به گزارش ایسکانیوز براساس خبر رسیده، کتاب «خاطرات مستند استاد سید هادی خسروشاهی درباره سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب» جلد دهم از مجموعه «حدیث روزگار» نوشته استاد خسروشاهی است که از یک مقدمه و 4 بخش تشکیل شده است.
این بخش ها شامل:سازمان مجاهدین خلق یا فرقه رجویه (گفتگو با دو ماهنامه «چشم انداز ایران»)، حزب توده در خط امام! (حزب توده پس از پیروزی انقلاب اسلامی) (گفتگو با دو ماهنامه «چشم انداز ایران»، فرقه فرقان (تأملاتی در اندیشه و عمل فرقه فرقان) (گفتگو با فصلنامه «یادآور»)، دفتر هماهنگی های مردمی ـ حزب بنی صدر (حزب بنی صدر؛ علل و عوامل شکست و سقوط؛ گفتگو با روزنامه «جوان»).
اهمیت ثبت تاریخ انقلاب اسلامی
استاد خسروشاهی در مقدمه کتاب درباره ضرورت ثبت تاریخ انقلاب و شخصیت های انقلابی می نویسد: «تاریخ چگونگی حوادث دوران پس از انقلاب اگر توسط کسانی که خود به نحوی در صحنه بوده اند، به رشته تحریر درنیاید، یا توسط عناصر مُغرض و معارض نوشته خواهد شد و یا به تدریج به دست فراموشی سپرده می شود.»(ص9)
تحلیل خسروشاهی از روحیات و عملکرد سازمان مجاهدین خلق
خسروشاهی در بخش اول کتاب، در بیان خاطرات خویش از اعضای فعال سازمان مجاهدین خلق مانند محمد حنیف نژاد، تراب حق شناس، لطف الله میثمی، مهدی ابریشمچی و... درباره روحیات و تحلیل عملکرد سازمان پس از پیروزی انقلاب و ویژگی ها و روحیات کادر رهبری سازمان می گوید:
«آقایان در فکر انحصارگرایی بودند. اگر اینها عاقلانه رفتار می کردند و مسائل را به اینجاها درگیری نظامی و ترور) نمی کشاندند، که عده ای از مردم و جوانان بیگناه کشته شوند، وضع آنها چنین نمی شد. به نظر من آنها در روشی که در پیش گرفتند، اشتباه کردند؛ چون به نادرست معتقد بودند که انقلاب را آنها انجام داده اند! و مسئولیت اداره کشور باید بر عهده آنها باشد که در واقع مسأله از این قرار نبود؛ یعنی آنها عده معدودی بودند که اغلب در زندانها به سر می بردند و به همت مردم انقلابی آزاد شدند و توانستند پس از انقلاب، از فرصت استفاده کنند و اعضای خود را افزایش دهند. متأسفانه از این اعضا هم نتوانستند به طور صحیح استفاده کنند و آنها را به رویارویی با نظام و سپس ترور وادار کردند که چگونگی آن را همه می دانیم و به نظر من، منشأ آن ناشی از «بی تقوایی» و «تمامیت خواهی» رهبری آنان بود.»(ص24)
انتقاد از یک آفت جامعه ایرانی؛ وجود روحیه تمامیت خواهی
خسروشاهی با اشاره به روحیه تمامیت خواهی سازمان مجاهدین انقلاب می گوید: «به نظر من کیش شخصیت!، تمامیت خواهی و تک محوری، یک اخلاق و روحیه زشت ایرانی است؛ چرا که اغلب کار جمعی را دوست ندارند و علاقمند هستند که همه کارها را خودشان یا اطرافیان و یا وابستگانشان انجام دهند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما توقع استمرار این نوع روحیه را نداشتیم، ولی متأسفانه چنان شد؛ یعنی تمامیت خواهی رسمی از آن زمان و از دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان آغاز شد و آقایان کابینه را از اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی، ملت ایران، جاما و احزاب ملی گرایی دیگر تشکیل دادند که بعدها به نام «ملی ـ مذهبی» معروف شدند. البته اغلب اینها دوستان بنده بودند و من صداقت و حُسن نیت بسیاری از آنها را باور داشتم، ولی در کابینه اول دولت موقت، حتی یک روحانی مبارز و یا به قول آنها، یک «آخوند» نمی بینیم. به نظر من این نوعی تمامیت خواهی اشتباه آمیز بود.»(ص26)
