نخبه‌کشی در ایران و نفوذی‌ها در آموزش عالی

در تاریخ معاصر ایران، شخصیت‌هایی چون دکتر علی‌اکبر ولایتی که در حوزه‌های مختلف علمی، سیاسی، ادبی و تاریخی صاحب‌نظر و تالیف باشند، نادر و محدود است؛ با چنین جایگاهی، یقینا شخصیت، ارزشی نمادین و ملی می‌یابد و در نتیجه مخاطره مواجهه شخصیت با هجمه دشمنان جامعه به‌شدت تقویت می‌شود.


از چشم‌انداز اجتماعی، نمی‌توان قتل میرزا محمدتقی‌خان امیرکبیر را به علتِ ساده‌لوحانه «اغراض شخصی» مهدعلیاء کاهش داد؛ همان‌طور که نمی‌توان تصمیم شخصی گابریلو پرنسیپ، جوان 18 ساله صربستانی را «علت واقعی» قتل ولیعهد اتریش و در نتیجه آن، آغاز جنگ جهانی اول دانست. در واقع، این نوع تبیین‌های «تقلیل‌گرایانه»، با انتزاعِ یک رخداد از روابط پیچیده اجتماعی آن، هم چهره حقیقت را مخدوش می‌کند و هم راه را برای تحلیل عوامل بنیانی و اصلی زمینه‌ساز واقعه و در نتیجه، عبرت‌آموزی از تاریخ، مسدود می‌سازد.

لذا، اهمیت تبیین عوامل و زمینه‌های اجتماعی - تاریخی در فهم ماهیت و علت اصلی رخدادهای کوچک و بزرگ در برائت آن از تجرید و تقلیل است. از این روی، باید لاجرم با این پرسش آسیب‌شناسانه جدی مواجه شد که منشاء منحوس «نخبه‌کشی»، خصوصا در جامعه‌ای مانند ایران که افکار عمومی آن تفاخر به پیشینه و قدمت تمدنی و فرهنگی را مقبول و مطبوع می‌داند، در کجاست و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

تلاش برای یافتن پاسخ این پرسش، یک مسئولیت عمومی است و یقینا به دلیل شناسایی آسیب مزمن مستتر در آن، به خیر عمومی و پالایش اجتماعی منجر خواهد شد.

برای قاطبه جامعه ایران دردناک است که هرازگاه، نام یکی از بزرگان عرصه علم، دین، سیاست و غیر آن، ازجمله شخصیت و شأن علمی، ادبی و سیاسی استاد اندیشمند، دکتر علی‌اکبر ولایتی، ملعبه اکاذیب و افتراء فرومایگان بداندیشی شود که با ذبح استعداد جامعه در پای هزل، بر چشمه‌های روح‌بخش امید و اعتماد اجتماعی، خاکستر زوال می‌پاشند. در عین حال، هر رخدادی از این دست، هم فرصتی برای تأمل در منشاء و اغراض آن و هم بهانه‌ای برای بازاندیشی درخصوص زمینه‌های تاریخی کژکارکردی اجتماعی است تا بدانیم چرا بازتولید حیات اجتماعی ما تا این اندازه نسبت به تاختن بر شأن و شخصیت این و آن اندیشمند و متفکر بی‌تفاوت مانده است؟

در تبیین نخستین علت از مجموعه علل و زمینه‌های افتراء اخیر باید دانست که در این رخداد – صرف‌نظر از تشابهاتش با حملات به دیگر اندیشمندان - خصایص متمایزی می‌توان یافت که توجه به آنها، منشاء گشایش است. لازم است بدانیم که با توجه به زندگینامه و سوابق فعالیت‌های دکتر علی‌اکبر ولایتی، مهم‌ترین خصیصه ایشان انقلابی‌گری یک نخبه علمی و تبعیت مومنانه از ولایت است. انقلابی‌گری در مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی با حساسیت نشان دادن به هنگام به موضوعات سیاسی، فرهنگی و علمی به ذائقه جریان نخبه‌کش در ایران خوش نمی‌آید. اینکه مدیری انقلابی به هتاکی یک استاد به ساحت مقدسات و پیامبر اعظم(ص) در یکی از واحدهای این دانشگاه حساسیت نشان دهد و او را اخراج کند یا فضای عمومی در محیط دانشگاه برایش اهمیت داشته باشد و وقتی عده‌ای می‌خواهند زیر لوای مقدس علم و دانش لاابالی‌گری را ترویج کنند، از کوره به در می‌رود و به رئیس دانشگاه تذکر می‌دهد برای جریاناتی که سال‌ها زمام آموزش عالی را به دست داشته‌اند، خوشایند نیست.

