براي گفت وگو با حسين عليزاده هيچ وقت بهانه يي لازم نيست. او هميشه حرف هاي تازه يي در زمينه موسيقي ايراني و اعتلاي فرهنگ موسيقايي مردم دارد اما اگر بنا به بهانه هم باشد، عليزاده در طول اين سال ها سعي كرده يك تنه، بار سنگين موسيقي ايراني و حفظ اصالت هاي آن را توام با خلاقيت و نوآوري به دوش كشد. او تور كنسرت برگزار مي كند، در فستيوال هاي موسيقي شركت مي كند، جشنواره موسيقي جوان را داوري مي كند، به عنوان يك موسيقيدان مطلع سياست هاي فرهنگي دولت را نقد مي كند،موسيقي فيلم مي سازد، مي نويسد، آموزش مي دهد، تمرين مي كند و... بنابراين به همه اين بهانه ها مي توان با حسين عليزاده ساعت ها صحبت كرد و درس گرفت. مي توان از هر زخمه يي كه به ساز مي زند، سرمست شد و در مفهوم پيچيده سكوت هاي معنادار بين دو تك مضرابش گرفتار ماند. او نوازنده و آهنگسازي است كه هنوز به شوق نواختن ساز خواب از چشمانش مي پرد و به مصداق شعر سعدي : « نشان عاشق آن باشد كه شب با روز پيوندند/ تو را گر خواب مي گيرد نه صاحب درد مشتاقي...»
ما ايراني ها مدام تقليد مي كنيم و از تهاجم فرهنگي سخن مي گويم اما همان طور كه هرجنس دسته چندمي را به كشور وارد مي كنيم، بيشتر از ساير كشورها هم فرهنگ هاي دست چندم و بنجلي را وارد كشور مي كنيم و به تقليد از آنها مي پردازيم، بعد هم مي گوييم كه اين فرهنگ ها غلط هستند. در اصل اين ما هستيم كه انتخاب درستي نكرده ايم
در تمام اين سال ها ياد گرفته ام كه از چيزي يا كسي انتظاري نداشته باشم چرا كه فكر مي كنم خود ما هر كاري را كه با اعتقاد انجام دهيم در مسير درست هدايت مي شود. وقتي من معتقدم كه موسيقي نياز يك جامعه است و بايد باشد بنابراين به اين فكر نمي كنم كه چه كسي مي گويد به موسيقي نياز نداريم
تور كنسرت هاي شما از اواخر مرداد ماه آغاز شد و شما در شهرهاي مختلفي روي صحنه رفتيد. اين بار اما شهرهايي را براي اجرا انتخاب كرده بوديد كه كمتر ميزبان كنسرت هاي موسيقي بودند. به عنوان نخستين سوال بد نيست از اجراهايتان در اين شهرها و استقبال مردم از اين كنسرت ها بگوييد...
با توجه به اينكه عنوان برنامه در اصل بداهه نوازي بود، اجراي ما در شهرستان ها برمبناي همان بداهه نوازي صورت گرفت. اما امسال علاوه بر اين مساله من تصور كردم كنسرت هايي كه در زمينه موسيقي ايراني در سال هاي اخير برگزار مي شوند اغلب تكيه زيادي روي كلام و صداي خواننده دارند، بنابراين تصميم گرفتيم اين تور كنسرت را بر مبناي بداهه نوازي از شهرستان ها شروع كنيم. اتفاقا نكته جالب توجه اين بود در شهرهايي كه ما اجرا داشتيم افراد زيادي به موسيقي سازي و بداهه علاقه مند بودند و شنونده هاي خوبي از اين كنسرت ها استقبال كردند. در ضمن در ادامه تور تصميم گرفتيم براي اجرايمان در تهران، شيراز و اصفهان علاوه بر بخش بداهه نوازي، يك قسمت بداهه خواني هم به برنامه اضافه كنيم. در اين قسمت غير از چند قطعه كوتاه كه تصنيف گونه هستند، چيز ديگري براي خواننده تعيين نشده و فقط چارچوب ها و موضوعيت كار مشخص شده كه خواننده براساس آنها عمل خواهد كرد. حتي تا حدودي هم درباره شعر تصميماتي گرفته ايم و چون فكر مي كرديم كه اين برنامه را در حافظيه هم اجرا خواهيم كرد، تصميم گرفتيم از غزليات حافظ استفاده كنيم اما متاسفانه فعلاقضيه اجرا در حافظيه منتفي شد.
