جامعه هنوز  توانائی های کوتاه قامتان را باورنکرده/ آدم بزرگ های کوچک

ازبرخی اهالی رسانه بسیار گله مند هستند چون احساس می کنند به هنرمندان معلول به ویژه قشر کوچولو ها در نوشته هایشان یا گزارش هایی که تهیه می کنند بسیار ترحم می کنند و به نوعی از مردم عاجزانه تقاضا می کنند که بیایند و از آثار معلولان دریک نمایشگاه یا جشنواره دیدن کنند در حالیکه معلولان و کوتاه قامتان می دانند توانمندند اما جامعه هنوز توانائی های آنان را باورنکرده ونپذیرفته اند.

به گزارش ایسکانیوز، درکنارمان زندگی می کنندحوالی همین شهر و خیابان با شادی و امید تردد می کنند و به رهگذران با مهربانی لبخند می زنند.

کوچک تر از دیگران هستند اما کوچک کردن را نیاموخته اند وکوتاه دوست داشتن را نمی دانند آرزوهای بزرگ و آسمانی در سر دارند و تنها با ذکر نام خداست که روزشان شروع و شبشان به پایان می رسد.

در این میان برخی از آنها دست به دست هم می دهند و زندگی مشترک را آغاز می کنند . حمید فتجی وشراره لشگری نژاد تنها یکی از زوج های موفق کوتاه قامت شهر ما هستند.

"حمید فتحی" متولد سال58 در تهران به دنیا آمده است فوق دیپلم کامپیوتردارد و فرزند ارشد خانواده است . او می گوید: کارمند شرکت متروی تهران و 16سال سابقه کار دارم. مدت 10سال است با همسرم"شراره لشگری نژاد" ازدواج کرده ام.

شراره دیپلم بهداشت و کودکیاری دارد و خانه دار است. هر دوعضوانجمن"نانسیم"که همان بیماری "آکوندروپلازی" کوتاهی اندام است هستیند.

گفتنی است "آکوندرو پلازی" یک عارضه ی ژنتیکی است و علائم شایع استخوانی آن شامل: اختلال در مهره های ستون فقرات، کوتاهی استخوان های دراز و قوس در پاها وتنگی کانال مهره های ستون فقرات است که گاهی نیاز به جراحی ارتوپدی دارد.

یک انجمن فعال

"انجمن کوچولو های ایران" در اسفند ماه سال 87 از وزارت کشور مجوز گرفت. علت تاسیس این انجمن نگاهی متفاوت به جمعی از مردم جامعه که فیزیک کوتاه و متفاوتی دارند بود. شناخت توانایی ها،نیازها، وبه کارگیری روش های نوین جهت بهبود وضعیت علمی، فرهنگی، معیشتی و تندرستی از جمله فعالیت های این انجمن است.

حمید: مسافران کوچک

بدون شک همه آشنایی ها یک قصه بلند یا کوتاه دارند و قصه آشنایی من وهمسرم مثل خودمان کوچولو و شیرین است.

شراره مثل همه مسافران گاهی برای ایاب و ذهاب از مترو استفاده می کرد. آنروز به همراه مادرش از کنارم گذشت و از آنجایی که همه آدم ها مجذوب شباهت هایشان با دیگران می شوند من هم به شراره نگاهی گذرا داشتم و ازهمان روز،روزگاربساط خوشنویسی اش رادرمحل کارمن پهن کرد.

حمید: قسمت را ببین

مدتی گذشت و شخصی که او هم یکی از مسافران بود به من پیشنهاد داد که دختری را می شناسد با شرایط ویژه خودم که اگر مایل باشم با خانواده اش هماهنگ کند. من هم قبول کردم و بعد از هماهنگی هایی که انجام شد، من و شراره همدیگر را دیدیم خیلی تعجب کردیم ما قبلا همدیگر را چند بار دیده بودیم و این تنها یک قسمت شیرین بود.

شراره: انتخاب هم اندازه

مدت زمان زیادی از آشنایی ما نگذشت که توانستم خانواده ام را متقاعد کنم و جواب مثبت بدهم و همیشه دوست داشتم با مردی ازدواج کنم که هم قد واندازه خودم باشد و بتواند شرایط ویژه آدم کوچولوها را درک کند.

