بیستوسومین نمایشگاه و شاید هم جشنواره مطبوعات آغاز به کار کرده است؛ به نظر میرسد آنچه به نمایش درآمده، ملغمهای از بههمریختگی خبر، تصویر و... است، الگو و مدل خاصی را نمیتوان دید؛ باطنشان هم همین است زیرا فعالیتهای رسانهای کشور پشتوانه فکری و علمی یا اصلا ندارند یا اگر هم هست ناچیز و بازتعریف و ترجمه علوم غربی است که به دلیل آغشتهشدن به مسائل وطنی و سلیقهای، آشفتهحال است. بهواقع رسانهها در ایران فقیرند نه فقر مادی و مالی که بماند، بیشتر از فقر نظری و پشتوانه علمی رنج میبرند و دچار یک خلأ تئوریکند. واضحتر بگویم؛ پایه و اساس هر فعالیتی دانش است و اساس دانش را نظریه و بنیانهای معرفتی شکل میدهند؛ نظریه خالق درک جدیدی است و به همین دلیل خالق نوع جدیدی از دانش است که بهنوبه خود، اقدام جدید را امکانپذیر میسازد.
به نظر جیمز ویلیامز هدف نظریه، تشریح و کمک به درک و تفسیر پدیدهها و ارائه رهنمودهایی است که نشان دهد چرا چنین پدیدههایی به شیوههایی خاص اتفاق میافتد. حال الحق و الانصاف اصحاب رسانه بگویند براساس کدامین نظریه و تئوری عمل میکنند؟! از چه مدل و الگویی استفاد میکنند، اکثریت پاسخی نخواهند داشت. نتیجه این شده است که نوسان در فعالیت رسانه در کشور بسیار زیاد است. نمیدانند درست میروند یا بیراهه، هر روز ممکن است با آنها برخورد شود. فیلمساز، برنامهساز، تولیدکننده مجموعه و برنامه تلویزیونی و رادیویی، مجله، روزنامه و هر فرم و ژانر رسانهای کار کنند نمیدانند از کار آنها استقبال میشود یا مورد غضب قرار میگیرند. همه میخواهند کار کنند نه اینکه تعطیل شوند اما نمیدانند محصول رسانهایشان را میپسندند یا نه؛ با آنها برخورد میشود یا نه؛ حال آنکه اکثریت این جماعت بیگناهند و تقصیری ندارند. واقعیت این است که استانداردی هم به وجود نیامد و آنچه هست چون مبنای نظری صحیحی ندارد، در گذر حوادث [بخوانید دولتها] دچار تغییر میشود. آن جماعت هم گناهی ندارند چون تابع سیاستند زیرا نظریه و چارچوب علمیای وجود ندارد. پس چه کسی مسئول است؟ به نظر میرسد مسئول نخست و اولویت دار این موضوع، جامعه علمی و دانشگاهی است.
همانهایی که استادی و صاحبنظری را در حوزه علوم ارتباطات یدک میکشند جلسه میگذارند و همایش، اما با گذشت قریب به 40 سال از انقلاب اسلامی، نتوانستهاند پشتوانهای علمی و نظری برای فعالیت رسانهها در این سرزمین به وجود آورند. شاید بگویند که این کار را انجام دادهاند اما واقعیت این است که مثل بسیاری از علوم انسانی، متاسفانه اهل علم حوزه ارتباطات هم کاری نکردهاند؛ توجهشان به حوزههای معرفتی بومی و ارزشگرای خودمان بسیار ناچیز بوده است. بیراه نگفتهایم اگر بگوییم کار نظری براساس مبانی ارزشی و بومی برای رسانه در ایران نشده است.
اندک تلاشهای صورت گرفته هم به دنبال قراردادن رسانه ارزشی در قالبهای غربی بوده است. یعنی رویکردی التقاطی که تلاش کرده است مبانی و ارزشهای مورد قبول انقلاب اسلامی را با مدلها و نظریههای غربی تطابق دهد و بگویند ببینید انقلاب ما هم مثل شما غربیها به حوزه ارتباطات نگاه میکند! حال آنکه خلق رسانه دینی و ارزشگرا یا رسانه تراز انقلاب اسلامی، مستلزم وجود دانش رسانهای مرتبط است، دانشی مستقل که براساس اصول و ارزشها و بنیانهای معرفتی انقلاب اسلامی شکل بگیرد.