سازمان ميراث فرهنگي از اينكه در حافظيه اجرا داشته باشيد استقبال كرده بود، آيا اجرا در حافظيه هم به همان دليلي كه اجراي كاخ نياوران لغو شد، به طور كامل منتفي شد؟
به ما تا امروز گفته اند كه اين كار امكان پذير است ولي ما ترجيح مي داديم كه در نوبت ديگري برنامه حافظيه را جدا از اين تور كنسرت ها برگزار كنيم چون حافظيه فضاي كوچكي دارد نمي توان به صورت عمومي براي اين برنامه بليت فروشي داشت، بلكه مي توان تعدادي از اهالي هنر را دعوت و آن برنامه را اجرا و ضبط كرد.
شما در طول سال هاي گذشته تور كنسرت هاي بداهه نوازي خود را به صورت مداوم برگزار كرده ايد. در اين بداهه نوازي ها نوازندگان كوبه يي چون مجيد خلج و پژمان حدادي، ساز شما را همراهي كرده اند كه به نوعي در بين كوبه يي نوازان به بيان شخصي و درك متفاوتي از سازهاي ريتميك رسيده اند. اما در اين ميان همكاري شما با پژمان حدادي بيشتر بوده، چنان كه در اين كنسرت نيز ايشان در كنار شما حضور دارند. آيا پژمان حدادي از نظر تفكر موسيقايي در بداهه پردازي به شما نزديك تر است؟
ساليان گذشته به طور مرتب با آقاي خلج كنسرت داشتيم و كار مي كرديم. اما چون در طول اين سال ها رفت و آمد من به كشورهاي نزديك محل اقامت پژمان حدادي، بيشتر بوده و ايشان هم به ايران زياد سفر مي كردند، بنابراين مدام با هم در تعامل بوديم و ديگر مساله فاصله مطرح نبود. ضمن اينكه گشتن در ايران و اجراي كنسرت، موقعيت بسيار خوبي براي ما است و مي توانيم از هر نظر ايران را با پوست و خون مان لمس كنيم. علاوه بر اين با گذشت زمان، زبان و ديد موسيقايي مشترك شكل مي گيرد كه اين همكاري را ادامه مي دهد. البته من با هر دوي اين نوازندگان احساس همزباني و بيان موسيقايي مشترك را دارم، چنان كه قرار است در سال 2015 تور كنسرت هايي را با مجيد خلج در اروپا داشته باشيم.
شما علاوه بر تور كنسرت هايتان 12 شهريورماه در عمارت مسعوديه هم اجرا داشتيد. در اين مدت بحث هاي زيادي پيرامون اجراهاي فضاي باز صورت گرفت كه البته با اجراي همين كنسرت نغمه در پرده يي در كاخ نياوران، اين بحث ها آغاز شد. با توجه به اين اجرا فكر مي كنيد اين اماكن تاريخي به لحاظ صوتي و بصري مي توانند نيازهاي يك اجراي شايسته موسيقي ايراني را برطرف كنند؟
اتفاقا عمارت مسعوديه محيط مناسبي براي اجرا بود. هرچند مي توان ايرادها و نقدهاي زيادي به اين اجراها هم گرفت اما بايد روي اين مساله كار شود و برنامه گذاران تجربه كسب كنند تا از نظر اندازه هاي صحنه و راحتي نوازنده ها هم نكاتي را در نظر بگيرند. آن شب كه ما اجرا داشتيم به هيچ وجه روي سن راحت نبوديم چرا كه آنقدر كوچك بود كه من و نوازنده هاي ديگر، با فاصله كمي از هم نشسته بوديم از طرف ديگر نمي توانستند همان روز -پيش از اجرا- سن را بزرگ كنند و خوشبختانه در روزهاي آتي فستيوال موسيقي تهران اين كار صورت گرفت. از نظر صوتي هم به نظرم همه چيز خوب بود.
