به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، 20 ذی الحجه مصادف با ولادت امام هفتم شیعیان، امام موسی کاظم (ع) است. به این مناسبت خلاصه ای از مهم ترین وقایع زندگانی این امام بزرگوار را برای شما محبان اهل بیت (ع) گردآوری کرده ایم که در ادامه می خوانید:
**اسم، القاب و نسب امام کاظم (ع)
سم شریف آن حضرت، موسی پسر جعفر، پسر محمد باقر الصادق (ع) فرزند امام ششم شیعیان است. از القاب آن حضرت می توان به نام های عبدصالح، صابر و امین نام برد و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به کاظم مشهور شد.
امام موسی کاظم (ع) در تاریخ یکشنبه هفتم صفر سال 128 هجری در روستای «ابواء» بین مکه و مدینه به دنیا آمد و بنابر قول مشهور در سال 183 هجری در زندان هارون الرشید، مسموم و به شهادت رسید و در ضلع غربی بغداد در مقبره معروف به مقابر قریش به خاک سپرده شد و هم اکنون به کاظمین شهرت دارد.
**امامت موسی کاظم (ع)
درباره امامت موسی کاظم (ع) روایات فراوانی وجود دارد که امامت آن حضرت را اثبات میکند. امام موسى الکاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله مى پرسیدند و کسب علم مى کردند. بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 ه.ق.) در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال رهبرى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت.
**خلفای زمان امام موسی کاظم (ع)
شروع امامت و ولایت امام کاظم (ع) همزمان با استقرار و ثبات خلافت عباسیها بود. امام موسی کاظم (ع) در برههای به امامت رسید که ظالمترین و جبارترین حاکمان بر مسند حکومت بودند. دولت و حکومت آنها از نظر داخلی در آرامش بود و هیچ مخالفت و درگیری داخلی وجود نداشت. این ثبات و آرامش باعث شد تا حاکمان و زمامداران بتوانند به راحتی بر مخالفان خود تسلط پیدا کنند و اعمال، رفتار و حرکات آنان را زیر نظر داشته باشند.تعدادی از سلاطین ظالم و ستمگر عباسی دوره امام کاظم (ع) عبارتند از منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید بودند.
**موضعگیری امام کاظم (ع) در مقابل هارون الرشید
با آنکه هارون مشهور به زورگویی، جباریت، قساوت قلب و دشمنی، به ویژه با علویها بود، در عین حال به گواه تاریخ امام کاظم (ع) هیچ اهمیتی برای هارون قائل نبود و هیچ ترس و هراسی از وی نداشت و در مقابل هارون در نهایت عزّت و شجاعت میایستاد و در راستای مسئولیتش کوچکترین عقبنشینی و ضعفی از خود نشان نمیداد.
**علم و اخلاق امام موسی کاظم (ع)
درباره گستره علم امام کاظم (ع) در علوم مختلف و فضایل اخلاقی و معنوی آن حضرت، روایات فراوانی وجود دارد.
ابوحنیفه میگوید: در زمان امام صادق (ع) به حج رفته بودم، زمانی که وارد مدینه شدم، به منزل آن حضرت رفتم. در دهلیز (دم در) به انتظار نشستم تا حضرت اجازۀ ورود دهد، در این هنگام پسر بچهای از منزل خارج شد، از او پرسیدم دستشویی کجاست؟ گفت صبر کن، سپس به دیوار تکیه داد و نشست و گفت: «بپرهیز از این که در کنار جوی آب، زیر درختان میوه، حیاط مساجد، در مسیر راهها، ادرار و قضای حاجت کنی. برو پشت دیوار، از پشت به قبله و رو به قبله نشستن بپرهیز...». ابوحنیفه میگوید: از شنیدن این سخنان از این بچه به تعجب آمدم، از او پرسیدم نامت چیست؟ گفت: من موسی بن جعفر (ع) هستم. از او پرسیدم: ای جوان! گناه و معصیت چیست؟ در پاسخ گفت: «برای گناه و معصیت سه حالت تصوّر میشود:
1. اینکه گناه از طرف خداوند باشد، نه از جانب بنده، در این صورت، سزاوار نیست که خداوند بنده را عذاب کند به چیزی که مرتکب نشده است.
2. اینکه گناه از طرف خدا و بنده مشترکاً باشد، در این صورت، هم سزاوار نیست که شریک قوی نسبت به شریک ضعیف ظلم کند.
3. این که گناه از سوی بنده باشد که درست این است. در این صورت، اگر خداوند بر بنده ببخشاید، نشانه جود و کرم اوست و اگر عقاب کند، به سبب گناه عبد و نافرمانی بنده است.«
همچنین ابوالفرج اصفهانی میگوید: یحیی بن حسن برایم نقل کرد: امام موسی کاظم (ع) این گونه بود که اگر به آن حضرت خبر میرسید که مردی با آن حضرت خوب نیست و پشت سرش بد گویی میکند، برایش کیسهای پر از دینار میفرستاد و کیسهاش بین دویست تا سیصد دینار در آن وجود داشت، این کار حضرت ضرب المثل شده بود.
