی بنیصدر از ریل نظام اسلامی
بنیصدر پس از استحکام موقعیت سیاسی خود با حمایت طرفداران(لیبرالها، مائوئیستها و منافقین) پروژه دوقطبی جامعه به مردم طرفدار آزادی و مردم چماق بهدست را آغاز کرد. تخریب مستقیم شخصیتهای انقلابی چون بهشتی و رجایی و نهادهایی چون قوه قضائیه، مجلس، سپاه، صداوسیما، حزب جمهوری و... از این دست بود.
هاشمی رفسنجانی: بینش بنیصدر خلاف اسلام فقاهتی است
بنیصدر برای ماندن در قدرت از هیچ افترا و تهمتی به اعضای وقت حزب جمهوری در یغ نمیکرد، تهمتهایی که با واکنش مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی مواجه شد. آیتالله هاشمیرفسنجانی یکسال بعد از انتخابات و در سال 59 در نامهای به امام خمینی(ره) نوشت: «آیا رواست که همه گروه دوستان ما به اضافه اکثریت مدرسین و فضلای قم و ائمه جمعه و جماعات و... در یک طرف اختلاف و شخص آقای بنیصدر در طرف دیگر باشد.»وی در این نامه متذکر شد: «بینش آقای بنیصدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش میکنیم و اکنون هم بر همان نظر هستیم.»
گریه هاشمی برای توهینهای بنیصدر
همچنین عبدالله جاسبی در گفتوگویی جلسهای در منزل امام خمینی(ره) و با حضور آیتالله بهشتی و آیتالله هاشمیرفسنجانی در سال 59 که موضوع آن دوقطبیهای شکل گرفته آن ایام است را به نقل از مرحوم هاشمی اینطور روایت میکند: «امام بیمقدمه شروع کردند به اعتراض کردن به ما که شما از خدا نمیترسید؟ چرا آنقدر اختلاف ایجاد میکنید و از همدیگر میترسید؟ چرا به فکر مردم نیستید؟ یک آن آقای هاشمی ناراحت شدند و به امام گفتند که ما خجالت بکشیم؟ آنقدر این بنیصدر علیه ما حرف میزند و آبروی ما را میبرد شما حرفی نمیزنید؟! و بعد آقای هاشمی ساکت شدند و زدند زیر گریه! امام جلسه را ترک کردند و ما هم همینطور سکوت کرده بودیم. فردای آن روز حاج احمد آقا به ما زنگ زدند و گفتند دیشب امام خوابشان نبرده است و حکم عزل بنیصدر را از فرماندهی کل قوا صادر کردهاند و چند روز بعد نیز حکم عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس مطرح شد و رای آورد. »
ایجاد دودستگی برای بقای سیاسی خود
بعد از بنیصدر و حوادث تلخی که در آن دهه برای کشور، مسئولان و مردم اتفاق افتاد میتوان دهه 80 را دومین تشکیل دو قطبیسازی در کشور دانست. در سال 88 برخی جریانات به همراهی برخی از کشورهای غربی برای بقای سیاسی و سرپوش گذاشتن بر ضعف عملکردی خود به ایجاد دو قطبیسازی در کشور روی آوردند، دوقطبیسازی که این بار به جای ترور و بمبگذاری باعث کشتار خیابانی مردم، ناامنی خیابانها و به آتش کشیدن بانک و مراکز شد. دوقطبی سازی، تنها به کلیدواژهها و تقسیم جامعه و فعالان سیاسی ختم نمیشود و گاه شکل پیچیدهتری هم مییابد. دوگانهسازی از سیاستها و راهبردها، وجه دیگر این قطب بندی است. حال با وجود آنکه سخنان و فرمایشات رهبری در تمام امور کشور همیشه فصل الخطاب اقدامات و فعالیتها بوده و خواهد بود، باید دید که مسئولان و جریانات سیاسی برای بقای سیاسی خود در آینده از دو قطبیسازی در کشور فاصله خواهند گرفت یا خیر.
از سوی دیگر کارشناسان و صاحبنظران بر این باورند که ایجاد هر گونه دودستگی و دوقطبیسازی در کشور تنها به ضرر نظام و مردم کشورمان خواهد بود. حال باید منتظر ماند تا مسئولان با تمکین به فرمایشات رهبری در راستای بهبود وضعیت جامعه و کشور گام بردارند.
302