تحلیل استاد خسروشاهی از علل جدایی و استغنای سازمان مجاهدین از روحانیت
خسروشاهی درباره علل استغنای سازمان مجاهدین از روحانیت می نویسد: احساس استغنا از روحانیت به دو دلیل در آنها به وجود آمد: اول، عدم استقبال صمیمانه و عدم همکاری جدّی فکری با آنها، از طرف بعضی از روحانیون. دوم، اختلاط و همزمانی بررسی مبانی اسلامی با مطالعه و بررسی ادبیات مارکسیستی که شاید به طور ناخودآگاه و بدون تعمّد اختلاطی عمل کردن بود، به وجود آمد که این امر به علت عدم حضور حتی یک روحانی و عالم دینی آشنا به مسائل روز در تشکیلات آنان ـ حتی در بخش ایدئولوژیک ـ فاجعه بار بود و شاید نتیجه نهایی آن، صدور بیانیه اعلام مواضع! و تغییر مبانی ایدئولوژی سازمان به اصول مارکسیستی و اعلام رسمی آن، در درازمدت بود که همگی از چگونگی آن و محتوای کاملاً مارکسیستی ـ لنینیستی بیانیه و حذف کامل «اسلام» از برنامه سازمان، آگاه هستیم.(ص83)
سیاست تأمل برنگیز حزب توده در اوایل انقلاب: حزب توده در خط امام!
خسروشاهی در تحلیل مواضع و رویکرد حزب توده پس از پیروزی انقلاب اسلامی می گوید: «پس از پیروزی انقلاب، حزب توده برای جلب اعتماد نظام، به نوعی همکاری به ویژه در زمینه های اطلاعاتی دست زد و همزمان نیز به گسترش تشکیلات خود و ایجاد واحدهای مختلف در کشور و نفوذ در سازمانهای دولتی پرداخت.... در واقع از آغاز، برنامه استراتژیک حزب توده، همین به دست گرفتن قدرت و حکومت بود، ولی راه رسیدن به آن را در جلب اعتماد نظام و تخریب عناصر مخالف می دانست و به همین دلیل، آقای کیانوری طرح «حزب توده در خط امام!» را در مقابل دیگر احزاب چپ و یا سیاسی، مطرح ساخت و داشت به سرعت پیش میرفت که با طرح ضربتی «برادران»، توظئه بی نتیجه ماند؛ چرا که در نهایت امر، طرح اصلی حزب و دبیر کل آن برای به دست گرفتن قدرت، اجرای کودتا بود.(ص122)
ترویج شعار «مرگ بر بازرگان» توسط حزب توده
استاد خسروشاهی می گوید: مدتی پس از استعفای دولت موقت، شعار «مرگ بر بازرگان» پس از مرگ آمریکا، اسرائیل، منافقین و صدام در بعضی اجتماعات و حتی نماز جمعه ها مطرح میشد. بعضی از دوستان فکر می کردند این شعار از سوی هواداران انقلاب اسلامی و حزب الله است، ولی واقعیت این نبود. من شخصاً این موضوع را کشف کردم که مطرح شدن این شعار از سوی حزب توده است.(ص154)
گروه فرقان و ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق و سرویس های اطلاعاتی خارجی
از جمله ویژگیهای برخی از تاریخ نگاران و خاطره گویان سعی دارند آن را به گروه فرقان مُنتسب سازند، یکی پایبندی آنان در دینداری و دیگری تأمین مخارج فعالیتهای ایشان از محل عضویت است و این انگاره ها سعی در تطهیر و توجیه تمامی عناصر و جریاناتی دارند که با تلقی رایج از دین و نیز روحانیت شیعه سر ناسازگار دارد، ولی استاد خسروشاهی در گفتگویی تفضیلی به بازبینی پاره ای از تصورات درباره فرقه فرقان پرداخته و با استناداتی روشن، به ابطال آنها پرداخته است. استاد خسروشاهی درباره روحیات و مشی شخصی و فعالیتهای اکبر گودرزی، رهبر فرقان می پردازد و می گوید: نگرش او درباره مسائل قرآنی و معنوی یک نگرش مادی – دیالکتیکی است و همه چیز را به «انقلاب و ضد انقلاب»، «سرمایه داری و ضدسرمایه داری» و زندگی در حال تحول و تکامل دائمی نسبت می دهد. جالب اینجاست که وقتی در دادگاه از او درباره مسائلی مانند تز و آنتی تز و سنتز و دیالکتیک و مصطلحاتی از این قبیل سئوال کردند، اطلاعی از این مفاهیم نداشته و پاسخ لازم را نتوانسته ارائه کند.(ص176)