در تمام دنيا اين اتفاق رخ مي دهد و از بناهاي تاريخي براي اعتلاي هنر استفاده مي كنند بنابراين در كشور ما هم مي توان با برنامه ريزي درست اين كار را به سرانجام رساند اما به شرط اينكه اين روند تداوم داشته باشد و متخصصان اجراي برنامه در فضاي باز روي اينچنين پروژه هايي كار كنند. فضاهايي مثل عمارت مسعوديه و... آنقدر زيبا هستند كه خود به خود تمركز و آرامش را در مخاطب به وجود مي آورند، به خصوص در شبي كه ما اجرا داشتيم آسمان مهتابي بود وخود به خود حس خوبي ايجاد مي كرد كه از اجرا در سالن به مراتب بهتر است. ناگفته نماند من از اينكه اجراي عمارت مسعوديه لغو نشد، تعجب كردم چون كنسرت ما در كاخ نياوران به دليل اينكه اداره اماكن نيروي انتظامي اجازه اجراي كنسرت در فضاي باز را نمي دهد، به تالار وحدت منتقل شد.
البته اتفاق جالب تر اين بود كه خانه موسيقي بالاخره بعد 15 سال فستيوال مستقلي را بدون هيچ عنوان سياسي يا مناسبتي برگزار كرد كه البته ايرادهايي هم داشت...
بي برنامگي در همه كارها وجود دارد و مي توان ايرادهايي هم گرفت، اما نبايد فراموش كنيم كه برگزاري كنسرت در چنين مكان هايي كار واقعا دشواري است. همين كه اختيارات تان درباره كارهايي كه مي توانيد انجام دهيد، مشخص نباشد خود به خود ترديدي را به وجود مي آورد كه آن ترديد بسياري كارها را دچار مشكل مي كند. به نظر من در مجموع برگزاري اين فستيوال، با همت درست شكل گرفت و در آينده اميدواريم كه خانه موسيقي مبتكر اين قضيه باشد و فستيوال موسيقي تهران را به عنوان يك فستيوال مستقل پيگيري كند چون در هر صورت ما به فستيوال هاي مستقلي كه جنبه سياسي و تبليغاتي ندارند هم نياز داريم. اين همه جشنواره به مناسبت هاي مختلف برگزار مي شود، بد نيست جشنواره يي هم به خاطر خود موسيقي برگزار شود.
حسين عليزاده در طول اين سال ها نسبت به ساير همنسلان خودش فعاليت بيشتري داشته. شما علاوه بر برگزاري تور كنسرت، آهنگسازي، ساخت موسيقي فيلم، آموزش و ضبط استوديويي ساعات زيادي را هم به همراه گروه به تمرين مي پردازيد. چه مساله يي باعث مي شود شما برخلاف ديگران اين همه فعاليت داشته باشيد؟
انگيزه و عشق به كار در من هميشه وجود دارد. از طرف ديگر هر چه كسي در كاري بيشتر فعاليت مي كند به مرور زمان كه سن اش بالاتر مي رود، فكر مي كند كه هنوز خيلي از كارها را انجام نداده است. واقعا اگر من مي خواستم در گوشه يي بمانم و فقط به مشكلاتم فكر كنم و نااميدي به خود راه دهم تا به حال، گوشه نشين شده بودم و روحيه ام ويران بود و هرگز كار نمي كردم. ولي هر چه بيشتر كار مي كنم، بيشتر انگيزه مي گيرم. ما الان در جشنواره موسيقي جوان هستيم و مسلم است كه داوري اين تعداد از شركت كننده ها هم كار دشوار و زمانبري است اما همين كه مي بينم جوان ها مي آيند و كار مي كنند، انگيزه مي گيرم. من اغلب اوقات كمتر استراحت مي كنم و بيشتر از خوابم مي زنم، البته بعد از مدتي دوست دارم كمي از كار فاصله بگيرم و استراحت كنم چون اجراي كنسرت، آ لبوم و... چيزهايي است كه شما مي بينيد و در جريان آنها هستيد ولي بخش آموزش موسيقي، نوشتن و ساخت موسيقي فيلم و ضبط هاي استوديويي هم فعاليت هاي ديگري هستند كه كمتر كسي از آنها مطلع است. اما همين كه هميشه مشغول كار هستم مرا خوشحال مي كند. من وقتي دوستان و عزيزاني مثل لطفي و مشكاتيان را از دست دادم اين احساس وظيفه را در خودم حس كردم كه بايد بيشتر كار كنم چون حقيقتا عمر كوتاه است و بايد از كار كردن و از بودن لذت ببرم. مشكلات موسيقي در تمام اين سال ها زياد بوده ولي اين مشكلات هيچ وقت نتوانسته مانع كار من شود. به نظرم همين انگيزه و مقاومتم باعث شده انرژي بيشتري براي كار كردن داشته باشم. شايد باور نكنيد اما من خيلي وقت ها از شوق كاري كه مي خواهم انجام دهم خوابم نمي برد!
