می شود فرض را بر این گذاشت که نمایشگاه مطبوعات چیز خوبی ست... یعنی جایی که مطبوعه و رسانه ، اعم از حقیقی و مجازی ، یک جا جمع می شوند تا مردم بروند و ببینندشان، خب حتما باید جای خوبی باشد دیگر... البته این خوب بودن ، فقط یک " فرض" است برای کسانی که در پی گشت و گذار در دنیای اطلاعات و اخبار هستند که عمدتا آن قدر بر سر راه این واژه ی "مطبوعات" و "رسانه " و آدم های مطبوعات و رسانه، مانع و گرفتاری وجود دارد که اگر شما بروید و به طور حرفه ای شکارچی تمساح بشوید در رود نیل و یا با دست، کوسه ی سفید صید کنید از سواحل استرالیا، مطمئنا دردسرهای کمتری خواهید داشت تا این که کارمند و خبرنگار و دبیر و سردبیر باشید.
اما واقعا نمایشگاه مطبوعات، با همه ی دردسرهای جسمی و روحی اش ، چند رده و رسته ی مشتاق و تشنه دارد که اجمالا به سه مورد اشاره و از معرفی مابقی معذوریم.
الف : اتحادیه ی صنف ساندویچ فروشان یکی از طرفداران پر و پا قرض برگزاری نمایشگاه مطبوعات است .. کاری نداریم به این که غرفه های ساندویچی به چه قیمتی و با چه لابی گری هایی به متقاضیان واگذار می شود - اصلا ! - ، اما هر چه هست روز به روز بر حماسه ی ساندویچ ، خصوصا از نوع سردش ، در انواع و اقسام نمایشگاه ها افزوده می شود و جماعت نمایشگاه برو در ایام مبارک برگزاری نمایشگاه ، با کالباس های درجه ی سه ، آن هم با دو برابر قیمت سدجوع می کنند.
ب : پلیس همیشه در صحنه ی راهنمایی رانندگی که همیشه بر سر هر چهارراه و میدان و گذری ، چهار پنچ نماینده دارد - بر خلاف پلیس انتظامی که در هر محله پنج تایش هم به زور پیدا می شود - در ایام برگزاری نمایشگاه مطبوعات ، فعال تر از پیش ، به امر خطیر تسلیمی و الصاقی مشغول خواهد بود .. چه بهتر از برگزاری نمایشگاه برای جبران هر چه بیشتر کسری های بودجه ای پلیس راهنمایی و رانندگی - البته ما نمی دانیم که کسری دارند یا ندارند ؛ خودشان می گویند دارند - ... تو را خدا هم نگویید اصلا این طور نیست و ما اهل جریمه و این چیزا نیستیم که باهاتون قهر می کنم !
ج : اپراتورهای تلفن همراه ؛ این ها که اگر نباشند ، اصولا نمایشگاهی برگزار نمی شود .. انواع طرح های اپراتوری ، انواع تعرفه ها ، انواع رنگ ها اعم از زرد و فیروزه ای و بنفش و... در هر گونه نمایشگاهی حضور دارند و به هر حال سیم کارت فروشی هم با رونقی مثال زدنی به داستان نمایشگاه مطبوعات الصاق خواهد شد .
حکایت غیر مرتبط از عبید زاکانی؛
استر طلحک بدزدیدند. یکی می‌گفت: گناه توست که از پاس آن اهمال ورزیدی، دیگری گفت: گناه مهتر است که در طویله بازگذاشته است... گفت: پس در این صورت، دزد را گناه نباشد !
نتیجه گیری: نمایشگاه مطبوعات را بروید و ببینید.