اگر از کنار وظایف خطیری که در مقدمه قانون اساسی برعهده رسانهها نهاده شده بگذریم [که نباید بگذریم] تحقق جامعه اسلامی که ازجمله وظایف و آرمانهای انقلاب اسلامی است، از وظایف اصلی رسانههاست و رسانه اگر خود هم مهمترین عنصر این جامعه نباشد، حتما از اجزای اصلی آن است، پس لازم است براساس اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی بنا شود؛ یعنی دینی و ارزشمدار باشد. حال اهل علم رسانه بفرمایند چگونه میتوان با رسانهای که ممتازترین محصول غرب جدید است، خصلتی سکولار و سرمایهداری دارد و آنگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی میفرمایند؛ پایه و اساس همه نظریههای علوم انسانی [ازجمله نظریههای حوزه ارتباطات]، مبانی علوم انسانی غربی بوده و کاملا غیرتوحیدی و غیردینی و سکولار است و اصولا نمیتواند با مبانى اسلامى و دینى سازگار باشد، رسانهای در حد و شأن انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی داشت تا امروزه رسانههایش با استیصال مواجه نشوند. مگر نه این است که نظریههای حوزه علوم ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی ازجمله نظریههای هنجاری، [که در ایران بیشتر مورد توجه است] نظریههایی هستند که فلسفه حاکم بر آنها به لحاظ روششناسی، معرفتشناسی و هستیشناسی سکولار است؛ یعنی انسانمدار، دنیامدار و سودمدارند؛ حال آنکه روششناسی، معرفتشناسی و هستیشناسی رسانه دینی و ارزشی و تراز انقلاب اسلامی- با توجه به ماهیت دینی و اسلامی انقلاب اسلامی- خدامدار و آخرتگراست و تعالی و سعادت مخاطب دستورکارش است.
بنابراین رسانه این نظام معرفتی تفاوت ماهوی با سایر رسانهها دارد. مگر میشود قطار رسانه ارزشگرا و خدامحور و دارای پایگاه معرفتی دینی را بر ریل نظریهای غربی و غیرتوحیدی گذاشت؟ اگر این کار انجام شود یا خودمان درست تفاوتهای ماهوی رسانهها را تشخیص ندادهایم یا از ناآگاهی مخاطب سوءاستفاده کردهایم. اگر چنین کنیم- متاسفانه تاکنون چنین بوده است- رسانهها را به غربستان میبریم و در نتیجه خلأ هویتی بروز میکند و اگر از اخلاق رسانه حرف میزنیم، منظورمان میشود اخلاق حرفهای که غرب آن را تدوین کرده است نه اخلاق اسلامی و دینی خودمان. لذا بیاخلاقی رسانه شیوع مییابد و دودش به چشم فعال رسانهای میرود. اهل علم و استاد عزیز حوزه ارتباطات، باید بپذیریم که خلأ تئوریک چالش امروز رسانهها در ایران است و واقعا پشتوانه تئوریک خصوصا بومی ندارند. بنیان رسانه در ایران بعد از انقلاب باید براساس ارزشهای انقلاب اسلامی بنا شود که ماهیتا اسلامی است.
این یک ادعا نیست در متن قانون اساسی است. چگونه است که انقلاب براساس بنیانهای فکریای که شکل گرفته، نهادهایی کاملا ارزشمدار مثل شورای نگهبان، سپاه، نظام ولایت فقیه و... را آفریده؛ آیا آنها براساس نظریههای غربی بنا شدهاند یا از حوزه معرفتی انقلاب اسلامی بهره جستهاند؟ اگر نگوییم در این مسیر نهاد رسانه اولیاست -به دلیل کارکردها و تاثیرگذاریهای بیشمارش- کمتر از سایر بخشها نیست. متاسفانه اهل علم حوزه ارتباطات جسارت ورود به نظریهپردازی براساس مبانی ارزشی، بنیانی و اساسی انقلاب اسلامی یعنی ارزشهای اسلامی را تاکنون نداشته است. باید صبر کرد، اما امیدواریم هرچه زودتر این صبر سر آید و نتیجهای ملموس و عینی مشاهده شود. انشاءا... .
نویسنده: دکتر رضا واعظی - عضو هیاتعلمی دانشگاه
منبع: روزنامه فرهیختگان