در صحبت هايتان به جشنواره موسيقي جوان و استعدادهاي تازه يي كه در موسيقي وجود دارند اشاره كرديد. اين در صورتي است كه نوازنده ها و آهنگسازان جواني در سال هاي اخير در عرصه هنر شروع به فعاليت كرده اند اما شما و همنسلان تان زماني كه همسن و سال اين جوانان بوديد، آثار خارق العاده يي خلق كرديد كه هنوز هم در خاطره عمومي نقش بسته است. فكر مي كنيد نسل جوان موزيسين ها استعداد و خلاقيت كافي را براي ماندگاري در عرصه موسيقي دارند؟
جوانان امروزي استعدادهاي بي نظيري دارند. در همين جشنواره موسيقي جوان، بعضي ها آنقدر درك درستي از نوازندگي دارند كه ما تعجب مي كنيم. مثلايك نوازنده 10 ساله سنتور چند روز پيش چنان سازي مي زد كه من به آقاي طلايي گفتم ما در اين سن هنوز نمي دانستيم موسيقي يعني چه؟ آن چيزي كه شما از آن تاسف مي خوريد به عقيده من پشتوانه فرهنگي است، نه استعداد. جوانان امروزي نسبت به نسل هاي قبل از خود به اطلاعات و مسائل روز دسترسي بيشتري دارند و با پيشرفت تكنولوژي هر كس حتي در خانه اش هم مي تواند به تنهايي به اين اطلاعات دست پيدا كند. در صورتي كه قبلااين طور نبود.
اما آن چيزي كه باعث خلاقيت مي شود، ايجاد انگيزه و شناخت از فرهنگ و هويت ايراني است. جواني كه الان موسيقي كار مي كند، چه انگيزه يي مي تواند داشته باشد؟ در همين دوره جشنواره موسيقي جوان كه من عضو شوراي سياستگذاري و داوري بودم، بعد از دو سال كه با برنامه ريزي و... كارها پي گرفته شد، مي بينيم كه كيفيت نوازندگي شركت كنندگان بالاتر رفته و تعداد شركت كننده ها هم بيشتر شده است. در اصل تا حدودي انگيزه پيدا كرده اند. اگر ما در جوانان ايجاد انگيزه كنيم، مطمئن باشيد كه اتفاقات بسيار بهتري رخ خواهد داد. جوانان و كودكاني كه امسال در جشنواره جوان حضور داشتند نه تنها در حوزه موسيقي ايراني، بلكه در زمينه موسيقي كلاسيك غربي هم به گواه داوراني كه از كشورهاي غربي آمده بودند، بسيار پيشرفت كرده اند. اصلاما گاهي اوقات براي انتخاب نفر اول دچار مشكل مي شديم. ضمن اينكه در شهرهايي كه من براي تور كنسرت هايم به آنجا سفر كردم، متوجه شدم كه اتفاقا هر جا موسيقي تحت فشار بيشتري بوده و مورد ممانعت قرار مي گرفته، افراد بيشتري به دنبال موسيقي رفته اند. مثلادر همدان و سنندج كه امكانات بخصوصي هم ندارند، نوازنده هايي را ديدم كه در كمتر جايي مي توان نظير آنها را پيدا كرد. بنابراين فكر مي كنم بهتر است نسبت به نسل جوان، چنين نگاهي نداشته باشيم.
اما شما و همنسلان تان علاوه بر اينكه به خلاقيت هنري بسيار اهميت مي داديد اما حلقه اتصال خود را با نسل قبل هرگز جدا نكرديد. در اصل در مركز حفظ و اشاعه موسيقي، نورعلي خان برومند شما را به نسل گذشته متصل كرد. اين در حالي است كه نسل جوان نه تنها اين حلقه اتصال را با همنسلان شما ندارد، بلكه مدام در تضاد با جريان اصيل موسيقي ايراني عمل مي كند...