قبل از ازدواج با حمید به کارهای هنری مثل "نقاشی روی شیشه، معرق ساقه گندم و کاشی، خراش روی فلز، پیکر تراشی و تذهیب" در منزل مشغول بودم که در حال حاضرهم با تشویق های اواین رشته هارا به صورت حرفه ای دنبال می کنم.

حمید: وسایل خانه مان مثل خودمان کوچک نیست

شاید این تصور در ذهن مردم باشد که اندازه وسایل خانه مان هم مثل خودمان کوچک است و بر اساس استانداردها طراحی نشده ولی خانه ما هم مانند خانه همه آدم های معمولی طراحی شده و ما وسایل خانه مان را هم مناسب آدم کوچولوها تهیه نکرده ایم. حتی ارتفاع کابینت های آشپزخانه مان هم کوتاهتر نیست و این به خاطر این است که ما بتوانیم از قابلیت هایمان خوب استفاده کنیم به طور مثال شما اگر بخواهید لامپ اتاق تان را تعویض کنید از یک چهار پایه مناسب با قدتان استفاده می کنید ولی ما فقط یک چهار پایه بلند تر را انتخاب می کنیم فقط همین.

این تفاوت می تواند بین ما وشما فاصله بیندازد و نگاه مردم را نسبت به زندگی ما کنجکاو ترکند.

شراره: تنهایی ممنوع

روزها سرم را با کارهای منزل و فعالیت های هنری ام گرم می کردم. 5 سال زندگی مشترک کم کم داشت کمبود یک کوچولو را به رخمان می کشید. تصمیم گرفته بودیم بچه دار نشویم ولی تنهایی داشت به لحظات مان فشار روانی وارد می کرد. با دکتر ژنتیک مشورت کردیم و آزمایش هایی را انجام دادیم و نتیجه این بود که 25 تا 50 درصد احتمال مرگ بچه وجود دارد.

بر اساس آزمایش هایی که مجدد انجام دادیم بارداری من تایید شد و ما با توکل به خدا فرزندمان را نذر امام رضا(ع) کردیم و درحال حاضر"محمد رضا" کاملا سالم است.

حمید: اما دنیا کوچک است

دنیا بزرگ است و به اندازه همه ما جا هست فقط باید عاشق باشی تا بتوانی هدفت را دنبال کنی.

مثل همه پدر های خوب دنیا من هم تمام تلاشم را می کنم تا بتوانم بستری را برای محمد رضا فراهم کنم تا در سطح های مختلف علمی، ورزشی، تحصیل کند و مایه افتخار من و مادرش بشود.

شراره :راه حلی برای فردا

خانواده آدم کوچولوها هم شهروند شهرهای بزرگ و کوچک این کشور هستند ولی در شهر بزرگی مثل تهران مناسب سازی در اماکن عمومی کمتر به چشم می خورد.

به عنوان مثال آب خوری ها، تلفن عمومی ،دستگاه خود پرداز، ارتفاع اتوبوس ها، حمل و نقل عمومی و هزار و یک مشکل گفته و ناگفته دیگر گریبان ما را می گیرد.

شراره : همه چی آرومه

تمام این مشکلات را هم نادیده بگیریم هنوز نگاه دلسوزانه و پچ پچ های مردم ما را آزار می دهد. وقتی می خواهی برای خرید یا تفریح به بازار یا پارک بروی دلت که باز نمی شود هیچ ، گاهی دلشکسته و دل گرفته ترهم می شوی.

حتی احساس می کنم برای مردم آنقدر عجیب هستیم که ساعت ها وقتشان را به بحث درمورد زندگی ما می پردازند. گاهی فکر می کنم آنقدرکه آدم های کوتاه اندام سوژه نگاه مردم هستند به آدم های بسیار قد بلند زیاد توجهی نمی کنند

حتی احساس می کنم برای مردم آنقدر عجیب هستیم که ساعت ها وقتشان را به بحث درمورد زندگی ما می پردازند. گاهی فکر می کنم آنقدرکه آدم های کوتاه اندام سوژه نگاه مردم هستند به آدم های بسیار قد بلند زیاد توجهی نمی کنند.

یک دعای مشترک کوچک

خدایا کمکم کن دیرتراز نگاه تمسخرآمیز مردم برنجم ،بتوانم آدم ها را زود ببخشم ، کمتر قضاوت کنم و بیشتر به آنها فرصت بدهم تا مرا آنچه که هستم بپذیرند.

خبرنگار : سیما سلطانی آذر

700

کد خبر: 881637

وب گردی

وب گردی