اساسا برای پدرخوانده‌های آموزش عالی در ایران ورود تفکر انقلابی به جریان مدیریت دانشگاه یکی از خطوط قرمز اساسی است. به همین خاطر دست نشاندگان به ظاهر راست یا به ظاهر چپ آنها مانع از جاری و ساری شدن این اراده در دانشگاه بوده‌اند. این جریان نمی‌خواهد صدای انقلاب از تریبون‌های دانشگاه‌های ایران چه کلاس‌های درس، چه کنفرانس و سمینارهای علمی و چه حتی رسانه‌های آن بلند شود. شاید دردناک‌ترین بخش قصه «نفوذ» جریانی و فکری که بارها مورد هشدار مقام معظم رهبری بوده در همین حوزه آموزش عالی است. وقتی مدیری بخواهد در برابر این «نفوذ» قد علم کند همه عناصر در این دستگاه عریض و طویل به کار می‌افتند تا در برابرش جبهه‌گیری کنند.

یکی دیگر از خصیصه‌های علی اکبر ولایتی «ثبات سیاسی» است. به عبارت دیگر، در حالی که تغییرات در مرزبندی‌های سیاسی ایران امروز، ثبات نظری و عملکردی برخی رجل سیاسی را مخدوش کرده است، مرور فعالیت‌های اجرایی دکتر ولایتی دلالت از وجود دکترین تثبیت‌شده‌ وی دارد. این خصیصه، منشاء قابلیت ایشان در تقویت همگرایی سیاسی در سطح ملی و هدایت سیاست خارجی کشور در عرصه بین‌المللی است و به همین دلیل، سازمان‌های سیاسی بسیاری در ایران از مشاوره و حتی نام ایشان بهره می‌برند. با این نگاه و در بعد سیاسی، دکتر علی‌اکبر ولایتی را می‌توان «نماد نهادینگی سیاسی» دانست.

براساس این برداشت، این تحلیل که حملات به ایشان، با هدف تامین منافع حزبی و جناحی انجام شده است، تبیینی غیرواقع‌بینانه است، بلکه بالعکس، منشاء نیات غیراخلاقی علیه ایشان را باید در کانون‌هایی فراملی یافت که منافع ملی حاصل از نهادینگی سیاسی در ایران در تضاد با منافع آنهاست. ممکن است، اقدامات ناپسند برخی افراد، جریان‌ها یا مطبوعات همراستا و مقوم سوءنیت دشمنان باشد اما این منابع، منشاء تحرک نیستند. از این طریق می‌توان دریافت که شخصیت مورد حمله، تاثیر اثبات شده‌ای بر نهادینگی سیاسی کشور داشته است.

تبیین دوم مبتنی‌بر جایگاه منحصر به‌فرد دکتر ولایتی در عرصه علم و دانش در کشور است. اتصال این نام با پدرطب اطفال ایران، دکتر محمد قریب، به دلیل رابطه استاد و شاگردی، تحصیل در دو حوزه تخصصی طب اطفال(متخصص) در دانشگاه تهران و بیماری‌های عفونی(فوق‌تخصص) در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا، تاسیس دانشکده پزشکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، کسب درجه استاد ممتازی تالیف بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب، انتشار مقالات علمی در نشریات معتبر بین‌المللی مثل نیچر، چست و... ، مرجعیت‌یابی تالیفات در حوزه فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تاریخ معاصر، سیاست خارجی و کسب نشان درجه یک دانش و... نشان از مقام والای علمی وی دارد.