اين مساله را قبول دارم اما متاسفانه در طول تاريخ ايران همواره اين انفصال و جدايي وجود داشته و اين فقط به هنر محدود نمي شود. به عنوان مثال، در هر دوره يي، رييس جمهور ها سياست هاي كاري خاص خودشان را داشتند و به هيچ وجه سياست هاي كاري يك رييس جمهور، در تداوم سياست هاي كاري رييس جمهور گذشته نبوده و نيست. هر كسي هم كه روي كار مي آيد در اصل مي خواهد سياست هاي خودش را پيش ببرد. بنابراين قضيه يي كه شما اشاره كرديد در ايران ريشه يي قديمي و تاريخي دارد اما وقتي شرايط محدودتر و مشكلات بيشتر مي شود، اين مساله خودش را بيشتر نشان مي دهد.
در دوره يي كه اشاره كرديد، همين احساس نگراني از غرب زدگي در جامعه وجود داشت و براي مقابله با آن فكر اساسي صورت گرفت و مركز حفظ و اشاعه موسيقي، در اصل رنسانسي را در موسيقي به وجود آورد كه موجب بازسازي و احياي موسيقي ايراني شد. ما از همان نسل هستيم ولي حتي نسل ما هم مي توانست ادامه پيدا نكند. زماني كه ما در هنرستان موسيقي تحصيل مي كرديم اگر قرار بود تمام اندوخته هاي علمي ما به هنرستان محدود شود، شايد هرگز موسيقي را ادامه نمي داديم. چنان كه بسياري از همكلاسي هاي من در هنرستان، موسيقي را ادامه ندادند. ولي وقتي مركز حفظ و اشاعه و بعد از آن كانون چاووش و... شكل گرفت، فاصله يي كه بين دو نسل افتاده بود، بازسازي شد و اين بازسازي نسل ما را به وجود آورد. اگر همين الان هم فكر اساسي صورت بگيرد، مي توان دو نسل را به هم متصل كرد و اين فاصله ها را از بين برد. متاسفانه جوانان ما هر چه از گذشته وجود داشته را نفي و خودشان را نوآور تلقي مي كنند، چون هميشه نفي كردن ساده ترين راه حل بوده است. من به عنوان يك موزيسين در تمام عمرم سعي كرده ام كه يك جمله تازه در موسيقي ايراني پديد آورم اما اين كار اصول خاصي دارد و اين طور نيست كه هر كس از راه رسيد، بتواند نوآوري كند. در اصل يك آهنگساز بايد آن اصول و قواعد را بشناسد و بعد مشخص كند كه مي خواهد در چه چيزي نوآوري ايجاد كند. در اصل كسي كه مي خواهد دست به نوآوري بزند اول بايد مشخص كند چه چيزي از نظر او، نو نيست كه حالامي خواهد آن را نو كند؟ اگر اين تفكرات پشت نوآوري نباشد، نوآوري بدون ريشه است.
