سلامت روانی  بخشی از سلامت اجتماعی  است

عقل سالم در بدن سالم است . از همین جمله کوتاه که در گذر زمان به ضرب المثل تبدیل شد متوجه می شویم که روح و بدن، هر یک برای خود سلامتی و بیماری ویژه دارند و احیانا بیماری یکی از آنها سبب بیماری دیگری نیز می‌شود. یکی از ارکان روح سالم را می‌توان سلامت روان دانست. بنابر تعریف صاحب نظران سلامت روان به احساس آرامش، رفاه ذهنی، اجتماعی، روانشناختی و معنوی در افراد اطلاق می‌شود. این مهم در نتیجه کارکردهای مثبت و بهینه در زندگی خانوادگی، فردی، اجتماعی و شغلی ایجاد می‌شود و به نسبت این کارکردها با حس آرامش و رفاه همراه است.

در گذشته تعریف سلامت روان معادل نداشتن بیماری و مشکلات روانی بود، اما بعد از اینکه سازمان بهداشت جهانی(WHO) در تعریف خود سلامت را به عنوان رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی دانست و نه صرفا نبود کم و کاستی‌ها در زندگی، به نسبت در تعریف سلامت روان نیز موضوع رفاه، آسایش روانی، ذهنی، اجتماعی و جسمی مورد توجه قرار گرفته است. به همین ترتیب صرف نبود علائم یا بیماری روانی به معنای نداشتن سلامت روان نیست.

هر فرد دارای سلامت روان نباید از لحاظ کارکردهای اجتماعی و روانی علائم روانپزشکی خاص داشته باشد و باید در زندگی خود هدف خاصی را دنبال کند. برای مثال اگر فردی خانه‌دار است، اینکه بتواند کارهایش را به شکل مطلوب انجام دهد یا هر مسئولیت دیگری را به نحو احسن انجام دهد می‌توان گفت که او از سلامت روانی برخوردار است. امروزه سلامت روان، نبود بیماری و کارکردهای مطلوب در زندگی اشخاص تعریف نمی‌شود، بلکه بنابر بر تعریف، سلامت روانی با نشاط، شادی و داشتن توانمندی برای انجام کارها تخمین زده می‌شود و به این ترتیب می‌توان خود‌شناسی و دستیابی به حس مفید بودن را در جامعه علامت برخورداری فرد از سلامت روانی دانست.

سلامت روانی به عنوان بخشی از سلامت اجتماعی قلمداد می‌شود که اگر احساس شود جامعه از منطق خاصی پیروی می‌کند به نسبت قابل پیش‌بینی خواهد بود. اتفاقات لحظه‌ای باعث نمی‌شود که هر لحظه برنامه‌ریزی‌ها به هم بریزد، بلکه احساس کنترل شرایط و پیش‌بینی‌پذیری شرایط مهم است تا بتوان در جامعه به اهداف دست یافت. در حقیقت رضایت از زندگی، احساس شادی و نشاط در گذر زمان و وجود این حس که جامعه نیازمند توانمندی‌ها و مسئولیت‌های فرد است زمینه مشارکت‌های اجتماعی را به وجود می‌آورد. اگر این حس مطلوب در بین افراد در جامعه بروز کند به نسبت فرصت خودشکوفایی و رشد ایجاد می‌شود و از سوی دیگر، بهداشت و بهزیستی روانی نیز در بین افراد رواج پیدا می‌کند. در واقع این امر با شناخت نقاط ضعف و قوت در بین افراد بروز می‌کند و به این ترتیب می‌توان به ایجاد حس خودشکوفایی و ایجاد روابط مثبت با افراد مبادرت ورزید. همچنین اگر افراد هدف خاصی را در زندگی دنبال و بتوانند رضایت نسبی را از زندگی خود کسب کنند همین امر باعث افزایش سلامت اجتماعی در جامعه می‌شود. باید توجه داشت که هر یک از این عوامل در تشکیل سلامت روانی کامل ثمربخش است. اگر سلامت روان میان افراد جامعه وجود نداشته باشد یا اگر مشکلاتی در این زمینه بروز کند، فرد نمی‌تواند کارکردها و وظایف اصلی زندگی را انجام دهد و ایجاد سلامت اجتماعی منوط به کارکردهای اجتماعی و کارکردهای شغلی است. اگر در جامعه شاهد کاهش سلامت اجتماعی و روانی هستیم این امر باعث بروز علائم و مشکلات گوناگونی برای فرد و اطرافیان می‌شود.

بنابراین افرادی که در این زمینه مشکل دارند باید بدون هیچ‌گونه واهمه‌ای به متخصصان، مشاوران و... مراجعه کرده و درخواست کمک کنند تا هرچه زودتر بتوانند به زندگی مطلوب دست یابند. اگر هرچه سریع‌تر به متخصص مراجعه کنند به نسبت مشاوران و روانشناسان هم به شکل مطلوب‌تری به ارائه خدمات می‌پردازند. این مسائل جزو حق و حقوق افراد است و به همان میزان که به سلامت جسمی و روانی توجه می‌شود قاعدتا در زمینه دریافت خدمات حرفه‌ای و مشاوره‌ای نیز باید خدماتی کارآمد و راهگشا از کارشناسان در این مورد دریافت کرد.

*روانشناس و مدرس دانشگاه

700

کد خبر: 805732

وب گردی

وب گردی