نظر استاد خسروشاهی درباره دلیل گروه فرقان در ضدیت با علما
استاد خسروشاهی درباره دلیل گروه فرقان در ضدیت با علما می نویسد: فرقه فرقان همانند سازمان آرمان مستضعفین و سازمان مجاهدین، با استناد ظاهری به آیات قرآن و تفسیر مادیگرایانه آنها، در راستای اهداف و امیال فرقه های خودشان، خواستار حذف علما و رهبران مذهبی جریان اصیل اسلامی بودند و این به موازات فعالیت هواداران سکولاریسم الحادی بود که با اساس دین و باورهای مذهبی مخالفت می کردند. عقیده این سازمانها و گروهها، که خواستار به اصطلاح «اسلام منهای آخوند» و یا «سیاست منهای دین» در واقع محصول گروهی بود که از زمانهای بسیار دور به مبارزه مستقیم و صریح برای حذف کامل مذهب از زندگی مردم برخاسته بودند و در واقع با قیافه مذهبی و تفسیرهای مادی از مبانی اسلامی، مُزوّرانه در تحریف و مسخ و حذف عناصر و ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی مذهب می کوشیدند. این گروهها نقطه مشترکی با هم داشتند و آن اسلام منهای روحانیت بود؛ زیرا که روحانیت سدی محکم و مقاوم در برابر اهداف آنان به شمار می رفت.(ص 174)
خودبزرگ بینی ابوالحسن بنی صدر و علت اختلافش با شهیدان رجایی و بهشتی
خسروشاهی معتقد است که بنی صدر به دلیل خود بزرگ بینی و عدم تمکین از قانون و اقدامات غیرمنطقی بسیار، به ویژه تفرّعُن پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، آن مقام و موقعیت را، علیرغم رهنمودها و نصیحت های مکرر خصوصی و علنی امام، نتوانست حفظ کند.(ص215)
بنی صدر برای کسب قدرت، ترور را مشروع می داند
خسروشاهی از سخنرانی ابوالحسن بنی صدر در اروپا پرده بر می دارد که بنی صدر پس از فرار به اروپا، ترور را برای سرنگونی «رژیم خمینی ـ به تعبیر او ـ یک امر ضروری میدانست و حتی تروریسم را هم «نبرد آزادیبخش» نامید. وی در این باره می نویسد: آقای بنی صدر که (در مقاطعی) به تروریسم می تاخت، سرانجام در راه حفظ قدرت و کرسی ریاست! اعلام کرد که اگر پنج نفر از مسئولین درجه اول کشور ترور شوند، نظام سقوط می کند و او برای اداره کشور برمی گردد و البته در راستای همین نوع اندیشه شیطانی بود که ترورها در ایران بیشتر شد و به انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی رسید و گویا هوس تروریستی آقای بنیصدر مانند هوس قدرتطلبی، پایانناپذیر بود و او در خارج از کشور، در انتظار پنج ترور بزرگ دیگر بود تا خود برگردد! ترورها البته ادامه یافت، ولی مدت تعیین شده برای برگشت، باز تمدید شد و از سه ماه به سه سال و سپس به سی سال رسید.(ص235)
این کتاب در 320 صفحه، قطع رقعی، تیراژ 1000 نسخه و قیمت 14000 تومان در زمستان 1396 منتشر شده است.
علاقمندان برای تهیه این کتاب و سایر مجموعه خاطرات مستند استاد خسروشاهی میتوانند در قم به کلبه شروق واقع در ابتدای خیابان صفاییه و در تهران به فروشگاه کتاب موسسه اطلاعات واقع در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران مراجعه کنند.
502