نسل جوان موزيسين هاي ايراني در سال هاي اخير در آثارشان تاكيد زيادي به خلق موسيقي چندصدايي داشته اند، اين در حالي است كه همواره از سوي سنت گرايان انتقادهاي زيادي به اين شيوه از آهنگسازي وارد شده. شكي نيست موسيقي پلي فونيك در غرب هم -پيش از شكل گيري- الگو و مدل خاصي نداشته و اين موسيقي به صورت علمي و عملي از بطن موسيقي استخراج شده. شما به عنوان كسي كه نخستين آثار را در زمينه موسيقي چندصدايي خلق كرده ايد، آيا نمي توان از بطن موسيقي ايراني هم موسيقي چندصدايي خلق كرد؟
قطعا چنين كاري بدون آنكه به اصالت هاي موسيقي ايراني لطمه يي وارد كند، امكان پذير است. وقتي ما به چيزي فكر نكنيم ذهن مان را روي آن قضيه بسته ايم اما من پيشنهاد مي كنم كه شكل ها و ژانرهاي مختلف موسيقي را جايگزين هم نكنيم. مثلااگر همين حالاصحبت آثار تلفيقي و... مي شود، نمي توان گفت كه موسيقي سنتي را كنار بگذاريم و موسيقي تلفيقي را جايگزين آن كنيم. موسيقي اصيل ايراني هم در زمينه تلفيق شعر و موسيقي و هم گوشه ها و مقام هايي كه تا به امروز حفظ شده اند، شخصيت و ويژگي هاي خاص خود را دارد. در اصل ما اين موسيقي را تا به امروز، به اين سبك و سياق نگه داشته ايم. اما در كشورهاي توسعه يافته موسيقي هم مثل ساير مسائل توسعه پيدا مي كند. كاملاروشن است كه در جوامعي كه دموكراسي حكمفرماست راه براي به وجود آمدن اتفاقات جديد در فضاهاي مختلف- حتي براي زبان ها و اتفاقات سياسي و تاريخي مختلف- باز است. به عنوان مثال زماني كه «بيتل ها» در غرب ظهور كردند، مايه موسيقي شان درست بر مبناي موسيقي كلاسيك غربي بود. آنها انگار موسيقي كلاسيك غربي را ساده تر و ملودي هاي جذاب آن را اجرا كردند و اتفاقا چارچوب ها و برخورد خشكي را فضاي موسيقي كلاسيك به مخاطب تحميل مي كرد، شكستند. فضايي كه حتما شنونده ها بايد كراوات و لباس رسمي در سالن هاي اجرا حاضر مي شدند. از طرف ديگر زبان موسيقي بيتل ها هم تا حدودي تغيير كرد و امروزي تر شد و مضاميني چون عشق، نفرت و اعتراضات جامعه در شعرها نمود بيروني يافتند. اما با همه اين تفاسير بيتل ها هيچ وقت نمي گفتند كه موسيقي كلاسيك را بايد دور بريزيم و موسيقي ما را جايگزين آن كنيم. متاسفانه ما ايراني ها مدام تقليد مي كنيم و از تهاجم فرهنگي سخن مي گويم اما همان طور كه هرجنس دسته چندمي را به كشور وارد مي كنيم، بيشتر از ساير كشورها هم فرهنگ هاي دست چندم و بنجلي را وارد كشور مي كنيم و به تقليد از آنها مي پردازيم، بعد هم مي گوييم كه اين فرهنگ ها غلط هستند. در اصل اين ما هستيم كه انتخاب درستي نكرده ايم. مثلاتازگي ها بحث سر موسيقي «رپ» و صدور مجوز براي اين موسيقي است. وقتي كسي مي گويد موسيقي «رپ» بايد وجود داشته باشد، بايد تاريخچه اين نوع موسيقي و چرايي به وجود آمدن آن را هم بداند. ضمنا نمي توانيم بگوييم حالاكه وزارت ارشاد به موسيقي «رپ» مجوز مي دهد به طور كامل موسيقي اصيل ايراني يا رديف ميرزا عبدالله را كنار بگذاريم. ما متاسفانه از كشورهاي غربي تقليد مي كنيم در صورتي كه در كشورهاي توسعه يافته موسيقي هم مثل ساير مسائل توسعه يافته است. چنان كه سرگرمي هاي مردم قرن بيست و يكم با مردم قرن نوزدهم يكسان نيست. بنابراين هر زمان ويژگي هاي خاص خود را دارد ولي نبايد فراموش كرد كه انسان با تاريخ زنده است. من واقعا متاسفم كه مدام دچار مسائل حاشيه يي هستيم و اغلب وقت و انرژي مان را صرف حفاظت از موسيقي كرده ايم. اميدوارم در اين ميان از هنر موسيقي فاصله نگرفته باشيم.