به علاوه، دکتر ولایتی در حوزه تاریخ علم و خصوصا تاریخ طبابت صاحب‌نظر تالیف است که به این واسطه با نگرش مثبت ایرانیان به حکمت اندیشمندان بحرالعلوم گره می‌خورد. از این رو، تمامی این تلاش‌ها و روابط علمی، نام دکتر علی‌اکبر ولایتی را در حوزه نماد‌ها و در مجاورت مفاخر کشور قرار می‌دهد. از این رو، لازم است در درک جنبه‌ای دیگر از اغراض افتراء‌پراکنی علیه ایشان به ماهیت نمادین شخصیت علمی توجه شود، چراکه از این منظر، هدف حمله، نه خود شخصیت، بلکه خاصیت و کارکرد نمادین آن است. به عبارت دیگر، درحالی که مردم، نمادها و مفاخر را راهنمای مسیر تحقق آرمان خود می‌دانند، هر تلاش برای تخفیف یا تردید در جایگاه نمادین شخصیت ایرانی موفق، معادل با افشاندن بذر ناامیدی در قلب یکایک شهروندان ایرانی است. از این رو، حمله علیه شخصیت علمی، نشان از قدرت تاثیر اجتماعی آن شخصیت دارد.

و سومین تبیین، منحصرا با تمرکز بر اشتغال دکتر علی‌اکبر ولایتی، به‌عنوان مشاور امور بین‌الملل دفتر مقام معظم رهبری ایران قابل درک است. در تاریخ پس از انقلاب اسلامی ایران، این نخستین بار نیست که شخصیت‌های حقوقی منصوب رهبران معظم ایران با حربه‌های تبلیغات منفی، مورد هجمه و ترور شخصیت بدخواهان نظام اسلامی ایران قرار می‌گیرند. در این نوع اقدامات، هدف از افتراء، تاثیرگذاری منفی بر افکار عمومی علیه جایگاه رهبری نظام است که به لحاظ حقوقی، مسئولیت نصب رجال سیاسی را در پست‌های مشخصی دارد. در عمل، هجمه علیه رجل مقتدر با هدف دو سوءکارکرد همزمان انجام می‌شود. از یکسو، در صدد ضربه زدن به همگرایی بین مردم و رهبری به‌عنوان رأس جامعه است و از سوی دیگر، علیه اقتدار ومشروعیت جایگاه‌های حقوقی موثر اقدام می‌کند. بنابراین هر حمله، همزمان دلالت بر دو واقعیت مهم دارد؛ نخست اینکه ارتباط رهبری نظام و بدنه جامعه از چنان قوام و استحکامی برخوردار است که موضوع و سوژه دشمنان نظام می‌شود و دوم، جایگاه حقوقی مورد حمله، تاثیرگذاری و اهمیت مضاعف یافته است.

در تاریخ معاصر ایران، شخصیت‌هایی چون دکتر علی‌اکبر ولایتی که در حوزه‌های مختلف علمی، سیاسی، ادبی و تاریخی صاحب‌نظر و تالیف باشند، نادر و محدود است. با چنین جایگاهی، یقینا شخصیت، ارزشی نمادین و ملی می‌یابد و در نتیجه مخاطره مواجهه شخصیت با هجمه دشمنان جامعه به‌شدت تقویت می‌شود. مهم است درنظر داشته باشیم که این هجمه‌ها الزاما با اغراض شخصی انجام نمی‌شود و به دلیل ارزش ملی شخصیت، هدف نهایی حمله، واگرایی اجتماعی است که ابرازات آن در اشکال کاهش اعتماد به‌نفس ملی، نفرت سیاسی و ناتوانی در مدیریت فردی، در شهروندان ظاهر می‌شود. برای مقابله با این سوء‌اقدامات، لازم است اولا نسبت به اهمیت ملی صیانت از شأن و شخصیت اندیشمندان و عالمان جامعه آگاه باشیم و مراقبت کنیم و ثانیا از تقلیل علل بروز هجمه‌ها به علت‌های ظاهری، مقطعی و شخصی خودداری کنیم؛ چراکه در غیر این صورت، قادر به مواجهه اصولی با منشاء واقعی هجمه نخواهیم بود. همچنین، مهم است به خاطر داشته باشیم که هزینه سکوت در برابر هر هجمه به شأن و شخصیت عالم و اندیشمند، بر تمام جامعه و نه‌فقط نهاد مطبوع یا حزب مطبوع آن عالم تحمیل خواهد شد.

کد خبر: 903682

وب گردی

وب گردی