همو میگوید: یکی از نوههای خیلفه دوم هنگامی که موسی بن جعفر (ع) را میدید، شروع میکرد به دشنام دادن حضرت علی (ع) و بدرفتاری با موسی بن جعفر (ع)، بعضی از شیعیانش به حضرت گفتند اجازه بده تا او را بکشیم، امام (ع) فرمود: نه. روزی حضرت در حالی که بر مرکب سوار بود، وارد مزرعه این شخص شد، آن شخص صدا زد، زراعت و محصول مرا از بین بردی! حضرت به او اعتنایی نکرد، همچنان میرفت تا اینکه به نزدیک او رسید، پیاده شد، در کنارش نشست و شروع کرد با او به صحبت و شوخی کردن و گفت: غرامت محصولت چقدر است؟ آن مرد گفت: صد درهم، امام فرمود: چقدر سود آن میشود؟ گفت: نمیدانم، حضرت (ع) فرمود: من پرسیدم چقدر حدس میزنی؟ گفت: صد درهم دیگر، امام (ع) سیصد درهم به او داد. پس آن شخص از جا برخاست و سر حضرت را بوسید. از این به بعد هر وقت امام وارد مسجد میشد، آن مرد از جایش بلند میشد، بر حضرت سلام میداد و میگفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته». امام موسی کاظم (ع) به شیعیانش که خواهان کشتن آن شخص بودند، فرمود: کدام یک از این دو کار بهتر بود، آنکه شما میخواستید، یا این کاری که من انجام دادم؟
روزی امام موسی کاظم (ع) از مسجدالحرام برخاست که بیرون رود. وقتی سوار مرکب شد و حرکت کرد، فردی از دیدن شکوهش متحیر شد و پرسید: تو که ای؟ امام (ع) فرمودند: «اگر نسب مرا می پرسید من فرزند محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم حبیب خدایم. از نسل اسماعیل ذبیح اللّه و فرزند ابراهیم خلیل هستم. اگر از شهر من می پرسی، من اصالتا از شهر و دیاری هستم که واجب است مسلمانان در طول عمر یک بار برای انجام وظیفه [گذاردن حج و مناسک] بدان جا آیند. اگر از مفاخر من می پرسی، از خاندانی هستم که بینیِ گردن کشان و ستمگران را به خاک مالیده، باعث شدند مردم راه هدایت را بشناسند و به سوی توحید روی آرند. اگر شهرت مرا خواهی، من از آل محمدم که خدای دستور داده است که در نماز بر ما درود فرستند».
امام کاظم (ع) در انجام عبادات مستحبی و نافله شب به گونهای بود که نافله شب را به نماز صبح متصل میکرد. پس از نماز صبح تعقیباتش تا طلوع صبح به درازا میکشید، در حال سجده و دعا بود تا نزدیک طلوع خورشید.
آن حضرت از ترس خداوند چنان گریه میکرد که ریش مبارکش از اشک خیس میشد.
امام کاظم (ع) در انجام صله رحم سرآمد بود. شبها از فقرای مدینه سرکشی میکرد، برای آنان پول، نان و خرما میبرد، در حالیکه مردم متوجه حضرتش نمیشدند و نمیدانستند این پول و غذا از طرف موسی بن جعفر است.
بنا بر روایتی؛ امام موسی کاظم (ع)، در چهار عمره؛ مسافت مدینه تا مکه را برای انجام مناسک پیاده پیمودند.
**شهادت امام موسی کاظم(ع)
هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنهسازی در کنار قبر رسول خدا (ص) به جوسازی علیه امام پرداخت و او را در یک جلالت ظاهری ولی در پردهای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام کرد و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.
از این رو هارون در یک حرکت جدید، اقدام به ترور شخصیت امام کرد که آن هم ناکام ماند. رفتار حضرت در زندان در زمینههای مختلف عبادی، تربیتی، ارتباط با دیگران، و تأثیرگذاری بر دوست و دشمن چنان عمیق و موثر بود که هارون نهایتاً دستور داد سندی بن شاهک، امام (ع) را در بیست و پنجم رجب سال 183 هجری قمری در پنجاه و پنج سالگی با خرمای زهرآلوده به شهادت برساند.
سعی فراوان دستگاه حکومتی هارون برای مخفی نگه داشتن شهادت امام (ع) و تلاش گسترده آنان برای عادی جلوهدادن مرگ حضرت، نشانه پایگاه رفیع اجتماعی امام و وحشت عباسیان از اوست.
پیکر مطهرش پس از تحمّل سالها زندان توسط فرزندش علی بن موسی الرضا (ع) غسل داده شد و در مقابر قریش در مدینه السلام ـ در حاشیه بغداد ـ مدفون شد. مزار شریفش مورد توجه عموم قرار گرفت و سالها بعد نوه بزرگوارش حضرت امام جواد (ع) در کنارش دفن شد و شیعیان دلباخته آنها شهر کاظمین را در کنار تربت پاکشان تأسیس کردند.
از امام موسی کاظم (ع) دریای بیکرانی از معارف اسلام در توحید و نبوت و امامت و معاد، احکام و آداب تربیتی ـ اخلاقی در قالب هزاران حدیث کوتاه و بلند، شاگردان عالم عامل، سیره عملی ارزشمند در میدانهای مختلف و نسلی پاک و بابرکت به یادگار مانده است.
502