شما از جمله موزيسين هايي هستيد كه در طول سال هاي اخير هميشه انتقادات خود را به سياست هاي فرهنگي اعلام كرده ايد و موضع روشني در اين زمينه گرفته ايد. خصوصا اين اواخر درباره حضور نوازنده هاي خانم در شهرستان ها و لغو كنسرت هايتان در شهرهايي مثل اصفهان انتقادهايي كرديد كه بحق بود. با روي كار آمدن دولت جديد و مديران فرهنگي اميد مي رفت كه وضعيت اجراي موسيقي به نسبت سال هاي قبل بهتر باشد اما حداقل درباره اجراهاي تور كنسرت نغمه يي در پرده يي اتفاقاتي رخ داد كه اين اميد را كمرنگ كرد. فكر مي كنيد همچنان هم مي توان دلخوش بود كه تصميمات درستي در زمينه سياست هاي فرهنگي گرفته شود؟
متاسفانه در اين سال ها هر حركتي كه مي خواسته صورت بگيرد، حركت ديگري در جهت عكس آن رخ داده و اين مساله به نوعي تبديل به يك سنت در مملكت داري شده است. من فكر مي كنم هنر و به ويژه موسيقي نبايد آنقدر مساله بغرنجي براي يك كشور باشد كه بخواهيم امروز درباره سياست هاي دولت درباره آن بحث كنيم. در كشور ما چون كلاموسيقي زير سوال است و در بين هنرها هميشه «و... » محسوب مي شده، بنابراين نمي توانيم انتظار داشته باشيم حالاكه رييس جمهور در تبليغات انتخاباتي خود درباره آن صحبت كرده، مي تواند كاري هم انجام دهد. متاسفانه در بسياري مسائل رييس جمهور اصلا قادر به كار كردن نيست. من هم به عنوان يك هنرمند در تمام اين سال ها ياد گرفته ام كه از چيزي يا كسي انتظاري نداشته باشم چرا كه فكر مي كنم خود ما هر كاري را كه با اعتقاد انجام دهيم در مسير درست هدايت مي شود. وقتي من معتقدم كه موسيقي نياز يك جامعه است و بايد باشد بنابراين به اين فكر نمي كنم كه چه كسي مي گويد به موسيقي نياز نداريم. به همين دليل هم انتظار ندارم كه آقاي روحاني و دولت جديد وضعيت موسيقي را مشخص و درست كند. اما در اين ميان ما با مسائلي سر و كار داريم كه تضادهاي عجيبي ايجاد مي كند. مثلاهمين جشنواره موسيقي جوان، در شرايطي كه عده يي نمي خواهند اصلاموسيقي وجود داشته باشد، عده يي از مسوولان دولتي تلاش مي كنند تا اين جشنواره برگزار شود. من به عنوان يك موزيسين، چون آقاي روحاني راي آورده، نمي توانم بايد منتظر بمانم و ببينم براي موسيقي چه مي كند. نه تنها آقاي روحاني بلكه هر رييس جمهور ديگري نيز كه روي كار بيايد در كشوري كه موسيقي هيچ جايگاه مشخصي ندارد، كار خاصي نمي تواند انجام دهد مگر اينكه اهالي هنر خودشان طالب حق شان باشند. اهالي موسيقي نبايد هر چيزي را بپذيرند يا در مقابل هر توهيني كه به موسيقي مي شود، سكوت كنند. كسي حق ندارد به هنر موسيقي و هنرمند توهين كند. مردم هميشه براي هنر و هنرمندان شان احترام قايل هستند اما هر مسوولي كه از روي عدم شناخت و آگاهي اين كار را انجام دهد نبايد در مقابلش ساكت نشست. همان طور كه مسائل اقتصادي و تورم با انتخاب يك شخص به عنوان رييس جمهور حل نمي شود، مساله هنر و موسيقي نيز با همت يك نفر سامان نمي گيرد بلكه يك سيستم بايد تصميم بگيرد و قوانيني وضع كند كه رييس جمهور متعهد به اجراي آنها باشد. من همواره گفته ام كه در زمينه موسيقي هيچ انتظاري از مسوولان ندارم، فقط مانع كار ما نشوند وگرنه خودمان مي توانيم اين هنر را هميشه در سطح بالاو مطلوب نگه داريم. چنان كه وقتي من در زمينه موسيقي شروع به فعاليت كردم جز سال هاي بعد از دانشجويي كه چند سال در دانشگاه تدريس مي كردم و سال هاي قبل كه در مركز حفظ و اشاعه موسيقي بودم، به خواست خودم، هيچ وقت شغل دولتي نداشتم. بنابراين هيچ وقت انتظار اين را ندارم كه دولت بخواهد مرا از نظر اقتصادي يا روحي تامين كند. ما، خودمان را تامين مي كنيم تنها چيزي كه مهم است اين است كه مانع كار ما نباشند.
کد خبر: 85366