به گزارش ایسکانیوز از ایندیپندنت، بسیاری از نویسندگان پس از اعلام نتایج جایزههای معروف از جمله نوبل ادبیات، شگفتی خود را از نگرفتن جایزه اعلام میکنند. اما احتمالا کازوئو ایشیگورو نخستین نویسندهای است که پس از دریافت جایزه، اظهار تعجب کرده و حتی اعلام کرد این خبر ممکن است حقیقت نداشته باشد. این فروتنی وی را نشان می دهد که بی شک یکی از ویژگیهای اصلی شخصیت او به عنوان یک نویسنده و انسان است.
یک بار در دفتر انتشارات «فابر و فابر» افتخار دیدار او را به دست آوردم. وی در آن روز کتاب «بازمانده روز» که از نظر من معروفترین کتاباش است را برای چاپ آورده بود. این کتاب در سال 1989 برنده جایزه «بوکر» شد.
به یاد دارم به او گفتم؛ «سلام آقای ایشیگورو» و او گفت «خواهش میکنم مرا ایش صدا کن!». سپس به او گفتم عاشق کتابهایش هستم و او گفت «کتابهای من مهم نیستند. اما کتاب تو را خواندهام.» او میخواست درباره کتاب من و نه آثار خودش سخن بگوید. این درصد از فروتنی برای من بسیار عجیب بود.
ایشیگورو را از لحاظ یادگیری زبان، میتوان با جوزف کنراد یا ولادیمیر ناباکوف مقایسه کرد. او نیز مانند آنها از کشوری دیگر به بریتانیا آمده، اما طوری رفتار نمیکند که انگار استاد این زبان است و مدتهاست از این زبان مراقبت میکند و سعی می کند زبان انگلیسی را ارج نهاده و رنگ و روی جدیدی به آن بخشد. در آثار او فقط محتوای داستان ارزشمند نیست، بلکه حس شاعرانهای که به کلمات میبخشد نیز کمنظیر است.
ایشیگورو در سال 1954 در ناکازاکی و از والدینی ژاپنی به دنیا آمد. خانواده وی در سال 1960 به انگلستان مهاجرت کردند و پدرش به عنوان یک اقیانوسشناس مشغول به کار شد. وقتی در کتاب «بازمانده روز» شخصیت اصلی کتاب «استیونز» رهسپار روستایی در انگلستان میشود و از هوا و مناظر زیبا لذت میبرد، به نظر میرسد خود ایشیگورو در حال تمجید از زیباییهای کشور است. این نویسنده در سال 1982 میلادی شهروند بریتانیا شد ، اما با اینکه اهل بریتانیا نیست هرگز برای اهالی این کشور بیگانه به حساب نیامده است.
موفقیت ایشیگورو در نویسندگی بیشک نتیجه تأثیر مثبت دانشگاه آنگلیلای شرقی و حضور در کلاسهای «نگارش خلاقانه» با استادی آنجلا کارتر و ملکولم برادبری است. پایاننامه ایشیگورو تبدیل به اولین کتاب وی تحت عنوان «منظره پریده رنگ تپهها» در سال 1982 شد. این کتاب در ایران با ترجمه حمید سعیدی امجد، از سوی انتشارات نیلا منتشر شده است.
دومین کتاب او تحت عنوان «هنرمندی از جهان شناور» برای او شهرت زیادی به ارمغان آورد و او با این کتاب برنده جایزه «وایتبِرِد» شد. اما او پیش از نگارش این رمان نیز وارد فهرست نامزدهای جایزه بهترین رماننویسان جوان بریتانیا شده بود. هر دو رمان نامبرده از عناصر ژاپنی زیادی برخوردار بودند. در کتاب اول زنی ژاپنی به انگلیس آمده است و تلاش میکند با خودکشی دخترش کنار بیاید و وقایع کتاب دوم در ژاپن و پس از جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد.اما ایشی گورو در این رمان داستانی کاملا تخیلی و در اصل تصویر ذهن راوی را از ژاپن بیان می کند.
سبک مینیمالیستی ایشیگورو، توجه همه را جلب می کند؛ سختی سبک او، اغلب با ریاضت و خودشناسی شخصیتهای داستانهایش همراه میشود. به عنوان نمونه «استیونز» هیچوقت به دنبال علاقه خود برای خانم «کنتون» نمیرود.
ایشیگورو فارغالتحصیل فلسفه و زبان انگلیسی از دانشگاه «کِنت» است و رابطه متافیزیکی او با این مکان، به نوشتههایش نیز سرایت کرده است. داوران جایزه نوبل از آثار او به دلیل ارائه «شکاف زیرین حس خیالی ما از ارتباط با جهان» تمجید کردند. ایشیگورو ضدناتورالیسم است. او به جزئیات مادی دنیا اهمیت نمیدهد و برای واقعیت دادن به اتفاقات پیرامون از آن بهره میگیرد. اما همیشه ابهامی در آثارش وجود دارد که واقعیت توصیفاتش را زیر سؤال میبرد و خواننده را دچار شک و شبهه میکند. هیچ چیز در واقع آن نیست که در نگاه اول به نظر میرسد. رویاها، توهمات و خدعهها همیشه در قصههایش غالب است.
منبع: ایبنا
502