ادای دین به محمد جهان آرا

نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» به کارگردانی ایوب آقاخانی، قسمت سوم از تریلوژی آقاخانی درباره قهرمانان 8 سال جنگ تحمیلی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز، نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» قسمت سوم از تریلوژی آقاخانی درباره قهرمانان جنگ تحمیلی است. پس از نمایش‌های کابوس شب نیمه آذر که به زندگی و شهادت شهید کشوری می‌پرداخت و اتفاقا کارگردانی آن را فرزند شهید کشوری بر اساس نمایشنامه ایوب آقاخانی برعهده داشت و همین‌طور نمایش «تکه‌های سنگین سرب» درباره زندگی خصوصی و عاشقانه های مصطفی چمران با دختری عرب بنام غاده رحمن، حالا آقاخانی در آخرین تکه از این تابلوی بزرگ سراغ محمد جهان آرا رفته است.

یکی از فرماندهان مظلوم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با همرزمان خود در روزهای آغازین جنگ تا مدت‌ها با دست خالی مانع از سقوط خرمشهر می‌شوند. برای ما که محمد جهان آرا را با نوحه تراژیک و شنیدنی «ممد نبودی ببینی» حسین فخری می‌شناسیم و تماشای نمایشی درباره او لذت مضاعفی دارد. آن هم وقتی در جشنواره تئاتر «فجر» جای خالی نمایش‌هایی با موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بدجور توی ذوق می‌زند. برای همین نفس پرداختن به چنین سوژه ای قابل تحسین است و باید به آقاخانی بابت آن دست مریزاد گفت.

از اینکه بگذریم، نمایش هفت عصر هفتم پاییز، پیش از اجرای ویژه جشنواره یک دوره در سالن چارسوی تئاتر شهر به روی صحنه رفته بود. در اجرای عمومی لیلا بلوکات و رحیم نوروزی بازی می‌کردند که محسن بهرامی که در اجرای عمومی نمایش صدای او به عنوان صدای شهید جهان آرا استفاده شده بود در اجرای جشنواره تئاتر فجر به ایفای نقش پرداخت و حضوری پر رنگ تر از اجرای عمومی داشت.

نمایش هفت عصر، هفتم پاییز، مبتنی است بر نامه‌های شهید جهان آرا و رابطه‌اش با همسرش که در کنار قصه یکی از همرزمان شهید جهان آرا به طور موازی پیش می رود. روایت نمایش با فلش بک و جابجایی زمانی مختلف به تنوع بصری و نمایشی کار افزوده است. استفاده از المان‌های تصویری و صوتی در کنار طراحی صحنه به غنای کار و باورپذیری آن کمک بسیاری کرده است. به اینها اضافه کنید بازی های خوب بازیگران و متن چند لایه و جذاب آقاخانی را که نسبت به دو تجربه قبلی رو به جلو و کامل تر از آب درآمده است.

آقاخانی در کارگردانی نیز به دستاوردهای قابل قبولی دست یافته است. برای نمونه بازیگران در آغاز با حالتی ایستا و ساکن رو به مخاطبان قصه خود را روایت می‌کنند. جدای از سهیم کردن مخاطب در نمایش و تبدیل کردن آنها به بخشی از نمایش، هرچه قصه جلوتر می‌رود التهاب و کنش دراماتیک نمایش همزمان با ریتم بازی شخصیت ها شدت و اوج می گیرد. در نتیجه مخاطب به طور ناخودآگاه و همسو با تنش حاکم بر فضا پیش از وقوع حادثه نهایی که شهادت جهان آرا هست آن را احساس می کند.

در نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» هارمونی مناسبی بین اجزای مختلف کار ایجاد شده است. حتی موسیقی نیز که در لحظات کمی به کار گرفته شده هوشمندانه انتخاب شده است. استفاده بجا از کمانچه که سازی ایرانی است و آوایی غمگین و اندوهناک ایجاد می کند خود شاهدی بر این ادعا است.

آقاخانی با ساخت تریلوژی و سه گانه دفاع مقدسی خود نشان داد که ظرفیت های نمایشی فراوانی در تاریخ انقلاب و جنگ هشت ساله ما وجود دارد که می تواند دست مایه خلق آثار دیدنی و ماندگاری قرار بگیرد. این البته نیازمند جسارت و دانش اهل نمایش است. لااقل آنهایی که دغدغه این وطن اسلامی را دارند. نگاهی به آثار هنرمندان غربی به خوبی نشان می دهد که آنها بسیار بیشتر از ما به تاریخ و مردم خویش متعهد هستند. حال آنکه صحنه تئاتر ایران پر شده از آثار بی مسأله ای که یا از فرط تکنیک زدگی و مغلق گویی نسبتی با مخاطب برقرار نمی کنند یا درگیر مسائل پیش پا افتاده شخصی و ذهنی خود هستند که هیچ ربطی به جغرافیا و تاریخ این سرزمین بلاکشیده و دردمند ندارد.

این وسط کمند آنهایی که به مخاطب و مردم خویش می اندیشند و با لحاظ کردن آنها در خلق هنری خود سعی می کنند اثری هرچند کوچک اما عمیق و ماندنی را بوجود بیاورند. نمایش هفت عصر هفتم پاییز بارقه ای است هرچند کوچک که در فضای امروز تئاتر ایران می توان به آن امیدوار بود.

از: حسین نوری

کد خبر: 899940

وب گردی

وب گردی