درد دل های یک نوجوان/نه دیگر توان ادامه تحصیل دارم و نه قادرم به گذشته برگردم

به جرات می توان گفت فرزندانی که روزانه شاهد درگیری بین والدین خود هستند آینده ای روشن در انتظارشان نیست.

به گزارش ایسکانیوز،نمی دانم از کدام بدبختی ام بگویم و یا از کدام نقطه کور زندگی ام برای گفتن شروع کنم، چرا که تا چشم باز کردم و بخاطر دارم هرچه بود، به رنگ تاریک و سیاه بود. مادرم هرچند در صفحه تاریک زندگی مان بی تقصیر نبوده، اما در جای یک مادر تاجایی که توان داشت سعی در حمایت من به عنوان تنها دخترش داشت و این تنها روزنه امید من بود.

آن چنان که مادرم برایم تعریف می کند، پدر در آغاز زندگی عاشقانه به او علاقه مند بود و این خوشبختی تا یکی دو سال بعد از تولد من نیز ادامه داشته است. اما پدر رفته رفته به سوی مصرف مواد مخدر گرایش پیدا کرد و نخست مصرف خود را به صورت تفننی و در ادامه از خود یک معتاد تمام عیار ساخت .

پدر و مادرم بیشتر وقت ها در خانه جر و بحث می کردند که پایان همه این جر و بحث ها به کتک خوردن مادر و شکسته شدن وسایل منزل منجر می شد.

این وضعیت مادرم را آزار می داد، پدر به وظایف خود به عنوان یک همسر و پدر یک فرزند به هیچ وجه توجه ای نمی کرد، وی گاهی وقت ها تا دیر وقت به خانه نمی آمد و تقریبا همه درآمد خود را صرف خود و هزینه مصرفش می کرد. خرج و مخارج منزل را مادر با کار در منزل دیگران تهیه می کرد، به این ترتیب من حساس ترین روزهای نوجوانی ام که باید والدینم برنامه های مختلفی را برای پیشرفتم در زمینه های مختلف مانند درس، شغل، هنر طرح ریزی می کردند، تنها در خانه سپری می کردم.

گاهی پدر در کنار مادر مرا نیز به باد کتک می گرفت. وقتی هم که مادر برای کار در بیرون از خانه بود، تنهایی در خانه بدجوری احساس دلتنگی می کردم، احساس می کردم هیچ گونه خوشبختی را تجربه نمی کنم، بر این باور بودم که هیچ کس را ندارم که در دنیا مرا دوست داشته باشد.

کمتر لحظه ای را بخاطر دارم که در آن هیجانات مثبتی مثل خندیدن از ته دل و یا حتی لبخند زدن را تجربه کرده باشم. زمانی هم که مادر در خانه بود تنها می خواست از مشکلات و بدبختی های خود و بی وفایی های روزگار برایم تعریف کند، که کمتر از کتک کاری های بابا برایم آزاردهنده نبود، به همین دلیل از جو خانه و بودن در کنار پدر و مادر فراری بودم، در 15 سالگی احساس می کردم که دیگر خودم باید برای خودم تصمیم بگیرم، به این باور رسیدم که پدر و مادرم هیچ کدام توان ویا تفکر لازم برای خوش بخت کردن مرا ندارند، چرا که اگر می توانستند حداقل یک گام مثبت برای خوشبختی خود برمی داشتند که هیچ وقت چنین کاری را نکردند. چنین بود که سعی کردم در جمع دوستانی که انتخاب کرده بودم خوشبختی را احساس کنم،

با دوستانم چه از جنس خودم و چه از جنس مخالفم گاهی وقت ها تا نیمه های شب در خانه ای ویا یکی از اماکن عمومی در بیرون از منازل سپری می کردم و یا به مصرف سیگار و قلیان مشغول شده که رفته رفته به سمت مصرف مشروبات الکلی، حشیش و دیگر مواد مخدر نیز گرایش پیدا کرده ام.

وقتی متوجه اشتباهاتم شده ام که دیگر دیر شده بود، نه دیگر توان ادامه تحصیل دارم و نه قادرم به گذشته برگردم تا اشتباهاتم را جبران کنم. البته نمی دانم مقصر اصلی این همه حوادث و اتفاقات کیست؟

نظر کارشناس

فرزندانی که روزانه شاهد تعارض و درگیری های بین والدین خود به علت مصرف مواد مخدر و یا ناسازگاری های بین آن ها هستند، به جرات می توان گفت که آینده ای روشن در انتظارشان است، چنین فرزندانی از طریق یادگیری های مشاهده ای صرفا پرخاشگری را آموخته و چنین شیوه ای جزء شخصیت آن ها شده و در آینده از همین شیوه در برقراری ارتباط با دیگران استفاده می کنند. در واقع چنین سبک زندگی تبدیل به یک میراث خانوادگی برای آن ها شده که از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد و اثرات و تبعات خود را برای افراد و خانواده ها خواهد داشت.

از سوی دیگر طرد از سوی والدین برای فرزند بسیار آزار دهنده است، چنین نوجوانان ویا کودکانی در پی طرد از سوی هر یک از والدین در نزد خود احساس بی ارزشی و حقارت کرده و این موضوع بر اعتماد به نفس وعزت نفس آنها تاثیرگذار خواهد بود، افرادی که فاقد اعتماد به نفس شده در کسب مهارت های فردی و اجتماعی دچار مشکل خواهند شد.

چنین افرادی که فاقد مهارت های اجتماعی و فردی هستند، انزوا را تجربه کرده و در پی کاهش احساس ارزشمندی و عزت نفس در صدد جلب توجه دیگران به شیوه های نا مانوسی روی خواهند آورد، چنین افرادی برای از دست ندادن دوستانی که به زحمت توانسته بودند نظر آنها را به خود جلب کند معمولا سعی می کنند با آنها با گشاده رویی و هیجانات مثبت رفتار کرده و یا به خواسته های آنها به راحتی پاسخ مثبت دهند، این افراد معمولا از سوی افراد فرصت طلب مورد سوء استفاده قرار می گیرند.


پایگاه خبری پلیس

705

کد خبر: 867998

وب گردی

وب گردی